27. تير 1402 - 12:18   |   کد مطلب: 25170
برخی بیان می کنند نذری دادن در ماه محرم از نظر عقلی کار پسندیده ای نیست و بهتر است در عوض آن به فقرا کمک شود؛ در پاسخ باید گفت نذر کردن از نظر عقلی دارای فواید بسیاری است.

به گزارش شبنم ها،

حجت الاسلام حسن اسدالهی سلطان آبادی، کارشناس ارشد کلام در واکنش به این شبهه که برخی افراد با شروع ماه محرم و رونق بازار پخش نذری در جامعه، مطرح می کنند هزینه نذری باید صرف فقرا شود و نذری دادن کاری بیهوده و حتی اسراف است، اظهار کرد: ابتدا باید به معنای نذر اشاره کرد؛ نذر عبارت است از آن که انسان خود را متعهد کند به پرداخت چیزی معین در صورتی که هدف و خواسته او برآورده شود.

 

وی با بیان این که در قرآن فراوان به بحث نذر اشاره شده است، ادامه داد: مانند نذر مادر حضرت مریم (س) که نذر کرده بود فرزند او (ع) خادم خانه خدا شود و خودِ حضرت مریم (س) که نذر کرده بود روزه سکوت بگیرد؛ همچنین، وقتی خداوند متعال در سوره انسان درباره عبادالرحمن صحبت می کند، یکی از ویژگی های آن ها را «یوفون باالنذر» یعنی کسانی که نذر می کنند و به نذر خود وفا هم می کنند، بیان می کند.

 

حجت الاسلام اسداللهی تصریح کرد: اتفاقا روایت هم داریم که وقتی امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند، امام علی (ع) نذر کردند روزه بگیرند و حضرت زهرا (س) نیز با این نذر همراهی کردند که در واقع این ماجرا در سوره انسان (دهر) اشاره شده است و این آیات و سیره اهل بیت علیهم السلام بیان گر آن است که نذر کردن اشکالی ندارد.

 

مشاور آستان قدس رضوی با تاکید بر اینکه بنابراین اصل بحث نذر هم در آیات قرآن و هم روایات اشاره شده و مورد تایید است، اظهار کرد: همچنین، روایات اهل سنت نیز بر این مساله صحه می گذارد از جمله در سنن ابی داوود، حدیث 3313، باب وفای به نذر، بیان شده: شخصی به نزد پیامبر (ص) آمد و سوال کرد که نذر کرده قربانی بدهد. .... حضرت (ص) فرمودند: پس به نذرت وفا بنما.

 

این استاد حوزه و دانشگاه با بیان این که لذا هم در قرآن و هم روایات شیعه و سنی بحث نذر بیان شده و شک و شبهه ای در الهی بودن نذر وجود ندارد، تصریح کرد: برخی بیان می کنند نذری دادن در ماه محرم از نظر عقلی کار پسندیده ای نیست و بهتر است در عوض آن به فقرا کمک شود؛ در پاسخ باید گفت نذر کردن از نظر عقلی دارای فواید بسیاری است.

 

حجت الاسلام با اشاره به فواید عقلی نذر بیان کرد: به طور مثال نذر کردن دلبستگی انسان را به دنیا کم می کند، همچنین، موجب تقویت ایمان می شود و در نتیجه کمک به فقیران؛ در واقع وقتی که فردی غذایی برای امام حسین (ع) نذر می کند، این عمل او باعث ترویج فرهنگ عاشورا و ادامه پیدا کردن راه حسین (ع) می شود.

 

این کارشناس کلام اضافه کرد: طبیعی است اگر فرهنگ حسینی در جامعه ما رشد پیدا کند، روحیه بخشش به فقرا و ظلم ستیزی در جامعه افزایش یافته و در نتیجه این مساله موجب ستاندن حق مظلومان از ظالمان و برقراری عدالت اجتماعی و نابودی فقر در جامعه می شود.

 

این پژوهشگر اذعان کرد: در واقع می توان گفت نذر کردن، کمک به فقیران است اما به دو شیوه: اولا شیوه مستقیم که بالاخره در این مراسم فقیران جامعه هم بهره مند می شوند و هم به شیوه غیرمستقیم و با ترویج فرهنگ بخشش و ظلم ستیزی و ستاندن حق مظلومان جامعه از ظالمان کمک به نیازمندان می شود.

 

وی تاکید کرد: خودِ نذر تقسیم اموال است و نتیجه آن از بین رفتن فاصله طبقاتی در جامعه، یعنی یکی از روش هایی که مردم اموال خود را با هم تقسیم کنند نذر است و نذر باعث می شود مردم، فقیران جامعه را هم در ثروت خود شریک کنند.

 

حجت الاسلام اسدالهی اضافه کرد: نکته بعدی اینکه ما در جامعه علاوه بر فقر مادی، فقر فرهنگی نیز هم داریم متاسفانه گروهی از مردم توجه به فقر مادی داشته و از فقر فرهنگی غافل می شوند، در حقیقت نذر کردن باعث از بین رفتن فقر فرهنگی می شود به این ترتیب که وقتی گروهی نذر می کنند برای مراسم امام حسین (ع) نذری بدهند و در این راستا مراسمی برپا می کنند، افرادی که در این جلسات و روضه ها و سخنرانی ها شرکت می کنند، از معارف الهی بهره مند می شود و فقر فرهنگی آن ها از بین می رود و طبیعی است که همین مساله یعنی از بین رفتن فقر فرهنگی در افراد ایجاد تعهد، و در نتیجه فضای مثبت در جامعه ایجاد می کند.

 

مشاور آستان قدس رضوی در پایان خاطر نشان کرد: افرادی که به نذر کردن ما ایراد می گیرند از آنها سوالی داریم مبنی بر این که شما که نذر نمی کنید، چه می کنید؟ آیا واقعا به فقرا کمک می کنید یا تنها به دنبال بهانه گیری هستید؟ آیا واقعا افرادی که سنگ افراد فقرا را به سینه می زنند تا چه میزان هزینه برای خرید لوازم خانه و زندگی شخصی خود و ... می کنند؟ این در حالی است که بیشترین نذر را طبقه متوسط جامعه انجام می دهند، نه طبقه مرفه!

9. فروردين 1402 - 10:28   |   کد مطلب: 25168
وزارت صمت گفته گستره این معدن ۱۱ کیلومتر مربع است و دو تا سه سال دیگر زمان بهره برداری آن می‌رسد. ارزش هر تن لیتیوم به ۸۲ هزار دلار می‌رسد و این معدن طبق اخبار رسمی و موثق می‌تواند به ما ۸ میلیون و ۵۰۰ هزار تن ترکیبی از لیتیوم و خاک ( یا اصطلاحا کانسنگ) بدهد که خالص لیتیوم آن حدود 700 تن خواهد بود . پس مقایسه این رقم با کشورهای دارای ذخیره چندین میلیون تن لیتیوم خالص مثل شیلی و بولیوی و... اشتباه است .

به گزارش شبنم ها، حدود یک ماه  پیش بود که خبر مهم کشف لیتیوم منتشر شد. کجا؟ در همدان. کشف این سنگ نقره‌ای رنگ چرا باید برای من و شما مهم باشد؟ اهمیت آن اینجاست که لیتیوم یک سنگ معدنی معمولی نیست. همین باتری‌های موبایل که سالیان سال به ما گفته می‌شد نباید آن‌ها را دور بیاندازیم از لیتیوم ساخته شده.

همین سرنخ را بگیرید به ارزش بالای آن در همه حوزه‌های درمانی، ساختمان سازی، فضایی و از همه مهم‌تر نظامی می‌رسيد. وزارت صمت گفته گستره این معدن ۱۱ کیلومتر مربع است و دو تا سه سال دیگر زمان بهره برداری آن می‌رسد. ارزش هر تن لیتیوم به ۸۲ هزار دلار می‌رسد و این معدن طبق اخبار رسمی و موثق می‌تواند به ما ۸ میلیون و ۵۰۰ هزار تن ترکیبی از لیتیوم و خاک ( یا اصطلاحا کانسنگ) بدهد که خالص لیتیوم آن حدود 700 تن خواهد بود . پس مقایسه این رقم با کشورهای دارای ذخیره چندین میلیون تن لیتیوم خالص مثل شیلی و بولیوی و... اشتباه است . حالا برویم دنبال اینکه چرا کشف این ۱۱ کیلومتر معدن در شهر کوچک قهاوند همدان اهمیت دارد؟

لیتیوم همدان، باارزش‌تر از معدن طلا
قبل از اینکه دست به گوشی شوید و بخواهید کل ارزش نجومی این معدن را محاسبه کنید باید یک هشدار بدهم که این قیمت که بالاتر حرف آن شد، قیمت لیتیوم خالص است. وزارت صمت گفته این معدن به ما ۸.۵ میلیون تن کانسنگ لیتیوم می‌دهد که ترکیبی از لیتیوم و خاک بوده. با این حال این چیزی از ارزش‌های معدن همدان کم نمی‌کند.

اگر شما معدن طلایی پیدا کنید که به ازای استخراج هر یک تن کانسنگ طلا (ترکیب طلا و خاک) نیم تا دو گرم طلای خالص بدهد، می‌توانید ادعا کنید که این معدن، یک معدن اقتصادی است. معدنی که در همدان کشف شده در هر یک تن کانسنگ به ما حدود ۸۲گرم لیتیوم می‌دهد و یعنی ارزش اقتصادی بسیار بالایی دارد.

این معدن چقدر می‌ارزد؟
حالا بیایید حساب کتاب کنیم ارزش اقتصادی این معدن چقدر است. اگر حساب کتاب کنیم می‌بینیم که این معدن به ما ۶۹۷ تن لیتیوم می‌دهد که ارزش آن همین امروز می‌شود حدودا ۵۷ میلیون دلار. یعنی تقریبا دوبرابر حقوق مسی در پاری‌سن‌ژرمن. ولی دقت کنید که این نرخ لیتیوم امروز است و با این سرعتی که این ماده معدنی دارد هر سال گرانتر می‌شود، احتمالا تا دو سال دیگر که بهره‌برداری آن شروع شود این عدد چند برابر بیشتر از این حرف‌ها خواهد شد.

قیمت لیتیومی که امروز درباره آن حرف می‌زنیم تا سال ۲۰۱۰ حدودا ۴ هزار دلار (در هر تن ) بود. این عدد سال ۲۰۱۶ برابر ۱۳ هزار دلار (در هر تن) شد و در فاصله سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ از ۲۳ هزار دلار به ۸۲ هزار دلار امروز رسید. البته باز هم این را در ذهنتان داشته باشید که کانسنگ‌ها عیار دارند و نمی‌شود یک شمش لیتیوم از معدن استخراج کرد. عیار این لیتیوم هم می‌تواند در هر نقطه با نقطه‌ای دیگر متفاوت باشد. طوری که در همین معدن همدان می‌شود یک جا پیدا کرد که به ما در هر تن کانسنگ، ۸۲ گرم لیتیوم بدهد و یک نقطه دیگر کمتر یا بیشتر از این عیار.

معدن انوشیروان
تا اینجای کار فهمیدیم که زیر این نقطه از خاک قهاوند چندهزار دلار خوابیده ولی قصه این معدن چیست و اصلا چطور کشف شده؟ سازمان صمت همدان اطلاعات انوشیروان دلیریان را مقابل اسناد ‌ این معدن همدان آورده. که یعنی مجوز کشف به نام اوست. جست و جوی نام او ما را به کمیسیون معدن خانه اقتصاد ایران و همچنین چندین یادداشت حوزه معدن در روزنامه‌های مختلف می‌رساند.

دلیریان که نمی‌خواهد فعلا جزئیاتی درباره این معدن به رسانه‌ها بگوید توضیحی درباره سرمایه‌گذار معدن نمی‌دهد اما در صدا و سیما اینطور گفته شده که یک شرکت خصوصی قرار است روی آن سرمایه‌گذاری کند. اگر فکر می‌کنید که او خیلی اتفاقی با این معدن آشنا شده یا مثلا ریشه‌ای خانوادگی در همدان دارد در اشتباه هستید. ماجرای پیدا کردن معدن انوشیروان شبیه قصه یا شاید شبیه فیلمی مثل خون به پا خواهد شد (به انگلیسی: There Will Be Blood) نیست که اتفاقی یا با حدس و گمان پیدا شده باشد. این معدن چطور پیدا شده؟

پهنه همدان چطور به لیتیوم رسید؟
آنهایی که با زمین‌شناسی آشنا هستند می‌توانند با در نظر داشتن شرایطی که در آن لیتیوم تشکیل می‌شود چند نقطه از زمین را مشخص کنند که ظرفیت تشکیل این ماده را دارد. مثلا این را در نظر داشته باشید که ذخایر لیتیوم در دریاچه‌های خشک‌شده موجود است یا معیارهای دیگری وجود دارد که می‌تواند شبیه سرنخ زمین‌شناسان را به این ذخایر برساند.

گروهی از متخصصان و کارشناسان معدن را تصور کنید که چنین نقشه‌ای در سال ۱۳۹۲ تهیه می‌کنند. در مرحله اول با ماژیک قرمز روی یک منطقه از سمنان یک نقطه قرمز می‌گذارند. به همین ترتیب با همین معیارها نقاط دیگری در پهنه خاکی کشور مشخص می‌کنند که احتمال دارد آنجا لیتیوم پیدا شود.

بعد از کلی مرارت زیر تیغ تند آفتاب بیابان‌های سمنان، چیزی عایدشان نمی‌شود. کار مدتی متوقف می‌‌شود و دوباره سال ۱۳۹۶ آنها در کمال ناامیدی سراغ نقطه آخر می‌روند که همین همدان بود. این بار مراحل شناسایی، پیگیری و اکتشاف بعد از حدودا ۴ سال در همدان نتیجه می‌دهد و لیتیوم به بار می‌نشیند.

یعنی زیر دریاچه ارومیه هم…؟
همیشه داستان‌ها درباره این سنگ معدنی شکل اغراق‌آمیزی به خود می‌گیرند طوری که نمی‌شود شایعه‌ها را درباره آن به راحتی از گزاره‌های علمی تفکیک کرد. حتی جذابیت مرموز آن وارد سینما ( مثل فیلم به بالا نگاه نکن تولید سال ۲۰۲۱) هم شده. در همین رسانه‌ها یک روز گفته می‌شود که داخل چرخ‌خیاطی‌های قدیمی لیتیوم کار گذاشته‌اند و روز دیگر می‌گویند دریاچه ارومیه را به خاطر کشف لیتیوم خشک کرده‌اند.

از نظر زمین‌شناس‌ها هرچقدر اولی دور از ذهن و عجیب و خنده‌دار است، دومی جدی اما غیر ممکن به نظر می‌رسد؛ این را یک زمین شناس به هفت صبح می‌گوید. ذخایر لیتیوم ممکن است در دریاچه خشک‌شده وجود داشته باشد و اتفاقا همین نقطه که امروز در همدان کشف شده یک مسیل بوده. یعنی امکان دارد صدها یا هزاران سال پیش محل شکل گیری دریاچه‌ای خشک شده بوده اما زمین‌شناس‌ها می‌گویند امکان ندارد یک دریاچه را به خاطر لیتیوم خشک کنند.

یکی از آنها به هفت صبح این توضیح را می‌دهد که برای گرفتن امتیاز کشف معدن باید از هزاران مرکز و سازمان مجوز بگیرید و کسی مجوز بهره‌برداری از زمین دریاچه ارومیه را صادر نمی‌کند. از سوی دیگر با چنین ادعایی روند گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی را به سادگی نادیده گرفته‌ و انکار کرده‌اید. در نتیجه حتی اگر لیتیومی هم زیر دریاچه ارومیه باشد اثبات نمی‌کند که عمدی در خشک شدن این دریاچه وجود داشته.

چرا لیتیوم مهم است؟
حالا اصلا این لیتیوم چرا اهمیت دارد؟ همین گوشی‌های موبایل و باتری‌های داخل آن را تصور کنید. این باتری باید از یک طرف هم سبک باشد و هم مقاومت زیادی نسبت به حرارت داشته باشد. لیتیوم سبک‌ترین نوع فلز است که به نسبت وزنش بیشترین توانایی را مقابل حرارت دارد. به خاطر همین هم بوده که در روکش و پر کردن دندان از آن استفاده می‌شود. اصلا به خاطر همین است که شرکت‌های ساخت موبایل از سالی به بعد باتری‌ها را پلمب کردند تا به جای دور انداختن آنها را به نمایندگی‌هایش برگردانند.

در سرامیک و شیشه هم به خاطر همین خاصیت مقاومت نسبت به حرارت از آن استفاده می‌شود. در تاسیسات فضایی هم به منظور گریس کاری و روان کاری مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. لیتیوم به جز اینکه استفاده‌های نظامی فراوانی دارد در دارو سازی هم از اهمیت بالایی برخوردار بوده. برای مثال شرکت خوارزمی تولید کننده داروی لیتیوم کربنات است که داروی افراد دو قطبی بوده و احتمالا تا پیش از این باید این ماده را از چین وارد می‌کرد.

از قهاوند به هند
حالا معلوم می‌شود که چرا پوشش خبری این معدن همدانی به وبگاه نشریه هندی«ایندین اکسپرس» هم کشیده شد. رقابت برای استخراج لیتیوم چیزی نیست که کسی بتواند آن را دست کم بگیرد. همین امروز سردمدار آن در بخش پالایش در دست چینی‌هاست. استرالیا در رده دوم و بعد از آن کشورهای آمریکای ی مانند شیلی، مکزیک سپس آمریکای شمالی و کانادا قرار دارند. اگر ایران بتواند ۲۰۰ تن در سال لیتیوم تولید کند و با هزار شرط و شروط که اگر در این بین کشور دیگری به رقابت اضافه نشود و یکی از دیگری جلو نزند تازه به کشور هشتم تا دهم دنیا می‌رسیم.

10. اسفند 1401 - 8:39   |   کد مطلب: 25167
به طور کلی اقدامات آمریکا در روزهای اخیر به دو دسته تقسیم می‌شود:کاهش ورود اسکناس ارز به کشور و افزایش تقاضا

به گزارش شبنم ها،به طور کلی اقدامات آمریکا در روزهای اخیر به دو دسته تقسیم می‌شود:

1 کاهش ورود اسکناس ارز به کشور:
 مبادلات تجاری در کشور به دو دسته خرد و کلان تقسیم می‌شوند. معاملات تجاری خارجی غالباً به صورت حواله صورت می‌گیرد و جمهوری اسلامی ایران بعد از تحریم بانک مرکزی و شبکه بانکی کشور، با ایجاد یک شبکه تراستی در ۲۵۰ نقطه جهان، هم درآمدهای نفتی را وصول می‌کند و هم از این شبکه برای جابجایی حواله جات ارزی و رفع مشکل تجارت خارجی بازرگانان داخلی استفاده می‌کند؛ اما در تجارت خرد از اسکناس ارز به ویژه دلار و درهم استفاده می‌شود که اگرچه اسکناس سهم کمی در حجم تجارت خارجی ایران دارد اما نقش بسیار بالایی در قیمت گذاری نرخ ارز در کشور ایفا می‌کند. حجم مبادله اسکناس در مقابل حواله حدود ۳ درصد تخمین زده می‌شود. در حال حاضر آمریکایی‌ها از چند طریق حجم اسکناس دلار و سایر ارزها را در کشور کاهش داده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

۱. کنترل بانک‌های عراقی و آوردن ۱۵ بانک عراقی تحت نظارت وزارت خزانه‌داری آمریکا: با این کار بخشی از منابع ارزی ایران که به شکل اسکناس وارد کشور می‌شد محدود شده است.

۲. تهدید صرافی‌های امارات و قطر و سایر کشورهای همسایه: این صرافی‌ها در صورت تأمین اسکناس ارز مورد نیاز ایران مورد تحریم قرار می‌گیرند. ذکر این نکته ضروری است که بخش عمده اسکناس ارز ازطریق کشورهای همسایه و معاملات خرد وارد کشور می‌شود.

۳. ایجاد التهاب در بازار از طریق تحرکات روانی و بی ثبات سازی بازار: که به نوعی مکمل دو اقدام قبلی است این موضوع باعث کاهش عرضه ارز صادرکنندگان خرد در بازارهای رسمی کشورمی‌شود.

2افزایش تقاضای اسکناس ارز در داخل ایران:
اقداماتی که آمریکایی‌ها در این راستا انجام می‌دهند از تنوع بیشتری برخودار است ولی به صورت کلی در دو دسته قرار می‌گیرند:

۱. تشویق به فرار سرمایه از ایران از طریق تحرکات روانی و بی ثبات سازی بازار: وقتی فضای بازار ملتهب می‌شود و نرخ ارز با سرعت در حال افزایش است، بخش زیادی از صاحبان سرمایه برای حفظ ارزش سرمایه خود اموال خود را به دلار یا سایر ارزها تبدیل می‌کنند. در ظاهر این ارزها از کشور خارج نشده‌اند ولی چون از چرخه مبادلات ارزی خارج می‌شوند در ردیف فرار سرمایه قرار می‌گیرند. برخی آمارها حاکی از آن است که بعد از اغتشاشات سال جاری تقاضای ارز بویژه دلار بسیار افزایش یافته است. بخشی نیز اقدام به خارج کردن سرمایه از کشور می‌کنند. آمارهای رسمی کشور حاکی از آن است که در سال گذشته حدود ۲ میلیون ۸۰۰ هزار نفر از کشور مهاجرت کرده‌اند و در سال جاری نیز آمار مهاجرت از ایران رشد داشته است.

۲. خارج کردن دلار از بازار ایران از طریق عناصر نفوذی: برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که کشورهای غربی با همکاری برخی از همسایگان، دلار و سایر ارزها را از بازارهای ایران جمع می‌کنند و ضمن دادن پاداش به انتقال دهندگان ارز به خارج از کشور، در قبال آن کالاهای لوکس و غیر استراتژیک را وارد کشور می‌کنند. ازجمله این کالاها را می‌توان جدیدترین مدل‌های گوشی تلفن همراه، لوازم و مواد آرایشی و ... دانست.

#تحلیل

10. اسفند 1401 - 8:16   |   کد مطلب: 25166
دشمنان با شکست در فاز اول از جنگ ترکیبی، وارد فاز بعدی؛ یعنی جنگ اقتصادی و ارزی شده اند.

به گزارش شبنم ها،جنگ ترکیبی، آمیخته ای از جنگ نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، سایبری، دیپلماسی، اطلاعاتی، امنیتی، رسانه ای و روانی، با محوریت جنگ های شناختی و ادراکی است.
   دشمنان با شکست در فاز اول از جنگ ترکیبی، وارد فاز بعدی؛ یعنی جنگ اقتصادی و ارزی شده اند.
   آنان در این عرصه، با ایجاد تقاضای کاذب در بازار ارز، و تبلیغ آن در رسانه‌هایی، مانند «من و تو» و «بی بی سی» به دنبال افزایش تلاطم در بازار ارزی ایرانند.
   بعد از دو هفته از افزایش قیمت ارز در ایران، مارک دوبوویتز؛رئیس صهیونیستی بنیاد دفاع از دموکراسی آمریکا با خوشحالی در این باره توییت کرد: "همانطور که پیش‌بینی می‌شد قیمت دلار به ۶۰۰,۰۰۰ ریال رسید. ممکن است زودتر از چیزی که فکر می‌کردم به ۱,۰۰۰,۰۰۰ ریال برسد."
   این اظهار نظر ابلهانه یک مقام امریکایی، درباره افزایش نرخ ارز در ایران، نشان می دهد که التهابات اخیر ارزی در کشورمان، حکایت از یک جنگ اقتصادی تمام عیار علیه معیشت مردم ایران دارد.
 برخی در داخل نیز با جهل مرکب، این جنگ را به برجام گره زدند و نوشتند: اقتصاد کشور ما با موضوع برجام گره خورده است و انکار این واقعیت هیچ تأثیری در آن ندارد.
   همان روزنامه در ادامه نوشت: این واقعه، حاوی درس بزرگی برای دولتمردان امروز کشورمان است که اگر به آن توجه کنند می توانند بر مشکلات غلبه نمایند و کشور را از بحران اقتصادی کنونی نجات بدهند.
 نویسنده مقاله، می افزاید: در محدوده کاربردی این درس، سه نکته مهم قرار دارد که مسئولان نظام و دولتمردان کشور ما با بکار بستن آنها می‌توانند کشور را از بحران کنونی عبور دهند و به وضعیت عادی برسانند. احیاء برجام، اعلام بی‌طرفی در جنگ اوکراین و گرایش عملی به سیاست موازنه در روابط بین‌الملل، محورهای اصلی این درس هستند!!
  این ادعای جاهلانه و غیر کارشناسی، و این حرف های بی منطق و بی ربط، در حالی نوشته می شود که اقتصاددانان می دانند ارزش دلار در هر کشوری بر مبنای قدرت خرید و تورم محاسبه می‌شود و بر اساس تورم سال ۱۴۰۰ تا دی ماه ۱۴۰۱ قیمت واقعی دلار، با خطای ۱۰ درصد، باید حدود ۳۵ هزار تومان باشد.
   وضعیت کشور نیز از نقطه نظر تحریم‌ها، تفاوت زیادی با یک یا دو سال گذشته نکرده است، و میلیاردها دلار منابع بلوکه شده ایران هم آزاد شده است.
 آنچه قابل اثبات است، به کارگیری یک استراتژی اقتصادی از سوی دشمنان  با هدف تضعیف اقتصاد کشور ایران است که بارزترین روش‌های آن محاصره اقتصادی و تحریم می باشد.
   هدف این جنگ ارزی، تسخیر یا کنترل منابع حیاتی اقتصاد ایران است.  جنگ اقتصادی دشمن، از مهم ترین ابعاد جنگ ترکیبی علیه ایران اسلامی است که هدفی جز شکستن نیروی مقاومت مردم ندارد.
 تحریم‌های ۴۰ ساله آمریکا علیه ایران، تحریم‌های با بهانه هسته‌ای، تحریم نهادهای مالی و اقتصادی کشور، تلاش برای قطع شریان صادرات نفت ایران، بلوکه کردن و مسدودسازی  اموال جمهوری اسلامی درکشورهای هم پیمان، قطع سیستم های ارتباطی مالی- بانکی و ممانعت از نقل و انتقال پول به کشور و حصول درآمدهای نفتی و صادراتی و جنگ ارزی را می‌توان در زمره این نبردها طبقه‌بندی کرد.
  اظهار نظر رئیس بنیاد دفاع از دموکراسی آمریکا درباره افزایش نرخ ارز، نشان می‌دهد که التهابات ارزی در کشورمان تصادفی نیست و حکایت از یک جنگ تمام عیار دارد.
   جنگی که مدت ها کشورهایی مانند عراق، سوریه تا لبنان را در برگرفته و هم اکنون بعد از شکست پروژه اغتشاشات خیابانی در ایران، وارد مرحله دوم خود با اسم رمز "نارضایتی اقتصادی" شده است .
  با این تبیین روشن می شود که جهش‌های ناگهانی قیمت ارز، ارتباطی به مولفه‌های بازار و تجارت ندارد و صرفا تلاشی برای ایجاد تلاطم و التهاب در عرصه اقتصاد کشور است که از خارج ایران دنبال می‌شود و  برخی نیز در داخل، دانسته یا ندانسته، در آتش آن می‌دمند.  تبیین حقایق رو و پشت صحنه، تبیین واقعیت های جنگ ارزی، تبیین حرف های دشمنان داخل و خارج، و برخورد جدی و قاطع با اخلالگران ارزی، تنها راه شکست دادن این فاز از دشمنی است.

  به یقین دشمن در این مرحله نیز شکست می خورد و آینده ای زیبا برای ملت مقاوم و صبور ایران اسلامی رقم خواهد خورد.

30. دى 1401 - 21:40   |   کد مطلب: 25165
چرا نظام اسلامی برای اجرای عدالت با همه مفسدان و کسانی که به انقلاب و مردم خسارت زده اند برخورد جدّی و قاطع نمی کند

به گزارش شبنم ها،
موضوع : مصلحت عدم برخورد با برخی مفسدین یا متهمین دانه درشت چه توجیهی دارد؟
پاسخ چیست؟
مقدمه :
چرا نظام اسلامی برای اجرای عدالت با همه مفسدان و کسانی که به انقلاب و مردم خسارت زده اند برخورد جدّی و قاطع نمی کند
پاسخ اینکه
وضعیت مفسدان متفاوت است، عدم برخورد نظام با برخی از مفسدین را می توان اینگونه  توجیه کرد
1برخی از مفسدان، وجودشان مانند موقعیت ترکشی است در بدن جانباز! که کنار نخاع و جای بسیار حساس و خطرناک قرار دارد دست زدن و از بین بردن آن، مساوی با حذف و ازبین رفتن کل نظام و یا فلج شدن
فعلاچاره‌ای جز مدارا نیست تا وضعیت آن ترکش و وصله ناجور تغییر کند
2گاهی یک فرد مریض،به چند بیماری هم زمان مبتلا هست و از آنها رنج می برد
عقل حکم می کند به اولویت و ضرورت بپردازد گاهی مشغول شدن به یک درد و مرض در بدن، باعث می شود اصل سلامت یک فرد در معرض خطر باشد
مثلا کسی که درد دندان و انسداد قلب دارد نباید به درمان دندان بپردازد
نظام اسلامی بعضی مواقع مشغول جراحی های مهمتر می شود و فعلا برخورد با فلان مفسد را ضرورت نمی بیند
3 برخی بیماران، دچار حمله و سکته قلبی و مغزی می شوند پزشک به دردهای دیگر توجهی نمی کند
نظامی که دشمنان داخلی و خارجی به آن با اغتشاش با احتکار با تحریم با تهاجم فرهنگی و،،، مورد حمله هست در چنین فضایی نمی توان به پرونده فلان مفسد پرداخت
4 گاهی برخی موارد می بایست از فلان مفسد تخلیه اطلاعات مهم دشمن شود و سرنخ های بیشتری به دست بیاید لذا بررسی پرونده فساد او به ظاهر تأخیر می افتد اما البته در باطن در حال پیگیری و بررسی هست
5 ممکن است برخی موارد با مجازات او، بدهکاری های او به مردم ویا بیت المال، ضایع شود باید صبر کرد تا تمامی اموال پس گرفته شود
6 گاهی فلان مفسد چون سوابق مثبت وخدمات زیادی داشته برخورد با چنین فردی، مردم را به اصل انقلاب و نظام بدبین کند( که مثلا اگر نظام حق هست چرا پس همه رئیس‌جمهورها بد در آمدند!)
7 گاهی یک مفسد، یک فرد نیست بلکه نماد و نماینده یک جریان است و چون طرفداران قابل توجهی دارد برخورد با چنین فردی، باعث فتنه و تزلزل نظام است
8 گاهی برخی موارد هر چند فاسد هستند اما نظام به تخصص و تجربه آنان فعلا نیاز دارد از باب دفع افسد به فاسد هست یعنی حذف آنان نه تنها نفعی برای نظام ندارد بلکه خسارت بیشتری وارد می شود
مثلا مهندسی که فقط او می تواند عیب و نقص هواپیما وکشتی یا فلان دستگاه کارخانه ای را رفع کند
خب حذف چنین مفسدی، خسارت بیشتر است برای نظام
9 گاهی نیز برخی ملاحظات غیر منطقی مانند نسبت خانوادگی یا هم حزبی و،،، و یا بی تقوایی برخی مسئولان به خاطر دریافت رشوه و یا حتی تهدید، باعث می‌شود که از برخورد با فلان مفسد خودداری کنند

10برخی موارد برخورد لازم شده و می شود اما لزومی ندارد مردم بدانند چون آبروی خانواده اش و نظام از بین می رود و یا اطلاع رساني ضعیف بوده و یا اینکه برخورد باید در برخی موارد مرحله ای پیش برود چون مانند حذف تومور مغزی و یا غده سرطانی که امکان برخورد دفعی نیست
 البته فرض بر این هست که قوه قضاییه، قوی و عادل باشد و مصلحت سنجی سطحی و سلیقه‌ای نکند
موارد مذکور، مثال هایی است که می توان برای حلّ شبهه، پاسخ داد که چرا امثال خاتمی، موسوی، کروبی، روحانی، زنگنه و،،،، برخورد قاطع قضایی نمی شوند
دو نکته اساسی را اضافه کنید
1تا مردم مطالبه گر جدّی نباشند و به صورت محکم و منطقی نه إغتشاش از حاکمیت نخواهند اتفاقی نمی افتد زمانی امام خمینی توانست بنی صدر را عزل کند که مجلس قویّ او را استیضاح کرد، پس مردم باید مستقیم خودشان از طریق تجمعات قانونی یا غیرمستقیم از طریق انتخاب نمایندگان متعهد ومتخصص دادخواهی کنند
فقط نق زدن و غر زدن کافی نیست
طرف نه رأی داده نه انتخاب درست داشته،و نه الان اقدام و حرکتی نمی کند توقع دارد همه چیز درست شود اگر مردم حمایت نکنند امام حسن علیه السلام مجبور به صلح می شود علی علیه السلام هم توفیق حکومت موفق پیدا نمی کند و دائما در حال جنگ و فتنه مردم است
2 گاهی به تعبیر رهبر عزیز، فساد إژدهای هفت سر شده، یعنی این گونه نیست که با برخورد با فلان مفسد، کار تمام می شود خب دوران هاشمی َخاتمیَ روحانی فساد ریشه دوانده و بدنه مدیران و کارمندان آن تعهد و تخصص لازم را ندارند خب نمی شود یک دفعه همه را قلع و قمع کرد باید کادر سازی کرد و هر کسی باید دغدغه خدمت به نظام اسلامی را داشته باشد
مردم به نحوی ومسئولین به نحوی تا وضعیت اصلاح شود

30. دى 1401 - 21:30   |   کد مطلب: 25164
واقعیت های پهلوی را ببینید...

به گزارش شبنم ها،یکی از کاربران فضای مجازی اینگونه نوشته بود :

بعد ۴۳ سال واقعا نظرم در مورد رژیم پهلوی با این اطلاعات عوض شد.

فهمیدم خیلی اطلاعات را جمهوری اسلامی به ما نداده است.

واقعا چرا جمهوری اسلامی یکی از این کارهای رضا شاه و محمد رضا شاه را انجام نمیده

۵۰ سال دیگه هم به گرد پای این پدر و پسر نمی رسید شما هم موارد زیر را بخوانید:
 ۴۶ درصد نقدینگی کل کشور در حسابهای شخصی او بود (نگاهی به شاه، ملک زاده میلانی، مدیر برنامه مطالعات ایران در دانشگاه استنفورد، ص۱۰۷)

۴۴هزار زمین زراعی روستایی خوش آب و هوای کشور را به زور گرفته و به نام خودش کرده بود
(تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج۶، ص۱۳۷)

جناب رضا شاه هوادار هیتلر و ایدئولژی نازیسم بود و در جنگ جهانی دوم به همین خاطر انگلیس، شوروی و امریکا او را از تخت سلطنت پائین کشیدند و فرستادند  تبعید در آفریقای جنوبی.
بعد از تبعید ۱۰ ملیون لیره انگلیس(در سال ۱۳۲۰)  در بانکهای خارج داشت.
 (رضاخان در گذرگاه تاریخ، فتح الله نوری اسفندیاری، رییس مجلس رضاخان، ج۲،ص۹۹۱)

چیزی از جنایات او شنیده اید؟ همان که تصویرش کرده اند: «خیلی قاطع بود» در ۲۴ تا ۲۶  آذرماه ۱۳۰۶ رضاشاه با هواپیما شهرهایی از لرستان را بمباران کرد (عملیات لرستان، سرتیپ محمدشاه بختی(فرمانده لشکر رضا شاه در لرستان و آذربایجان)، ص۲۴۹_۲۵۰)  

ویلیام داگلاس آمریکایی در کتابش مینویسد: افسران رضاشاه سر جوانان لر را قطع میکردند، سینی آهنی گداخته ای را بر روی گردن بریده آنها میگذاشتند تا جنازه چند قدم بدود سپس بر سر قدمهای آنها شرط بندی میکردند
(سرزمین های شگفت، ویلیام  داگلاس، قاضی دیوان عالی آمریکا، ص۱۷۵) داگلاس میگوید

در حمله به عشایر لر سربازها به هر بچه‌ ای میرسیدند لوله هفت تیر خود را در شقیقه او میگذاشتند و مغزش را متلاشی میکردند
(همان، ص۱۷۳)

استفانی کرونین آمریکایی در کتابش مینویسد، سرهنگ دولو در دشت ترکمن در هر دهکده تعدادی مردم را به دار آویخت، اموالشان را غارت کرد به زنانشان هتک حرمت کرد و جواهراتشان را سرقت نمود
(ارتش و حکومت پهلوی، استفانی کرونین(استاد دانشگاه اکسفورد)ص۳۴۵)

خوانین بویر احمد را با دادن وعده تامین جان و سوگند، به تهران آوردند و کشتند، از طایفه بهمنی در کهکیلویه ۹۷ نفر را در یک روز کشتند که یک نفرشان ۱۳ ساله بود.

چهارصد نفر را در اهواز حبس کردند که سیصد نفرشان در زندان مردند
 (تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج۵، ص۴۷۱)

عبدالله مستوفی به ارتش تحت امر رضا خان نوشت برادارانه توصیه میکنم زنهای ایل را به شیر دادن سگهای خود وادار نکنید
(شرح زندگانی من، ج۳،)

و اما محمدرضا شاه؛

محمدرضا نفت رایگان به مصر میداد
(مستند آریا مهر شبکه منوتو)
 
بیش از یک ششم جمعیت ایران سوء تغذیه داشتند؛
(تاریخ تحول ایران، جان فوران، ترجمه احمدتدین، ص۴۷۷)
 
سالی ۴هزار لیره  انگلیس(پوند) به نوه پادشاه برکنار شده اتیوپی پول میداد؛
 رفاقتی(هدایای دربار پهلوی به بیگانگان، ص۲۶۸)

اسدالله علم در خاطراتش میگوید حقوق ۶ تا ۷ هزار دلار برای ثریا تعیین شد، حال آنکه چندی قبل ۱٫۵ میلیون دلار به او داده بودیم.
(یادداشتهای علم، ج۶،ص۳۰۹)

به دوست دختر هالیوودی اش گریس کلی، یک قفس طلا که داخلش یک قطعه الماس و یک پرنده ساخته شده از یاقوت کبود بود و یک دستبند طلا از مروارید و الماس و یک جعبه طلا که داخلش یک ست با ۳۲ عدد الماس بود داد. گریس اولش شک کرد که این ها را پس بدهد از بس زیاد بود
زندگی و زمانه پرنسس های آمریکایی، وندی لی، ص۴۷)

در سال ۵۳ مبلغ ۵۰۰ میلیون لیره استرلینگ به انگلیس کمک مالی کرد تا صنایع غذایی انگلیس ورشکسته نشود
(یادداشتهای علم، ج۴، ص۱۹۳)

هنگام فرار فقط شمس و اشرف یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار از ایران خارج کردند
(نگاهی به شاه، عباس ملک زاده میلانی، مدیر برنامه مطالعات ایران در استنفورد، ص۲۳۶)

وقتی از نگه داشتن او ناامید شدند چه کردند؟
سالیوان سفیر آمریکا و ژنرال هایزر نزد شاه رفتند بعد از گفتگو شاه گفت: اینها به ما تکلیف کردند که از کشور برویم، ما که به انگلیس و آمریکا بد نکردیم
(کتاب پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، حبیب لاجوردی، ج۱۳، ص۶۱۱)

اردشیر زاهدی میگوید شاه گفت من تمام عمرم را در خدمت آمریکا گذراندم  و اکنون آمریکا حتی اجازه نمیدهد در بیمارستانهای آن کشور بستری شوم
(۲۵ سال در کنار شاه، زاهدی، ص۳۶۴_۳۸۰)

30. دى 1401 - 21:24   |   کد مطلب: 25162
نکاتی از بیانات رهبر حکیم انقلاب در دیدار تعدادی از مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی ۲۸ دی‌ماه ۱۴۰۱ :

 تولید و ارائه محصولات فاخرِ مبتنی بر فکر نو، و در نظر گرفتن اقتضائات اجتماعی و فرهنگی تبلیغ در عین خشیت کامل از پروردگار، دو وظیفه مهم دستگاه‌های فرهنگی تبلیغاتی

خشیت از پروردگار به معنای «ملاحظه، رعایت و مراقبت»؛ راهبرد ضروری و همیشگی فعالان عرصه فرهنگ و تبلیغ

 دستگاه‌ها و عناصر فرهنگی-تبلیغی باید کاملاً مراقب باشند که حرف خدا در هیچ شرایطی زمین نماند و در این زمینه نباید از جنجال و هوچی‌گری و اتهامات ترسید.

 کارهای فرهنگی لوازمی دارد که باید به آن‌ها توجه کامل کرد.
توجه به لسان قوم در فعالیت‌های فرهنگی- تبلیغاتی از جمله این اقتضائات است.

 زبان ارتباط گرفتن با یک جوان و نوجوان با زبان حرف زدن با یک غافل جاهل یا معاند فرق می‌کند هم‌چنان که باید زبان و لسان صحبت و تبلیغ در کشورهای دیگر با  کار فرهنگی-تبلیغی در داخل از جمله در مجموعه‌های انقلابی تفاوت داشته باشد.

 با تولید فکر نو، فرآوری آن‌ها و تبدیل‌شان به محصولات فاخرِ دارای بسته‌بندی خوب، در این بازار پرمشتری فعال شوید.

 اهمیت دادن به نیروی انسانی زبده به عنوان محور اساسی مجموعه‌های فرهنگی

 حفظ نیروهای خوب سازمان تبلیغات در همه رشته‌ها

 مراقبت از نیروها

 مواظبت در زمینه آفات برون‌سپاری کارهای فرهنگی تبلیغاتی

 باید از ظرفیت‌های مردمی حداکثر استفاده را کرد که در این زمینه جشنواره عمار نمونه خوبی است.

  اگر وضع اقتصاد و زندگی مردم بهتر شود شادابی و خشنودی آن‌ها تا حدودی تأمین می‌شود اما جدا از این مسئله هم می‌توان با مشارکت خود مردم، کارهای متنوع شیرین و سرزنده‌ای انجام داد.

 در کل کشور به اتحاد کلمه و همدلی نیاز داریم چه برسد به مجموعه‌های انقلابی که باید کاملاً از افتادن در دام نحله‌های گوناگون فکری و جناح‌گرایی پرهیز کنند.

 خودداری از کارهای صرفاً ویترینی و شکلی، و مراقبت از تولید آثار خنثی و بدون جهت‌گیری صحیح

#امام_خامنه‌ای

16. دى 1401 - 10:30   |   کد مطلب: 25161
در ۳ ماه گذشته گوشه ای از اتفاقاتی که علیه جمهوری اسلامی ایران در طول این مدت انجام دادند؛ و پاسخ هایی که دریافت کردند:
به گزارش شبنم ها، در ۳ ماه گذشته گوشه ای از اتفاقاتی که علیه جمهوری اسلامی ایران در طول این مدت انجام دادند؛ و پاسخ هایی که دریافت کردند:

1 حمایت از اغتشاش گران توسط:
بایدن ، وزیر خارجه، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا ، کلینتون، رابرت مالی ، ۳۱ نفر از سیاستمداران مطرح آمریکا و اروپا، ۳۷ نفر از شخصیتهای موسیقی ، و ۶۲ نفر از هنرپیشگان مطرح غرب ، مانند آنجلیاجولی،  ۱۵ نفر از فوتبالیست ها وباشگاه‌های مطرح دنیا، شخصیت های موسیقی ترکیه، هزار سینماگر فرانسوی، که عده ای موهای خود را قیچی کردند؛ و فیلم آن را میلیونها بار نشر دادند؛
وزرای خارجه: کانادا ، سوئد، آلمان ، بلژیک ،اسپانیا، شیلی ، فرانسه ، نویسنده کتاب هری پاتر  و یک نماینده زن ایرانی الاصل در بلژیک که در حمایت از آشوب گران موهای خود را کوتاه کرد.
موج شبانه روزی رسانه های انگلیسی و آمریکایی و....

2 به میدان آمدن بارزانی برای حمله به ایران،

3 فعالیت رسانه ای سلبریتی های وطن فروش داخلی،

4 هشتک مهسا امینی ۳۲۰ میلیون بار توئیت و ریت شد؛
درحالی که فارسی زبانان توئیتر ۳ میلیون نفر هستند!

5-دستگیری یک تبعه خارجی که در کوله پشتی خود یک دست لباس بسیجی،
 به همراه چند نارنجک و اسلحه ،
ده ها گلوله و سر نیزه داشت؛
که قرار بود در حین کشتن مردم عده ای از او فیلم بگیرند؛ و بگویند که بسیجی ها مردم را می‌کشند.

6 در  چند شهر کردستان، از جمله:
اشنویه که مهمترین شهر بود، ۱۷ هزار نیرو در حالت آماده باش بودند؛ برای شروع جنگ داخلی.

7 بمباران رسانه ای در چابهار با این تیتر که یکی از فرماندهان نیروی انتظامی به یک دختر ۱۴ ساله سنی تجاوز کرده!
و بعد از آن کشتار مسجد مکی اتفاق افتاد؛
و انفجار و آتش زدن بازار و حمله به پاسگاه ها بطور همزمان شروع ؛ ورود گروهک ریگی و جیش الظلم به کشور آغاز شد.

8 باز کردن ریل راه آهن تهران به تبریز در قزوین به طول یک کیلومتر که به لطف خدا با گزارش یک دامدار خنثی شد؛ و از کشتار صد ها نفر جلوگیری شد؛ این اتفاق همراه با اعتراضات تبریز  قرار بود رخ دهد.

9 در تهران از یک خانه، مردم را با تفنگ لیزری می‌زدند.
خانه محاصره شد؛
ناگهان یک زن جوان لخت مادرزاد از خانه خارج شد؛
که وای مردم ؛
کمک کنید که اینها می‌خواهند به من تجاوز کنند. این خانه مرکز هدایت عملیات بود؛
و کلی سلاح و بیسیم پیشرفته کشف شد.
پس از بازجوئی هائی که از وی صورت گرفت؛
 این زن ۱۱ پایگاه موساد را در شهرهای مختلف ایران لو داد؛ که همه دستگیر شدند؛
فقط از یک پایگاه ۱۳۷ قبضه سلاح کشف شد؛
 که قرار بود آنشب عملیات مسلحانه انجام شود.(با توجه به حادثه شاهچراغ توسط یک نفر تروریست ، معلوم میشود که چه کشتار عظیمی قرار بود رخ دهد.)

10- کشف تعداد زیاد مسلسل یوزی از داخل صندلی های شش خودروی بدون پلاک،

11-دستگیری یک خانم در اصفهان  با ۵۲ کیلو مواد منفجره ، که قرار بود بازار تاریخی اصفهان را منفجر کند.
 

12- دستگیری یک مهره ی یهودی در شیراز  که به بیمارستان منتقل شد؛ و عده‌ای از اغتشاش گران به بیمارستان حمله کردند؛ که این مهره رایا فراری دهندیابکشند؛ که به دست نیروهای امنیتی نیفتد.

13- دستگیری راننده یک پراید، که ۱۷ نفر از نیروهای انتظامی را زیر گرفت .

14- دستگیری دو خودرو که با پلاک و آرم و لباس سپاه که به مردم حمله میکردند؛ وزنان رو میزدند وعده ای هم فیلم می‌گرفتند.

15- در منطقه دانشگاه شریف یک خودرو مگان، تعدادی از نیروهای انتظامی رو زیر گرفت ؛
و بعد تعقیب و گریز به ماموران تیراندازی کرد؛
که در آخر دستگیر شد.
 
16- حمله به پاسگاه شهید مدرس جهت خلع سلاح کردن ماموران،

17- ضرب و شتم شدید یک زن محجبه و کودک سه ساله اش، به نیت ترساندن چادری ها که با چادر در جامعه حاضر شوند.

18- چندین حمله در شهرهای مختلف به ماشین خانواده های مذهبی با مواد منفجره،

19- زدن۳۲نقطه توسط سپاه درکردستان عراق، و به درک رفتن ۵۰۰۰ نفر از منافقین و تجزیه طلبان،

20- انهدام  یک جلسه سری در ترکیه با پهپاد انتحاری از ایران، که در آن سران ۵ حزب از  
سلطنت طلبان ، منافقین، کومله، پژاک ، پاک و
نماینده آمریکا و فرانسه حضور داشتند .

21- برنامه بعدی هم در آذربایجان و ارمنستان بود؛که با تصرف منطقه زنگزور ارتباط ایران با ارمنستان قطع شود؛
 و به تبع آن راه ایران با اروپا قطع شود؛
 و از آنطریق تجزیه ایران را شروع کنند؛
که به لطف خدا ناکام ماند.

  پی نوشت: انسان باید خیلی جاهل باشد یا خودش را به تجاهل بزند؛ که این اتفاقات را ببیند؛ و این حرکت‌ها را اعتراض مردمی بنامد!
این گزارش کوتاه و گویا در راستای تبیین حقایق تلخ این ایام، ارزش نشر گسترده دارد.

16. دى 1401 - 10:08   |   کد مطلب: 25159
توصیفی بر نامه تاریخی امام ره به گورباچف
پیامی تاریخ ساز/من صدای خرد شدن استخوانهای کمونیسم را می شنوم
کل پیام دعوت به اسلام بود، این همان سیاستی بود که عین دیانت است و دیانتی که عین سیاست است. مسایل سیاسی مصطلح اصلاً در این پیام نبود.

به گزارش شبنم ها،در اولین روز سال 1989 میلادی ـ 11 دی 1367 ـ نامه معروف و تاریخی امام خمینی خطاب به میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز روسیه از اتکا به غرب انتشار یافت.

امام خمینی در شرایطی از صدای شکسته شدن استخوانهای مارکسیسم سخن به میان آورد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز به عنوان یک مجموعه و یکی از قدرتهای برتر جهان برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدائی شرق و غرب، فرو نریخته و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و مقدرات مردم در جمهوریهای این کشور، هنوز برقرار بود.

نامه تاریخی امام خمینی (س) توسط هیأت منتخب ایشان مرکب از آیت الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیده چی  دباغ، 13دی 1367در مسکو به گورباچف تحویل داده شد.

پس از این سفر حضرت آیت الله جوادی آملی طی یادداشتی به شرح سفر و اتفاقات پیرامون آن پرداخت که متن آن به شرح زیر است:

گزارش اجمالی پیرامون سفر هیأت اعزامی

وظایف هیأت اعزامی از طرف امام راحل (قدس سره) به شوروی عبارت بود از:

۱ ـ محتوای پیام کاملاً مکتوم باشد و احدی تا حین ابلاغ، پی به محتوای آن نبرد. لذا علیرغم اینکه دستگاههای آنها برای کشف این اسرار بسیار قوی است، موفق نشدند که بفهمند مضمون نامه چیست؟ آنها همهٴ مسائل، از قبیل قطعنامهٴ ۵۹۸، جنگ و صلح و حالت نه جنگ، نه صلح را احتمال داده بودند، به استثنای آنچه که مضمون اصلی و اصیل این پیام، یعنی «دعوت به اسلام» بود.

۲ ـ رعایت «ادب» که جزء برنامه های بین المللی اسلام است، چر اکه اسلام دستور داده که در برخوردها مؤدب باشید، حتی اگر طرف شما یهودی باشد. در آن روز که بدترین دشمن اسلام «یهود» بود، وجود مبارک معصوم (علیه السلام) فرمود: حتی با یهودی نیز ظرافت در گفتار، رفتار و نوشتار را که «ادب» نام دارد، رعایت کنید.

۳ ـ مبادا حضور در کاخ کرملین و دیدار با رهبر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، کسی را مرعوب کند؛ چون مضمون این پیام بسیار بلند و فرستندهٴ آن نیز شخصیتی بسیار بزرگ است، لذا باید با صلابت و فولادین برخورد کرد، مبادا کمترین احساس حقارت در اعضای هیأت پیدا شود، زیرا نمیتوان این قول ثقیل و گفتار جدی را به شوخی گرفت.

۴ ـ پیام به آقای گورباچف تسلیم نشود، بلکه جمله به جمله برای او خوانده و ترجمه شود و بعد از پایان قرائت و ترجمه، تسلیم او گردد، تا نگوید در فرصت بعد پیام را مطالعه می کنم، و اگر احتیاج به توضیح یا استدلال داشت، همانجا توضیح داده شود.

۵ ـ از آنجا که باید پیام کاملاً به اتحاد جماهیر شوروی ابلاغ شده باشد، گذشته از متن فارسی که مرقوم شریف حضرت امام (قدس سره) بود، ترجمهٴ انگلیسی، که زبان رایج دنیاست، در کنار آن تعبیه شد.

چون این پیام گرچه برای رهبر شوروی بود، ولی پیام «جهانی» بود؛ زیرا مضمون آن این بود که ما همهٴ مسلمانان جهان را همانند خود دانسته، خود را در سرنوشت آنها سهیم و شریک می دانیم، لذا چون پیام جهان شمول بود و دنیا زبان انگلیسی را به خوبی می فهمد، در کنار متن فارسی ترجمهٴ انگلیسی نیز در صفحات جداگانه تنظیم و در آن پوشه گذاشته شد، که بعد از قرائت پیام به ایشان تسلیم شود.

هیأت اعزامی در ساعت۱۱روز چهارشنبه ۱۴دی ۱۳۶۷ـ هـ.ش ـ در کاخ کرملین با رهبری شوروی دیدار داشت.

آنها قبلاً سؤال کردند: شما چند نفر هستید؟ (می خـواستند یک یا دو نفر را بپذیرند) هیأت گفت: ۳نفر از طرف حضرت امام (قدس سره) آمـده اند که به هیچ وجه کم نمی شود، به علاوه سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو نیز حتماً باید حضور داشته باشد، بنابراین ۴نفر هستیم.

آنها نیز ۴نفر بودند؛ گورباچـف، رییس و رابط سیاسی حـزب آنها، معاون وزیـر خارجه، مترجـم و خبـرنگاری نیز دور از جلسه می نشست که بـرای حـزب گزارش تهیه کند.

وقتی هیأت وارد شد، آنها در کمال ادب و احترام استقبال کردند، این دیدار در حدود ۲ساعت و چند دقیقه طول کشید، چند دقیقه اول به تعارفات معمولی گذشت. از جمله مطالبی که آقای گورباچف ابتدائاً مطرح کردند این بود که: ما با داشتن تفکرات گوناگون می توانیم زندگی مسالمت آمیزی در کنار یکدیگر داشته باشیم و چون شما برای ابلاغ پیام مهمی آمده اید، من وقت شما را نمی گیرم.

پس از سخن ایشان، هیأت ایرانی شروع به انجام مأموریت رسمی خود نمود. اولین سخنی که هیأت مطرح نمود، این بود که: سال نو را که میلاد یکی از بزرگترین پیامبران الهی است، تبریک می گوییم و به همین مناسبت پیام یکی از رهبران الهی را برای شما قرائت می کنیم.

چون مضمون این نامه بسیار بلند بود، چاره ای نبود جز اینکه با تأنی و جمله به جمله برای آنها خوانده شود، تا آنها خوب تلقی و منتقل کنند. در بعضی موارد، مترجم می گفت که تکرار کنیم تا خود بفهمد و تکرار کند. در تمام این مدت (که بیش از ۳ربع بود و با ترجمه به یک ساعت بالغ شد، آقای گورباچف با کمال ادب گوش می داد. ایشان در طول مدت قرائت پیام، بعضی مطالب را شخصاً یادداشت می کرد و برخی را معاونین و دستیاران او.

دو جا گورباچف رنگ چهره اش تغییر کرد

کار قرائت پیام و ترجمهٴ آن، یک ساعت به طول انجامید و در این مدت، گورباچف در کمال ادب گوش می داد و تنها در دو جای پیام، رنگ چهره اش تغییر کرد و صورتش سرخ شد؛ یک مورد آن در قسمتی از پیام بود که امام می فرماید: دیگر کمونیست را باید در موزه های تاریخی جهان بنگریم و … ایشان در خلال قرائت پیام نیز بعضی از مطالب را یادداشت می کرد و برخی از مطالب را نیز معاونان و دستیارانش یادداشت می کردند.

پیام حضرت امام (قدس سره) دعوت به اسلام بود و در آن از مسائل سیاسی چون قطعنامه یا آتش بس یا … سخنی به میان نیامده بود و فقط در جمله ای با اشاره به موضوع افغانستان فرمودند: اگر شما اسلام را بشناسید، دیگر در مورد افغانستان این گونه نمی اندیشید و تجدید نظر می کنید. این مطلب نیز به نوعی به همان عینیت سیاست و دیانت اشاره داشت که امام (قدس سره) به خوبی به آن وفادار بودند.

در پایان پیام نیز امام راحل، ضمن تأکید بر قدرتمندی جمهوری اسلامی ایران به عنوان پایگاه جهانی اسلام فرمودند: ما همچنان بر زندگی مسالمت آمیز و روابط متقابل معتقدیم و آن را محترم می شماریم.

کل پیام دعوت به اسلام بود، این همان سیاستی بود که عین دیانت است و دیانتی که عین سیاست است. مسائل سیاسی مصطلح اصلاً در این پیام نبود، یعنی یک کلمه درباره قطعنامهٴ ۵۹۸ و حالت نه جنگ، نه صلح و مانند آن نبود، فقط در پایان پیام، حضرت امام (قدس سره) درباره افغانستان اشاره فرمودند که اگر شما اسلام را به درستی بشناسید، دیگر در مورد افغانستان این چنین نیاندیشیده و تجدید نظر می کنید. اگر چه پیام امام راحل (قدس سره) سراسر «سیاست» بود، لکن «سیاست مصطلح» در آن اعمال نشد. در پایان نامه نیز حضرت امام (قدس سره) فرمود: ما همچنان به زندگی مسالمت آمیز و حسن همجواری معتقدیم.

واکنش گورباچف به نامه

عصارهٴ مطالبی که جناب گورباچف گفتند و مترجم صحنه ملاقات آن را به فارسی برگرداند، عبارت از این بود:

اولاً: از فرستادن نامهٴ حضرت امام خمینی (قدس سره) تشکر می کنیم.

ثانیاً: آمادگی خود را برای جواب اعلام کردند.

ثالثاً: گفتند که برخی اشتباهات گذشته را ترمیم می کنیم تا دوباره مبتلا نشویم.

رابعاً: گفتند ما اکنون قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم.

خامساً: گفتند که من هم در طلیعهٴ سخن گفتم که ما با داشتن افکار و مکاتب گوناگون می توانیم زندگی مسالمت آمیز و حسن همجواری داشته باشیم، و این را نیز افزودند که ما نیز دارای مکتب، فلسفه و ایده ای هستیم.

شوخی گورباچف

آنگاه مطلبی را با لبخند گفتند و سپس دو بار گفتند که این مطلب را به عنوان شوخی می گویم و آن عبارت از این بود که: معلوم می شود حضرت امام از ایدئولوژی ما خوشش نمی آید، آیا می شود ما نیز ایشان را به مکتب خود دعوت کنیم؟ و فوراً گفتند که این فقط شوخی بود. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! یکی «دعوت به اسلام» می کند و یکی می گوید: من «شوخی» کردم.

آنچه ذکر شد، عصارهٴ سخنان رهبر شوروی در بخش مکتبی پیام بود. جناب گورباچف در بخش دوم سخنان خود که مربوط به مسائل سیاسی پیام بود، این چنین گفت: اما بخش سیاسی پیام را باید توجه داشت و آن اینکه اینگونه نامه ها احیاناً دخالت در شئون داخلی کشور دیگر است. این سخن را به عنوان مهمترین مطلبی که گورباچف گفت، می توان ذکر کرد.

پاسخ هیأت اعزامی به گورباچف

وقتی که سخنان وی تمام شد، نوبت به هیأت رسید. جوابی که ما دادیم این بود که از همه حرفهای ایشان تشکر کردیم.

اولاً: از اینکه حدود یک ساعت و اندی با کمال ادب و حوصله، این پیام و ترجمهٴ آن را گوش داد، تقدیر شد.

ثانیاً: از اینکه آمادگی خود را برای جواب اعلام کرد، تقدیر شد.

ثالثاً: از اینکه خوشحال شد رابطهٴ دو کشور با مکتب و ایدئولوژی و فکر شروع شده، تقدیر شد.

رابعاً: از اینکه تصمیم دارند اشتباهات گذشته را ترمیم کنند، تقدیر شد.

خامساً: از اینکه قانون آزادی ایمان را در دست تصویب دارند، تقدیر شد. این مطالب جزء اصول کلی سخنان ایشان بود.

اما مهمترین سخن ایشان را (که این پیام دخالت در شئون داخلی کشور ماست) این چنین پاسخ دادیم: جناب گورباچف! شما از اعماق خاک روسیه، تا اوج کهکشان این مرز و بوم، آزاد هستید هر کاری بکنید، چون در کشور خودتان هستید. اما این رهبر الهی نه به عمق خاک شما کار دارد و نه به آسمان روسیه، بلکه به «جان» شما کار دارد. جناب گورباچف! وقتی شما می میرید، آیا مثل یک «درخت» هستید که بعد از ۶۰ یا ۱۰۰سال می خشکد؟ یا مانند «طایری» هستید که بعد از چندی در قفس را باز می کنند و برای همیشه آزاد می شود؟ این دو طرز فکر کاملاً با هم متفاوت است.

این رهبر الهی به شما می گوید: شما مثل یک درخت نیستید، او می گوید: شما هستید و ابدیت اندیشه، اوصاف و افعال شما. این مشکل اساسی شماست که خیال می کنید مرگ «نابودی» است، در حالی که رهبران الهی می گویند: مرگ «حیات جدید» است.
این سخنی بود که از طرف هیأت جمهوری اسلامی ایران گفته شد و مدت زمان جلسه نیز از دو ساعت گذشت، برخاستیم، و در هنگام تودیع گفتیم: خداحافظ و خدا توفیق بدهد. او گفت مردم ما می گویند: «کار» گفتیم مردم ما گفته اند: خدایا به امید تو قیام می کنیم، قیام کردند و ابرقدرتها را سر جای خود نشاندند.

یکی از اعضای هیأت، خواهر محترمه ای بود که سابقهٴ مبارزات سیاسی داشت و دیپلمات عزیز ما نیز ایشان را معرفی کردند (این خانم سابقهٴ مبارزاتی داشته، به زندان رفته و اکنون نمایندهٴ مجلس شورای اسلامی است) تا نگویند نظام اسلامی نیمی از مردم را از مزایای اجتماعی محروم کرده است، و «زن» در اسلام سمتی ندارد.

وقتی رهبر شوروی این صحنه را دید، با تعجب تلقی کرد و در هنگام خداحافظی در همان کاخ کرملین دست دراز کرد تا با این خانم مصافحه کند، اما دید این خانم در کاخ کرملین (که عده ای به خود می بالند تا در آنجا حضور پیدا کنند) حاضر نشد با او مصافحه کند، این یک «اسلام ممثل» است و صدور انقلاب، که زن می تواند در مبارزات سیاسی با حجاب شرکت کند و با عفت و حجاب بهترین سمتها را در نظام جمهوری اسلامی داشته باشد و با حجاب، پیام رهبر الهی را به رهبر الحاد برساند و حرفها را بیان کند، ولی در هنگام معصیت خود را حفظ کند و این شدنی است که کاخ کرملین کسی را تحت تأثیر قرار ندهد.

مطالب جنبی سفر

این سفر تقریباً کمتر از ۲۴ ساعت طول کشید، یعنی از ساعت ۱۱ صبح روز ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۶۷هـ. ش. تا ساعت ۲ بعد از ظهر روز ۱۴ / ۱۰ / ۱۳۶۷ که از مسکو برگشتیم و مدت طی فاصلهٴ راه نیز چهار ساعت بود.

در این سفر نه تنها دیدار با آقای گورباچف خیلی محترمانه بود، بلکه استقبال و بدرقه نیز این چنین بود و هیچ فرقی بین استقبال و بدرقه نبود. وقتی هواپیمای جمهوری اسلامی ایران در فرودگاه مسکو (که پوشیده از برف بود و تا شهر چهل کیلومتر فاصله داشت) به زمین نشست، نمایندهٴ آقای گورباچف، معاون وزیـر امور خارجه و امام جمعهٴ مسکو (منتها «امام حزبی»، یک وقت حضرت امام (قدس سره) می فرماید «اسلام آمریکایی» و گاهی نیز سخن از «اسلام شوروی» است، «امام حزبی»، یک امامی است که حزب او را بپذیرد) به استقبال آمدند.

از پای هواپیما تا پاویون که فاصله کمی نبود، نماینده مستقیم آقای گورباچف ما را همراهی می کرد، از پاویون تا شهر نیز معاون وزارت امور خارجه ما را همراهی کرد. بنای هیأت بر این بود که جز در مورد مکتب سخن نگوید، نه اینکه سؤال کند: مسکو چند درجه زیر صفر است؟ و یا چه موقع برف می آمد؟ و مانند آن. (آنها تلاش کرده و می گفتند: فردا ملاقات بسیار مهمی دارید، رهبر ما کارها را کنار گذاشته و فردا کار حساسی دارید، خیلی استراحت کنید و خود را خسته نکنید) کار هیأت این بود که «رسالت» و «سفارت» خود را به گوش همه برساند.

زلزله ارمنستان نیز در آن فاصله مطرح شد و ما اظهار تأسف و همدردی کردیم. آنها نیز از جمهوری اسلامی ایران تقدیر کردند، که آنان را در این سانحهٴ سنگین یاری کرده است. آنگاه سؤال کردند: آیا در ایران نیز زلزله می آید؟ گفتیم: گاهی، اما نه با این شدت، ولی ما زلزلهٴ جنگ تحمیلی هشت ساله را تحمل کردیم. مترجم گفت: ایشان می گوند: هشت سال قبل در ایران زلزله آمد، مجدداً برای ایشان توضیح داده شد و ترجمه کردند.

مناظره کوتاه توحیدی با نماینده مستقیم گورباچف

گفتند که ۲۴روز بعد از این حادثه عده ای از خردسالان و افراد غیر خردسال زنده از زیر آوار بیرون آمده اند. و برای اینکه مبادا مسئله ماورای طبیعت و جهان غیب مطرح شود، بلافاصله گفتند: سیلوی گندم در کنار آنان بوده که خراب شد و این مصدومین از آنها تغذیه می کردند و برفها هم که آب می شد، آنها را سیراب می کرد. گفتیم: اگر سیلو ویران شود، خاک آن به گندم مهلت نمی دهد که آماده شود. همچنین برفهایی که آب می شود، خاک را گل می کند و بالأخره اینها به خدایی معتقد بودند. چون در رفتن و برگشتن فراغت و فرصتی بود، نوع این مسائل مطرح می شد، گاهی مسائل فلسفی و گاهی نیز مسائل فطری. گفتیم: آیا این جهانی که پر از نظم است، یک ناظمی دارد یا خیر؟ گفت: ماده ازلی بوده و برای همیشه نیز هست. گفتیم: آیا این نظم از ماده بیشعور برمی خیزد؟ آیا ماده شعور دارد؟ گفت: ماده در انسان، هم روح دارد و هم شعور. اما سخن این بود که مادهٴ آغازین چه کاره است، دیدیم مسائل فلسفی در آن حد برای آنها قابل درک نیست، لذا از آن راه هایی که ائمهٴ معصومین (علیهم السلام) در روایات استفاده می کردند، یعنی از راه فطرت و اضطرار شروع کردیم.

در روایات از حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت از وجود مبارک امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می کند که وقتی از ایشان دربارهٴ خدا سؤال می کردند، حضرت می فرمود: آیا هرگز سوار کشتی شده و مسافرت دریایی کرده اید؟ عرض کرد: آری. فرمود: آیا وقتی سوار کشتی شدید، این اتفاق افتاده است که کشتی شکسته و دریا طوفانی شود و هیچ عامل نجاتی نباشد؟ گفت: آری. فرمود: در حال غرق شدن به چه کسی تکیه می کردی؟ آیا دل تو تعلق گرفت به اینکه چیزی هست که قادر بر خلاص تو باشد؟ می گفت: آری، به قدرت ازلی که بتواند دریا مهار کند، فرمود: این همان خدای توست: «فذلک الشیء هو الله القادر علی الإنجاء حیث لا منجی و علی الإغاثة حیث لا مغیث …» انسان مضطر محض، قادر مطلق را مشاهده نموده و به او می گرود.

ما با این شخص، مشابه همین بیان را در فاصلهٴ فرودگاه و مسکو مطرح کردیم، گفتیم: اگر شما نیازمند باشید به کجا تکیه می کنید؟ او گفت: به سازمان حزبی. گفتیم: اگر بین آسمان و زمین باشید و دستتان به احدی نرسد، آنگاه چطور؟ او مقداری فکر کرد و گفت: مردم این منطقه مذهب ندارند. وقتی انسان اینها را می بیند، کاملاً احساس می کند که: ﴿صم بکْمٌ عمْیٌ فهم لا یعقلون﴾ آنها کر و لال و نابینای باطنی هستند و لذا از عقل سهمی ندارند. در طی این هفتاد سال همه مجاری ادراک آنها بسته شده و در واقع فطرت در اینها دفن شده است.

مترجم از خود اختیاری نداشت

ما در این سفر کوتاه با مردم برخورد نکردیم، زیرا نه مأموریت ما این بود و نه فرصت و امکان آن را داشتیم، اما یک مترجم داشتیم که بین ما و معاون وزیر خارجه در اتومبیل حاضر بود، ولی در کاخ، مترجم دیگری بود، ببینید اینها در چه حد از فشار هستند! این شخص حرفهایی را که بین ما و معاون وزیر خارجه رد و بدل می شد، ترجمه می کرد، وقتی که حرفها تمام شد، من از او سؤال کردم: چند روز است که برف می آید؟ او نیز همین مطلب را از معاون وزیر خارجه سؤال کرد. در برگشت نیز از او سؤال کردم: شما فارسی را در کجا یاد گرفته اید؟ این را نیز از او سؤال کرد. اینها در این حد از فشار هستند.

اینکه حضرت امام (قدس سره) می فرمود: اگر امر دایر شود که ما نعمت «آزادی» را از دست بدهیم و «امکانات رفاهی» را بگیریم، ملت ما هرگز راه اصلی را فراموش نخواهد کرد، بر اساس همین معیار است. اینکه ما خاک قبور علی و اولاد علی (علیهم السلام) را می بوسیم، برای این است که آنها ما را هدایت کردند. این کشورها با داشتن همه صنایع که ابرقدرت شده اند، چون «مذهب» نداشته اند، به روز سیاه مبتلا شده‎اند.

ما که از نظر مذهب، وارث مراسم گبری نیاکانمان در این سرزمین هستیم و از نظر صنعت نیز جلوی ترقی ما را گرفتند و فقط در معارف اسلامی به بلندای «توحید» رسیده ایم، به برکت اهل بیت (علیهم السلام) است، اگر این بزرگواران نبودند ما چه می شدیم؟ اگر این فکر نبود، ما به کجا سقوط می کردیم؟. همه برکاتی که از امام امت (قدس سره) به یاد داریم، در پرتو عنایات اولیای معصوم (علیهم السلام) بود؛ لذا امام راحل (قدس سره) درباره آن ذوات مقدسه بدون تعارف می فرمود: «روحی و أرواح العالمین لمضجعه الشریف الفداء» یا «لتراب مقْدمه الفداء»؛ زیرا آنکه «بیمنه رزق الوریٰ و بوجوده ثبتت الأرض و السماء»حساب دیگری دارد که نمونه ای از آن در امام راحل (قدس سره) ظهور کرده است، او آینه دار جمال اهل بیت عصمت (علیهم السلام) است.

ایشان این مطلب را باور کرده و به آن معتقد بود که اگر انسان خاک پای اهل بیت (علیهم السلام) شد، به جایی می رسد و دیگر هیچ، و آن بزرگواران نیز ایشان را به خوبی پذیرفتند. انسان تا این مسافرتها را از نزدیک نگذراند، به عزت، عظمت، شکوه، سیادت و سعادت نظام جمهوری اسلامی پی نمی برد.

پاسخ گورباچف به پیام امام خمینی (ره)

گورباچف نیز هشت هفته بعد پاسخ رسمی خود را توسط «ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی، در تهران تسلیم امام خمینی کرد. گورباچف در این پاسخ، برای نامه امام ارج فراوان قائل شده بود ولی از متن جوابیه وی پیدا بود که ابعاد معنوی پیام امام را درک نکرده است. زیرا صرفاً تلاش کرده بود تا از یک سو اقدامات خود در جهت ترویج آزادیهای سیاسی در شوروی را تشریح کند و از سوی دیگر دستاوردهای اقتصادی کمونیسم را از ۱۹۱۷ به بعد توصیف نماید.

«ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی روز هفتم اسفند ۱۳۶۷ پاسخ گورباچف را در حسینیه جماران به اطلاع امام خمینی رساند. در این دیدار که آقایان علی اکبر ولایتی وزیر امورخارجه، محمدجواد لاریجانی، و علیرضا نوبری حیرانی سفیر وقت ایران در مسکو حضور داشتند، وزیر خارجه شوروی ابتدا پیام کتبی میخائیل گورباچف را به امام خمینی تسلیم کرد و سپس اظهار داشت: از حضرت امام بسیار متشکرم از این فرصتی که برای ملاقات با شما به دست آوردم. مأموریت دارم پیام جوابیه میخائیل سرگئی گورباچف را تسلیم حضرت امام کنم. سعی خواهم کرد به طور خیلی مختصر محتوای این پیام را برای شما عنوان نمایم. ابتدا می خواستم عرض کنم که خود واقعیات تبادل پیامها بین رهبران کشور ما یک پدیده منحصر به فرد در روابط فیمابین است. اعتقاد ما بر این است که شرایطی پیش آمده است تا روابط فیمابین دو کشور ما وارد یک مرحله کیفی جدیدی شود برای همکاریها در تمامی زمینه ها.

آقای گورباچف در پیام خود اشاره می کنند که پیام جنابعالی خطاب به دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از مفاهیم فراوان سرشار است. تمامی اعضای هیأت رهبری شوروی متن پیام جنابعالی را مطالعه کردند. شکی نیست که ما در موارد عمده ای اتفاق نظر داریم اما مواردی هست که ما اختلاف نظر داریم، اما این مهم نیست. پیام شما ملاحظات عمیق راجع به سرنوشت بشریت دارد. آقای گورباچف عقیده دارند که ما در مهمترین مورد اتفاق نظر داریم یعنی انسانها باید یاور یکدیگر باشند تا بشریت فناپذیری به خود بگیرد. چنانچه انسانها متحد نشوند خطر فاجعه برای بشریت وجود دارد، چون امکانات بالقوه برای به وجود آوردن چنین فاجعه توسط خود انسانها ایجاد شده است.

آقای گورباچف معتقد است که مبارزه در راه نیل به یک دنیای عاری از سلاح هسته ای و آزاد از زور وظیفه تمامی ملتهاست. و اما راجع به سیاست خارجی اتحاد شوروی، هدف ما تعمیم رجحان ارزشهای مشترک برای تمامی ملتها و برتری این ارزشها بر تمامی منافع دیگر چه طبقه ای و چه ملی است. آقای گورباچف به شما می نویسد که حرفهای امام راجع به حسن نیت رهبری ایران جهت داشتن روابط حسنه و حسن همجواری با اتحاد شوروی با واکنش خوب از طرف رهبران شوروی مواجه شده است. ما دارای یک مرز بسیار طولانی هستیم همچنین دارای سنن دیرینه مناسبات و روابط فرهنگی بین دو ملت هستیم. ما اساس خوبی داریم برای استمرار مناسبات بر پایه جدید. یعنی بر پایه اصول احترام متقابل، تساوی حقوق و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر. آقای گورباچف می نویسد که در سیاست بین المللی، ما پیرو یک اصل اساسی هستیم یعنی اصل احترام به آزادی انتخاب برای هر انسان و هر ملت. نتیجتاً کشور ما و تمامی ملت ما از انقلاب بزرگ شما حسن  استقبال کرده است. استبداد شاهنشاهی در ایران مردم خود را استثمار کرده و از روشهای واقعاً بربریت استفاده می کرده و شرافت و آبروی ملت خود را پایمال کرده برای جلب رضایت نیروهای خارجی. انقلاب شما انتخاب ملت شما بوده است و ما از این همیشه پشتیبانی کرده و می کنیم.

آقای گورباچف در پیام خود می نویسند که ملت ما نیز انتخاب خود را به عمل آورده و این در سال ۱۹۱۷ بود. در رهگذر ما، هم مشکلات بزرگی بود و هم موفقیتهای چشمگیری بوده. هم اشتباهات وخیمی بوده است و هم نقض حقوق بشر بوده که ما با این اشتباهات خود را اصلاح می کنیم و آن را محکوم می کنیم. علیرغم تمامی مشکلات، ما از دستاوردهای خود توانستیم دفاع کنیم چون انتخاب مردم راست بوده است. می خواستم به استحضارتان برسانم که مسئله آزادی انتخاب در دستور روز زندگی بین المللی کنونی نیز هست. ما برای خود سؤالی داریم چرا که باید راه برای ادامه رهگذر پیدا کنیم: آیا این راه ما راه کهنه و دگماتیک است یا راه جدید و انقلابی؟ انتخاب ما به نفع راه دوم است، ما در کشورمان انقلاب داریم؟ اما یک انقلاب مسالمت آمیز بدون سنگرها و بدون توسل به زور، ما می خواستیم که حضرت امام بدانند که در کشور ما روند تجدید و بازسازی ادامه دارد. بازسازی اقتصادی و سیاسی، تجدید ارزیابی های ما و طرز تفکر ما و تجدید نظریاتی که ما قبلاً داشتیم.

آقای گورباچف اشاره می کند که تحولات عظیمی در جهان، اخیراً پدید آمده و فکر می کنیم می شود گفت که ما در آستانه یک نظام جدید اقتصادی و سیاسی قرار داریم. توافقهای بسیار مهم به امضا رسیده است یک کلاس از سلاحهای هسته ای از بین می رود.

دورنمای خوبی برای از بین بردن سلاح شیمیایی باز شده است و همین طور دورنمای خوبی برای جلوگیری از تقابل نظامی دولت ها، اما این هدیه امپریالیستها نیست، این اراده ملتهاست و اراده زمان است. چاره دیگری وجود ندارد، مسابقه تسلیحاتی و آوردن آن به فضا منجر به فاجعه بشریت خواهد بود. در مناطق مختلف دنیا مناقشات خونین دارند به پایان می رسند.

ما از خاتمه جنگ ایران و عراق با صراحت حسن استقبال می کنیم، برای همکاری با شما جهت استحکام صلح در خاورمیانه و نزدیک و تمامی جهان آمادگی داریم. حضور وسیع نظامی در خلیج فارس مورد نگرانی ما است. منظورم حضور نظامی کشورهای خارج از منطقه است. این پدیده بسیار خطرناک است و باید آن را به اتمام رساند. ما می خواهیم با موفقیت در امر حل و فصل عادلانه مناقشه افغانستان نیز با شما همکاری خوبی داشته باشیم، بگذاریم که مردم افغانستان سرنوشت خود را خودشان بدون دخالت از خارج تعیین نمایند. شواردنادزه افزود: یک نکته دیگر از پیام آقای گورباچف اینکه: ایشان اظهار آمادگی می کنند برای گسترش همکاریهای اقتصادی و همکاری در زمینه هایی که ما قبلاً همکاریهای خوبی داشته بودیم. ما برای برقراری و ادامه تماسها بین انسانها، نمایندگان محافل اجتماعی و روحانیون نیز آمادگی داریم. آنها از این دعوت جنابعالی استفاده خواهند کرد. در پایان، فرستاده ویژه رهبر شوروی گفت: این بود محتوای اصلی پیام آقای گوباچف. ایشان بهترین آرزوها و سلام خود را به جنابعالی می رسانند و خواهان طول عمر جنابعالی به نفع و سعادت ایران هستند.

بخشی از نظرات گورباچف پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

در سالگرد رحلت امام خمینی (س) گورباچف طی مصاحبه ای برای اینکه به هشدارهای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بی اعتنائی کرده بود، اظهار تأسف نمود. وی در این مصاحبه اظهار داشت. «مخاطب پیام آیت الله خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود.» وی افزود «زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم» .گورباچف سپس با تشریح نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی روسیه، تصریح کرد «اگر ما پیشگویی های آیت الله خمینی را در آن پیام جدی می گرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم»

.مآخذ

-  کتاب بنیان مرصوص امام خمینی در بیان و بنان آیت الله جوادی آملی، فصل هفدهم ص۳۱۰ تا ۳۱۴

-  کتاب مهر استاد سیره علمی و عملی استاد جوادی آملی، ص ۲۰۹ – ۲۱۰

 - کتاب آوای توحید 

6. دى 1401 - 14:44   |   کد مطلب: 25156
با مطالعه بیانات رهبر معظم انقلاب درباره سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی می‌توان ۱۲ ویژگی «مکتب سلیمانی» را چنین برشمرد: عشق همیشگی به شهادت، تربیت حقیقی در مکتب اسلام و امام خمینی(ره)، مجاهدت دائمی، اخلاص، انقلابی‌گری، شجاعت همراه با تدبیر، حساسیت شدید به حدود شرعی، معنویت‌گرایی، تعهد و ایمان، روحیه مقاومت، فداکاری و استکبارستیزی.

به گزارش شبنم ها،«مکتب سلیمانی» یا «مکتب حاج قاسم» شاخص‌ترین و پرتکرارترین کلیدواژه‌ای بود که پس از شهادت سردار دل‌ها، سردار حاج قاسم سلیمانی، مطرح و در ادامه به یک گفتمان تبدیل شد. به نظر می‌ر‌سد مطالعه بیانات رهبر معظم انقلاب درباره این شهید بزرگوار می‌تواند بهترین راهنما برای احصای شاخص‌های «مکتب حاج قاسم» باشد که در ادامه ارائه می‌شود.

ـ خود شما هم که آقاى سلیمانى باشید، در نظر ما شهید زنده‌اید. ۱۳۷۶/۰۵/۱۳

ـ سردار شهید قاسم سلیمانی نمونه‌ برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود. او همه‌ عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ او در همه این سالیان بود. ۱۳۹۸/۱۰/۱۳

ـ شهید سلیمانی چهره‌ بین‌المللی مقاومت است و همه‌ دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. ۱۳۹۸/۱۰/۱۳

ـ مردم قدر سردار شهید قاسم سلیمانی را دانستند و این ناشی از اخلاص است؛ این‌که دل‌ها این‌جور همه متوجّه می‌شوند، نشان‌دهنده این است که یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت، مرد بزرگی بود. ۱۳۹۸/۱۰/۱۳

ـ جهاد سردار شهید قاسم سلیمانی جهاد بزرگی بود و خداوند نیز شهادت او را شهادت بزرگی قرار داد. حاج قاسم باید همین‌جور به شهادت می‌رسید. خوشا به‌حال حاج قاسم که به آرزویش رسید، او شوق شهادت داشت و برای آن اشک می‌ریخت و داغدار رفقای شهیدش بود. ۱۳۹۸/۱۰/۱۳

ـ در مسائل داخل کشور -چون این حرفها غالباً ناظر به مبارزات منطقه‌ای و فعّالیّت‌های منطقه‌ایِ او بود- اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن بشدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابی‌گری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضی‌ها سعی نکنند کم‌رنگ کنند، این واقعیّتِ او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابی‌گری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسم‌های مختلف و جناح‌های مختلف و مانند اینها نبود امّا در عالَم انقلابی‌گری چرا، به شدّت پایبند به انقلاب، پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود. ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

ـ شهید سلیمانی، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ صِرف شجاعت نبود؛ بعضی‌ها شجاعت دارند امّا تدبیر و عقل لازم برای به کار بردن این شجاعت را ندارند. بعضی‌ها اهل تدبیرند امّا اهل اقدام و عمل نیستند، دل و جگر کار را ندارند. این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت -به دهان خطر می‌رفت و ابا نداشت؛ نه فقط در این حوادث این روزها، [بلکه] در دوران دفاع مقدّس هم در فرماندهی لشکر ثارالله همین جوری بود؛ خودش و لشکرش- هم با تدبیر بود؛ فکر می‌کرد، تدبیر می‌کرد، منطق داشت برای کارهایش. این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همین جور بود. ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

ـ در عرصه سیاست هم، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ سخنش اثرگذار بود، قانع‌کننده بود، تأثیر‌گذار بود. از همه‌ اینها بالاتر، اخلاص او بود؛ با اخلاص بود؛ این ابزار شجاعت و ابزار تدبیر را برای خدا خرج میکرد؛ اهل تظاهر و ریا و مانند اینها نبود. اخلاص خیلی مهم است. ماها تمرین کنیم در خودمان اخلاص را. ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

ـ یک خصوصیّت دیگر این بود که هم یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصه‌ نظامی بود، هم در عین حال به شدّت مراقب حدود شرعی بود. در میدان جنگ، گاهی افراد حدود الهی را فراموش می‌کنند، می‌گویند وقت این حرفها نیست؛ او نه، او مراقب بود. آنجایی که نباید سلاح به کار برود، سلاح به کار نمی‌بُرد؛ مراقب بود که به کسی تعدّی نشود، ظلم نشود؛ احتیاط‌هایی می‌کرد که معمولاً در عرصه نظامی، خیلی‌ها این احتیاط‌ها را لازم نمی‌دانند؛ [لکن] او احتیاط می‌کرد. به دهان خطر می‌رفت امّا جان دیگران را تا می‌توانست حفظ می‌کرد؛ مراقب جان نزدیکانش، اطرافیانش، سربازانش، همکارانش در ملّت‌های دیگر که در کنار او بودند، بود. ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

ـ امروز در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من تعظیم می‌کنم. کار بزرگی انجام شد، قیامتی به پا کرد. معنویّت او، شهادت او را این ‌جور برجسته کرد. ۱۳۹۸/۱۰/۱۸

ـ هر جا اخلاص بود، خدای متعال به اخلاص بندگان مخلصش برکت می‌دهد، کار برکت پیدا می‌کند، رشد و نمو پیدا می‌کند، کار به نحوی می‌شود که اثر آن به همه می‌رسد، برکات آن در میان مردم باقی می‌ماند. این ناشی از اخلاص است. نتیجه‌ آن اخلاص، همین عشق و وفاداری مردم، همین اشک و آه مردم، همین حضور مردم، همین تازه شدنِ روحیه‌ انقلابی مردم است. امّا اینکه ما بیاییم این حوادث را تقویم کنیم، قیمت‌گذاری کنیم، قدر آنها را بدانیم و ببینیم که اندازه و قیمت این حوادث چقدر است؛ در صورتی تحقّق پیدا می‌کند که ما به حاج‌قاسم سلیمانی -شهید عزیز- و به ابومهدی -شهید عزیز- به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به آنها به چشم یک مکتب نگاه کنیم. سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه‌ درس‌آموز، با این چشم نگاه کنیم آن وقت اهمّیّت این قضیّه روشن خواهد شد. ۱۳۹۸/۱۰/۲۷

ـ در اندیشکده‌های آمریکا راجع به حاج قاسم سلیمانیِ شما مفصّل بحث و بررسی کردند؛ گزارشش را بعد از مدّتهایی به نحو محدودی منتشر کردند که دست ما هم رسید. اینها راجع به حاج قاسم خصوصیّاتی را ذکر می‌کنند و می‌گویند این آدم مانع بزرگی در مقابل اهداف آمریکا است. بعد در بین این خصوصیّاتی که از او ذکر می‌کنند -که حالا می‌گویند شجاع است، خطرپذیر است، چنین است، چنان است- [می‌گویند] متعهّد است، باایمان است؛ تعهّد او یکی از این [خصوصیّات است]. این [طور] است دیگر؛ شخصیّت‌های ایمانی وقتی که این ایمان را با عمل صالح همراه کنند، وقتی حرکت جهادی بکنند، محصولش می‌شود شخصیّتی مثل این، که قدرت‌های بزرگ او را تحسین می‌کنند، حتّی دشمنانش او را تحسین می‌کنند. ۱۳۹۸/۱۱/۱۶

ـ ایرانی‌ها هم به خودشان افتخار کنند که مردی از میان آنها از یک روستای دورافتاده برمی‌خیزد، تلاش می‌کند، مجاهدت می‌کند، خودسازی می‌کند، تبدیل می‌شود به چهره‌ درخشان و قهرمان امّت اسلامی. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

ـ ملّت ایران داشته‌های فرهنگی خودش و معنوی خودش و انقلابی خودش را و ارزش‌های خودش را در او متبلور دید، در او مجسّم دید. تبلور ارزش‌های فرهنگی ایرانی و ایران بود. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

ـ دارای شجاعت و روحیه‌ مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلت‌های ایرانی است. زبونی و عقب‌نشینی و انفعال و مانند اینها ضدّ روحیه‌ ملّی ما است. آنهایی که ادّعای ملّیّت می‌کنند و عملاً زبونی از خودشان نشان می‌دهند، دچار تناقضند. و او مظهر شجاعت بود، مظهر مقاومت بود. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

ـ دارای درایت و تیزهوشی بود، خیلی تیزهوش بود؛ [در این مورد] خیلی نکات هست. این مسئله‌ بروز یک جریانِ به ظاهر مذهبیِ متمایل به یکی از فرقه‌ها و علیه‌ مقاومت را ایشان مدّتها قبل پیش‌بینی کرد؛ که به من گفت. گفت [طبق] آن چیزی که من دارم می‌بینم در وضع دنیای اسلام -اسم آورد از بعضی از کشورها- یک جریانی دارد به وجود می‌آید؛ بعد از مدّتی داعش به وجود آمد. آدم بادرایتی بود، آدم باهوشی بود. در ادا‌ره‌ اموری که با کشورها ارتباط داشت و او در آنها دخیل بود، با کمال عقل و درایت رفتار می‌کرد؛ این را بنده کاملاً حس می‌کردم. خب، ما دائماً در حال ارتباط بودیم در مسائل گوناگون؛ بادرایت بود. این هم یکی از خصوصیّات ایرانی است، یکی از خصوصیّات داشته‌های فرهنگیِ ما ملّت ایران است. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

ـ روحیه‌ فداکاری و نوع‌دوستی داشت، یعنی برایش این ملّت و آن ملّت و مانند اینها [مطرح] نبود؛ نوع‌دوست بود، واقعاً حالت فداکاری برای همه داشت. از طرفی اهل معنویّت و اخلاص و آخرت‌جویی بود؛ واقعاً معنوی بود، واقعاً اهل معنا و اهل اخلاص بود، و اهل تظاهر نبود. خب اینها مجموعه‌ مکارم اخلاق است، اینها مکارم باارزشی است. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

ـ شهید سلیمانی با حرکات خود و بالاخره با شهادت خود -شهادتش هم مکمّل این معنا بود- اسم رمز برانگیختگی و بسیج مقاومت در دنیای اسلام شد. الان در دنیای اسلام هر جایی که بنای مقاومت در مقابل زورگویی استکبار را داشته باشند، مظهرشان و اسم رمزشان شهید سلیمانی است. در واقع ایشان نرم‌افزارِ مقاومت را و الگوی مبارزه را به ملّت‌ها تعلیم کرد، به ملّت‌ها سرایت داد، در ملّت‌ها رایج کرد. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

ـ شهید سلیمانی، هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد؛ اینها ادّعا نیست، اینها چیزهایی است که اثبات‌شده است. ۱۳۹۹/۰۹/۲۶

با مطالعه این مجموعه بیانات می‌توان شاخص‌ها و ویژگی‌‌های «مکتب سلیمانی» را چنین برشمرد:

۱ـ عشق همیشگی به شهادت
۲ـ تربیت حقیقی در مکتب اسلام و امام خمینی(ره)
۳ـ مجاهدت دائمی
۴ـ اخلاص و اهل تظاهر و ریا نبودن
۵ـ انقلابی‌گری با پرهیز کامل از حزب‌گرایی و جناح‌گرایی
۶ـ شجاعت و تدبیر توأمان
۷ـ حساسیت شدید به حدود شرعی حتی در میدان جنگ
۸ـ معنویت‌گرایی
۹ـ تعهد و ایمان
۱۰ـ روحیه مقاومت
۱۱ـ فداکاری و نوع‌دوستی
۱۲ـ استکبارستیزی

همین مجموعه خصوصیات و شاخص‌ها بود که به تعبیر رهبر معظم انقلاب سپهبد شهید قاسم سلیمانی را «تبلور ارزش‌های فرهنگی ایرانی و ایران» و «قهرمان امّت اسلامی» کرده بود.

صفحه‌ها

اشتراک در شبنم ها RSS