9. مهر 1401 - 11:25   |   کد مطلب: 25121
برآورد اولیه از مجموع خسارت ها به اموال عمومی ۸۰۰ میلیارد و ضرر واحد های صنفی در نتیجه فراخوان های مجازی بیش از ۱۰۰۰ میلیارد است.

به گزارش شبنم ها، پایشها نشان می دهد، ۱۴ هزار فراخوان اغتشاش، ۲۴ هزار فریم عکسنوشت و فیلم آموزش خشونت خیابانی، ۳۴۰ فیک نیوز و خبر جعلی و بیش از ۱۵ میلیون نشر و بانشر توسط ۱۷ هزار اکانت جعلی خارجی در اینستاگرام طی ۱۰ روز گذشته برای مخاطبان ایرانی منتشر شده است.

طبق آمار رسمی اعلام شده در ایران طی این فراخوان های اینستاگرامی تخریب ۴۶۰ شعبه بانک و خودپرداز، تخریب ۶۱ آمبولانس،  ده ها میلیارد خسارت به سهامداران بانکی، تعطیلی 4 روزه واحدهای صنفی ۸۰ شهر کشور، تخریب ۷۰ ایستگاه اتوبوس، تخریب یکصد دستگاه اتوبوس، تخریب ۳۰ خودروی آتشنشان، تخریب ۱۵ خودروی پلیس، صدها مجروح و ده ها کشته و شهید در سراسر کشور ثبت شده است.

برآورد اولیه از مجموع خسارت ها به اموال عمومی  ۸۰۰ میلیارد و ضرر واحد های صنفی در نتیجه فراخوان های مجازی بیش از ۱۰۰۰ میلیارد است.

9. مهر 1401 - 11:12   |   کد مطلب: 25117
اعتراض، حق است. فرصت ارتقای حکمرانی و زندگی است. دیالکتیک معترض و حکمران در چارچوب مردم‌سالاری موجب اصلاح امور می‌شود. اگرچه که حکمران باید اعتراض را بشنود و درباره‌اش گفتگو کند، از آن‌ سو معترض هم دائم باید به پشت سرش نگاه کند. اگر پشت سر معترض اینترنشنال سعودی، بی‌بی‌سی انگلیسی، من‌وتو پهلوی و منافق اشرف یا فلان سلبریتی خارج نشین و... قرار گرفت اول باید تکلیفش را با آن‌ها معلوم کند. محیط اعتراضی بدون مرزبندی، بستر مناسبی برای از دست رفتن اعتراض و تبدیلش به آشوب برای آن‌هاست.

به گزارش شبنم ها،اصل ۲۷ قانون اساسی، حق اعتراض را با رعایت اینکه مخل امنیت و اسلام نباشد جزئی از شوون آزادی مردم می‌داند. جمهوری اسلامی هم با روش و چارچوبی به این اصل پایبند است.

 به همین منظور ماده ده قانون احزاب تجمع اعتراض‌آمیز را بدون مجوز و راهپیمایی را نیاز به مجوز دانسته است. لذا تجمعات هر روزه جلوی مجلس، گاه‌گداری جلوی پاستور در راستای پاسداشت و حفاظت از همین اصل است.

 جدای از این، اخبار غیررسمی اعلام می‌کند سال گذشته بیش از هشتصد تجمع اعتراض‌آمیز وجود داشته است.

 امسال تا قبل از این ماجرای اخیر هم نزدیک به دویست‌واندی تجمع اعتراض‌آمیز برگزار شده است.

حالا به این اعداد غیررسمی توجه نکنید. تجمعات اعتراض‌آمیز سلسله‌وار معلمان را که در اخبار رسمی آمده بود را به یاد بیاورید. اتفاقا همین تابستان امسال با وجود اینکه تکلیف مالی سختی به دولت وارد شد منجر به تصویب قانون در مجلس برای معلمان شد.

تجمعات گسترده‌ای که چند سال پیش در ماجرای صندوق‌های قرض‌الحسنه پیش آمد. آن هم منجر به ورود شورای امنیت به نفع مالباختگان شد و سرانجام پول مردم برگردانده شد.

اعتراض‌ها در خصوص صندوق‌های بازنشستگان، سربازی و... از جمله دیگر اعتراضات همین ایام بود که در اخبار هم آمد.

البته در فقره معلمان، وقتی پای سرویس امنیتی فرانسه باز شد، این قسمت محل ورود نیروی امنیتی شد ولی ادامه پیگیری مطالبات معلمان برقرار ماند.

اعتراض، حق است و جمهوری اسلامی آن را به رسمیت می‌شناسد.

 کما اینکه رهبری در دیدار کارگران اردیبهشت امسال فرمودند «یک مواردی اتّفاق افتاده که کارگران اعتراض داشتند، اعتراضشان هم بحق بوده؛ بنده که دنبال میکنم مسائل را، [میدانم] در مواردی اعتراض کارگرانی که جمع شدند، اعتراض بحقّی بوده. فرض کنید کارخانه‌ای را دولت به یک نفری واگذار میکند، او به جای اینکه کارخانه را مدیریّت کند، ابزارهایش را میفروشد، کارگرها را بیرون میکند، خب اینجا کارگرها می‌آیند بیرون و اعتراض میکنند. در این اعتراضها هم کارگرها همیشه مرز خودشان را با دشمن مشخّص کردند.»

 اما در این میان یک مولفه مهم دیگری هم وجود دارد.
 وجود دشمن خارجی که منتظر فرصت رخنه است. تجربه این رخداد پیش رویمان است. مثلا در سال ۸۸ کسی مخالفتی با اعتراض به نتیجه انتخابات نداشت. مسیر پیگیری اعتراض مشخص بود و حتی امکانات ویژه‌ای برای معترضین به نتیجه انتخابات ایجاد شد اما آنها اردوکشی خیابانی را برگزیدند و آن شد که شد. ۸ ماه ناامنی و ضربه به کسب‌وکارهای خرد، تغییر استراتژی امریکا در مواجهه با ایران و آغاز تحریم‌های شدید، ضعف در تور امنیتی خارجی که منجر به ترور ۴دانشمند هسته‌ای در همین ایام شد؛ از مهمترین آسیب‌های عدم رعایت ادب اعتراض بود.

 اعتراض، حق است.
 فرصت ارتقای حکمرانی و زندگی است. دیالکتیک معترض و حکمران در چارچوب مردم‌سالاری موجب اصلاح امور می‌شود.
اگرچه که حکمران باید اعتراض را بشنود و درباره‌اش گفتگو کند، از آن‌ سو معترض هم دائم باید به پشت سرش نگاه کند. اگر پشت سر معترض اینترنشنال سعودی، بی‌بی‌سی انگلیسی، من‌وتو پهلوی و منافق اشرف یا فلان سلبریتی خارج نشین و... قرار گرفت اول باید تکلیفش را با آن‌ها معلوم کند.
محیط اعتراضی بدون مرزبندی، بستر مناسبی برای از دست رفتن اعتراض و تبدیلش به آشوب برای آن‌هاست.
آن‌ها مصرانه و بی‌رحمانه به دنبال تحقق آرزوی سوریه‌سازی و جوکری شدن ایران هستند تا نه از تاک چیزی بماند و نه از تاک‌نشانش.

این خط قرمز همه کسانی است که تحقق منافع ملی و آرمان انقلاب اسلامی آرزویشان است.
کمیل خجسته

8. شهريور 1401 - 11:32   |   کد مطلب: 25113
خلاصه پاسخ سوالات ریاست محترم جمهور در نشست خبری به شرح زیر بوده است .

به گزارش شبنم ها، خلاصه پاسخ سوالات ریاست محترم جمهور در نشست خبری به شرح زیر بوده است .

از مردم صبور که در این یکسال بسیار با دولت همراهی کردند تشکر میکنم. از رهبر معظم انقلاب که بسیار همراهی کردند تشکر میکنم. از تمام رسانه‌ها به خاطر همراهی با دولت تشکر میکنم.
ما بنا داریم تغییر رویکرد‌هایی را در کشور داشته باشیم.

اولین تغییر رویکردی که بر آن تاکید کردیم که باید اتفاق بیفتد، دولت مردمی، با مردم بودن را تجربه کردن، تاکید بنده و همه همکارانم این بوده که با مردم باشیم

حضور در بیش از ۵۰ استان کشور، حضور در مجامع مختلف در همین راستا بوده است.
در جذب نیروی انسانی، در به کارگیری افراد تاکید کردیم که پیوست عدالت وجود داشته باشد
مساله عدالت امری است که همه اقدامات باید به سمت آن گرایش داشته باشد.

نکته سوم ستیز با فساد است. هم اصلاح ساختارهای فسادزا و هم افرادی که با روابط ناسالم و گرفتن رشوه بخواهند نظام ما را فاسد کنند

مواردی بودند که حتی فساد هم نبوده و در حد تخلف ‌های کوچک بوده، اما خیلی زود با آن‌ها مقابله شده است.
مدعی فساد و مسئول مبارزه با فساد را مدیر همان دستگاه می‌شناسیم.
مدعی فساد و برخورد با فساد و تخلفات خود دولتمردان بوده‌اند.
مهم حس داشتن مبارزه با فساد است.ساختارها باید اصلاح شود که اصلا فساد اتفاق نیفتد.

برخی از مسئولین دولت قبل به من می‌گفتند که با مشکلات کشور می‌خواهید چه کنید؟

مساله کرونا و واکسن یکی از مشکلات اصلی بود.
با کسری بودجه، کمبود داروها در کشور چه می‌خواهی انجام دهی؟
سال گذشته روزانه ۷۰۰ خانواده در کشور ما داغدار می‌شدند اما کادر درمان، مردم و دولت کمک کردند.
امروز دسترسی به واکسن چه داخلی و چه خارجی راحت است.
کرونا کسب و کارها را تعطیل کرده بود، مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل شده بود اما از ابتدای امسال خیلی از این مسائل حل شد.

در شهریور سال گذشته، تورم 60 درصدی را شاهد بودیم/ الان تورم 40.5 درصد است

من با برخی از مسئولان دولت گذشته که ملاقات داشتم، برخی از من میپرسیدند با این مشکلات چگونه میخواهی مواجه شوی؟ با کسری بودجه 480 هزار میلیاردی چگونه میخواهی مواجه شوی؟

ام المصائب مشکلات اقتصادی کشور، کسری بودجه است. زیرا مشکلات زیادی را برای کشور به وجود آورد ولی ما در سال گذشته بدون خلق پول و استقراض از بانک مرکزی توانستیم این مشکل را بر طرف کنیم.

در شهریور 1400 ، قریب به 60 درصد تورم را شاهد بودیم. اما دولت اقداماتی را انجام داد تا این تورم کاهش پیدا کند و وضعیت به تورم 35 درصد رسید.
اصلاحات اقتصادی در اردیبهشت 1401 باعث ایجاد تورم 12 درصد شد. اما با تدابیر انجام شده توسط دولت، در مرداد سال جاری تورم به 2 درصد رسید. الان تورم نیز به 40.5 رسیده است.

مدیریت میدانی با مدیریت کارتابلی تفاوت دارد

تاکید بنده و همه همکارانم این بوده که با مردم باشیم. سفرهای استانی و حضور در مجامع مختلف در همین راستا بوده است.
برخی که ملامت می‌کردند که حضور شما در بین مردم به چه دلیل است، فکر می‌کنم تجربه این حضور را نداشتند و لذت این حضور را نچشیده‌اند.
برخی از دولت‌ها، دچار حاشیه شدند اما ما گرفتار حاشیه‌ها نشدیم.

گشت ارشاد مدیران را وعده کردم و آن را هم عملی کردیم

گشت ارشاد مدیران زیر نظر بازرسی ریاست جمهوری تشکیل شد و با برخی تخلفات در حد معاون وزیر برخورد کرد.

از شرایط زندگی مردم مطلع هستم

منتی ندارم، این کف رفتار فردی است که توفیق خدمتگذاری به مردم را بدست آورده است. وضعیت معیشتی مردم بهبود پیدا خواهد کرد.

8. شهريور 1401 - 11:28   |   کد مطلب: 25112
حضرت آیت الله سید کاظم حائری مرجع دینی جریان صدر در بیانیه ای اعلام کرد که به علت کهولت جسمی از مرجعیت دینی شیعیان کناره گیری می کند . ایشان در اعلامیه ای که منتشر کرده است به ۲ نکته مهم پرداختند

به گزارش شبنم ها،چرا مقتدی صدر (به ظاهر ) از سیاست کناره گرفت؟

حضرت آیت الله سید کاظم حائری مرجع دینی جریان صدر در بیانیه ای اعلام کرد که به علت کهولت جسمی از مرجعیت دینی شیعیان کناره گیری می کند .

ایشان در اعلامیه ای که منتشر کرده است به ۲ نکته مهم پرداختند ؛

بعد از من آیت الله خامنه ای به عنوان مرجع کسانی خواهد بود که از من تقلید می کردند و ایشان بهترین فرد برای مدیریت امت اسلامی است .

هر کسی بخواهد با بهره‌بردن از نام دو شهید صدر میان مردم عراق اختلاف بیندازد و در حالی که فاقد درجه اجتهاد و دیگر شرایط لازم است بخواهد رهبری شرعی را بر عهده بگیرد، از صدری‌ها نیست.

نکته دوم بیانیه آیت الله حائری به وضوح اشاره و انتقاد به اقدامات مقتدی صدر دارد و همین امر به شدت مقتدی را ناراحت کرده است .

نکته مهمی که باید در مورد آیت الله سید کاظم حائری دانسته شود، اینست که پدر مقتدی یعنی آیت الله سید محمد صدر اعلام کرده بود پس از مرگم ، پیروانم به آیت الله سید کاظم حائری رجوع و از وی اطاعت و تقلید کنند و در نتیجه باید گفت امروز مرجعیت دینی جریان صدر به وضوح اظهار و اعلان داشت که آیت الله خامنه ای بهترین فرد و مرجع اعلم برای اداره امور امت اسلامی است.

 چنین رخدادی اصلا مورد انتظار مقتدی نبود و وی به شدت دچار بهم ریختگی شد و سعی کرد با اعلام استعفا و انتقاد جدی از آیت الله سید کاظم حائری ، اعلامیه و توصیه های ایشان را به حاشیه ببرد .

به نظر می رسد بیانیه امروز آیت الله سید کاظم حائری ضربه سنگینی به جایگاه مقتدی خواهد زد و در جریان صدر شکاف خواهد انداخت اما جوانان و حامیان مقتدی را از اطاعت از وی باز نخواهد داشت زیرا اکثر جوانانی که از مقتدی حمایت می کنند اصلا  مقید به اجرای فرایض دینی نیستند و حرف سید کاظم حائری را حجت برای خویش نمی دانند .

به باور نگارنده استعفای مقتدی صدر یک اقدام تاکتیکی است و همگان خواهند  دید که ذات او نمی تواند آرام بگیرد و دست از اقداماتش بردارد و این اولین بار نیست که مقتدی اعلام استعفا و کناره گیری از سیاست کرده است.

24. مرداد 1401 - 9:52   |   کد مطلب: 25110
هدایت آقایی، از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا پیرامون مسائل فرهنگی و بحث گشت ارشاد مطالبی سطحی بیان کرده که نقد آنرا ببینید.

به گزارش شبنم ها، هدایت آقایی، از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا پیرامون مسائل فرهنگی و بحث گشت ارشاد گفته است: دلیل اصلی به اعتقاد من در موضوع تشدید برخورد با برخی از مسائل این است که اصولگرایان در زمینه‌های دیگر کم آورده‌اند. کسانی که شعار یک دست کردن فضای سیاسی کشور را داشتند و امروز قدرت را در هر سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه و تمام ابزارهای امنیتی و اطلاعاتی را در دست دارند و دیگر بهانه‌ای برای این‌که کم و کسری‌ها را نتوانند بپوشانند، ندارند بنابراین هنگامی که با کمبودها و عدم پاسخگویی در زمینه‌های معیشتی روبه‌رو می‌شوند به یکسری مظاهر روی می‌آورند و افکار عمومی را به آن سمت سوق می‌دهند.

او می افزاید: بعضی فکر می‌کنند اگر رفتاری اینچنینی نداشته باشند عقب می‌افتند و پایگاهی که دارند تضعیف می‌شود.

آقایی اظهار کرد: معتقدم یکی از دلایل اصلی روی آوردن اصولگراها به این رفتارها در برابر مردم پاسخگو نبودن‌شان در خصوص اتفاقات جاری کشور است بنابراین به یک نوع فرافکنی روی می‌آورند.

دقت شود که مسئله یکدستی از ابتدا مدعای اصلاح طلبان تحریمی بود نه شعار اصولگرایان!
و گرنه نظام یکدست سیاسی اساسا جز در حکومت دیکتاتوری ممکن نیست و کسی که در جمهوری هایی که دارای تفکیک قوا هستند از گزاره یکدستی سخن بگوید عملا چیزی از سیاست نمی‌فهمد.

در سمت دیگر ماجرا نیز تفاوت رویکرد سران ۳ قوه کشور در مقطع فعلی و حتی برخی انتقادات و مسیرهای مختلف نیز به وضوح نشان میدهد که ادعای یکدستی در کشور یک ادعای باطل است.

مسئله نهادهای اطلاعاتی و امنیتی نیز یک بحث جداست و لابد آقای آقایی انتظار ندارند که مدیریت نهادهای امنیتی کشور در دست جریانات فتنه گر و کسانی باشد که وفاداری آنها به نظام و انقلاب و حتی به صندوق رأی و جمهور محل تردیدهای جدی است.

مسئله کم آوردن و فرافکنی هم به حدی ضعیف است که ما قضاوت درباره آن را بر عهده مخاطبان محترم می گذاریم.

صد البته مشکلاتی در بخش اجرائیات و اقتصاد کشور وجود دارد. اما آیا کسی را یارای آن هست که بتواند بوسیله ای منکر این مشکلات شود و یا بخواهد آنطور که آقایی گفته با رفتارهای دیگر؛ حواس مردم را پرت کند؟

پاسخ این سوالات مشخص است و البته جهان سیاست نیز در حدی از پیشرفتگی و عقلانیت قرار دارد که باطل بودن تحلیل های سطحی و فاقد مطالعه امثال آقایی به راحتی در آن مشخص می شود.

24. مرداد 1401 - 9:37   |   کد مطلب: 25109
در حادثه ترور سلمان رشدی، برخی معتقدند این اقدام احتمال دارد در خود آمریکا طراحی شده باشد، هرچند این عده تاکید دارند چنین نقشه‌ای نمی‌تواند به آسانی منتسب به دولت آمریکا شود، اما می‌توان آن را کار جریانات صهیونیستی در آمریکا دانست. علی‌رغم چنین توضیحاتی باید وضعیت آمریکا را در این ترور بررسی کرد

به گزارش شبنم ها، در حادثه ترور سلمان رشدی، برخی معتقدند این اقدام احتمال دارد در خود آمریکا طراحی شده باشد، هرچند این عده تاکید دارند چنین نقشه‌ای نمی‌تواند به آسانی منتسب به دولت آمریکا شود، اما می‌توان آن را کار جریانات صهیونیستی در آمریکا دانست. علی‌رغم چنین توضیحاتی باید وضعیت آمریکا را در این ترور بررسی کرد؛

 نخستین ترور خاص در چند دهه اخیر
 تقریبا مدت‌هاست در آمریکا ترور خاص که مربوط به یک شخص سیاسی شود، رخ نداده است. عموما اقدامات صورت‌گرفته درمورد کشتن اشخاص، بیشتر قتل‌های سیاسی بوده‌اند تا بتوان آنها را ترورهای خاص دانست.
درحقیقت آخرین ترور خاص صورت‌گرفته در آمریکا مربوط به 22 نوامبر 1963 است. از 63 سال پیش تاکنون که رئیس‌جمهور آمریکا با سطح حفاظتی بالا ترور شده، تاکنون شخص سیاسی و موردحفاظت در این کشور کشته نشده است. از این‌رو به نظر نمی‌رسد آمریکا به بیش از نیم‌قرن بی‌تروری خود پایان داده باشد تا به‌نوعی دست به ایران‌هراسی بزند.

جریان ترور رهبران گروه‌های تروریستی
 آمریکا با ترور ایمن الظواهری و حمله به خاک افغانستان و عراق، خواست تا تصویری قدرتمند از خود در جهت پیگیری کسانی که در خاک این کشور دست به عملیات می‌زنند، ایجاد کند.
 تنها دو هفته پس از ترور الظواهری و در روز 22 مرداد، تروری خاص در خاک آمریکا رخ می‌دهد. از این‌رو به سختی می‌توان ترور را کار آمریکا دانست، مگر آنکه واشنگتن همان‌گونه که در بخش پیشین آمد، به‌دنبال انجام اقداماتی به‌شدت بزرگ باشد.

 رابطه توافق هسته‌ای و ترور
یک جریان تحلیلی قوی پس از ترور معتقد است این اقدام توسط طرف‌های مخالف توافق هسته‌ای در غرب صورت گرفت تا این توافق احیا نشود. در اینجا باید در نظر داشت اگر آمریکا واقعا به‌دنبال عدم احیای برجام بود، راه‌های بسیار راحت‌تر و کم‌خطرتری را برای این موضوع پیش‌روی خود داشت. اساسا شاید برای این کار نیازی به یک اقدام عملیاتی نبود.

با بروز درگیری در اوکراین و بحران سوخت و موادغذایی در غرب، آمریکا به گفته اعضای تیم ایران در مذاکرات عقب‌نشینی‌های خوبی داشته و برخی نظرات مهم ایران را نیز پذیرفته است. با این موضوع آمریکا دلیلی ندارد که برمبنای آن بخواهد برای عدم‌احیای برجام خودزنی کند. مگر آنکه همان‌گونه که در دو بخش پیشین گفته و تکرار شد، هدفی بسیار کلان‌تر را زیرسر داشته باشد.

19. مرداد 1401 - 22:17   |   کد مطلب: 25108
آخرین مصاحبه سردار شهید حاج حسین همدانی
خداحافظ سالار
این روزها به دنبال توهین یکی از سران متوهم فتنه 88 به شهدای مدافع حرم ، لازم دیدیم آخرین مصاحبه حبیب حرم ، شهید همدانی را که یک روز بعد از شهادت منتشر شده است را بازانتشار نماییم . در این مصاحبه به خارج کردن حدود5000نفر از اداذل و اوباش از صف اغتشاشگران و بکارگیری و تحول آنها توسط تفکر انقلابی شهید همدانی اشاره شده است .

به گزارش شبنم ها،یک روز پس از اعلام خبر شهادت سردار حسین همدانی آخرین گفت‌وگوی منتشر شده از این فرمانده عالی‌رتبه‌ی سپاه پاسداران که با «جوان همدان» بوده که به همراه مقدمه‌ی آن در پی می‌آید:

«سردار سرتیپ پاسدار حسین همدانی عصر دیروز(چهارشنبه) در حین انجام ماموریت های مستشاری در حومه شهر حلب به دست تروریستهای داعشی به شهادت رسید.

آخرین گفت‌وگوی این سردار شهید که با پایگاه اطلاع رسانی جوان همدان صورت گرفته را در ادامه می خوانید:

قبل تر از خردادماه ۹۴ فقط نام سردار را شنیده بودبم و یا حداکثر در سخنرانی ها نفس گرمش را حس کرده بودیم. خرداد ماه اما وقتی سردار به دفتر جوان همدان آمد تازه فهمیدیم فرق دیدن و شنیدن را!

حال و هوای حاج حسین همه بچه ها را هوایی کرده بود. چند ساعت نفس کشیدن در کنار سرباز پای کار آقا لذتی داشت که تا آن روز تجربه نکرده بودیم. حالا که خبر شهادت بزرگ سردار سپاه اسلام منتشر شده آه حسرت است که می کشیم و غصه فقدان افتخار استان و افتخار ایران و افتخار اسلامی.

سردار حالا سر سفره دلدارش اباعبدالله الحسین(ع) مهمان است و متنعم و باز هم شهدا رفتند و ما ماندیم و ….

اینک دوباره متن منتشر شده آنروز را مرور کنیم البته این بار در گفت و گو با سردار شهید حاج حسین همدانی ….

نشستن پای صحبت کسی که در طول سی و چند سال گذشته در بیشتر لحظات حساس انقلاب اسلامی از آمدن حضرت امام به ایران تا جبهه های نبرد غرب و جنوب و از خیابانهای تهران در فتنه ۸۸ تا کوچه پس کوچه های شهرهای سوریه در نبرد علیه تروریست، یک عنصر مهم و کارآمد بوده، به همان اندازه هیجان انگیز است که انتخاب سئوال از بین دهها سئوالی که میتوان از او پرسید سخت و مشکل.

شاید برای معرفی اجمالی سردار «حسین همدانی» همین یک جمله از روزنامه «Wall Street Journal» کافی باشد که در معرفی او مینویسد: ژنرال همدانی یکی از فرماندهان نخبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده و او[سالها] به عنوان افسر سپاه پاسداران اعلام خدمت داشته است. همدانی یک متخصص در نحوه رزم عملیات نیروهای منظم با شبه نظامیان است.

در این گفت وگوی صمیمی و البته چند ساعته سردار همدانی علاوه بر تشریح فعالیتهایش در سوریه و تحلیل آینده حوادث منطقه به برخی از ناگفته های حوادث سال ۸۸ نیز میپردازد.

*چرا ایران تصمیم گرفت به کشور و ملت سوریه کمک مستشاری نماید؟

حضرت آقا میفرمایند عمق استراتژی ما سوریه است. ایران و سوریه در سال ۶۱ همزمان با هجوم آمریکا و اسرائیل به جنوب لبنان، منافع مشترک خود را تعریف کردند. رابطه بین شیعیان ایران و شامات(فلسطین اشغالی، لبنان و سوریه) ریشه تاریخی دارد. این منطقه یک منطقه مقدس است. گفته میشود که نزدیک به ۱۰۰هزار نفر از پیامبران الهی در این منطقه دفن هستند و تاریخی برابر با ابتدای شروع تاریخ بشر دارد. الآن هم که به سوریه میروید در منطقه زبدانی سوریه قبر هابیل را میبینید.

ازنظر ژئوپلیتیکی هم سوریه کلید اتصال سه قاره اروپا، آسیا و آفریقاست. یکی از اهداف و آرمانهای مهم انقلاب اسلامی که امام خمینی(ره) فرمودند، آزادی قدس است. این هدف، میانی و کوتاهمدت نیست. حضرت امام(ره) برای این کار سرمایهگذاری و هزینه کردهاند. امام در پایان دفاع مقدس ۲ نامه مینویسند. در آنجا هم دستبردار نیستند و میگویند ما غزه را آزاد میکنیم، ما قدس را آزاد میکنیم. برای تشکیل گروههای مقاومت و نگهداشتن کشورهای این جبهه تاكنون هزینه هم کردیم.

در سالهای پس از انقلاب اسلامی، کشورهای مقاومت یکی پس از دیگری این جبهه را ترک کردند و رفتند به سمت سازش. روابطی که جمهوری اسلامی با سوریه برقرار کرده بهخصوص با توجه به ظرفیتهایی که در حافظ اسد وجود داشته است یک سرمایه ارزشمند است و اهمیت استراتژیک دارد. لذا لازم بود از این سرمایه حفاظت کند.

*دشمن برای سوریه چه برنامه ای دارد؟

آنها نیامده اند حزب بعث سوریه را نابود کنند. آمریکاییها به خوبی فهمیدند بدون یک تشکیلات منظم و قدرتمند مثل حزب بعث نمیشود سوریه را اداره کرد. حزب بعث عراق با سوریه فرق میکند. در عراق بارها کودتا شده اما ۶۰ سال است كه در سوریه هیچ اتفاقی نیفتاده. الآن هم با شعار نابودی دولت سوریه نیامده خودشان میگویند آمده ایم برای کوتاه کردن دست ایران، تضعیف حزبالله و هدف نهایی، تأمین امنیت اسرائیل است. لذا آمریکاییها در سوریه جنگ را با ما شروع کردند نه دولت سوریه و حزب بعث، سقوط سوریه به این معنی بود که ما باید با دشمن در مرزهای خودمان بجنگیم.

سوریه کلید منطقه است. نسبت به عراق، لبنان و یمن، سوریه در اولویت است. اگر هرکدام از این کشورها مشکلی برایشان پیش بیاید ما بهاندازه از دست دادن سوریه ضرر نخواهیم کرد. بنابراین اهدافی که ما در سوریه داشتیم، اهداف راهبردی بوده است. برای حفظ دستآوردهای انقلاب اسلامی باید ورود پیدا میکردیم. هیچ انسان عاقلی منتظر نمینشیند تا سرمایهاش در برابر چشمانش از بین برود و او نگاه کند. این طبیعی است که برای حفظ سرمایه خودش اقدام کند.

*شما چگونه و از چه زمانی در کشور سوریه ماموریت مستشاری پیدا کردید؟

زمانی که من را انتخاب کردند، حدود ۸۰ درصد سوریه به دست گروههای مسلح افتاده بود و جیش الحر ۱۱۰هزار نیرو را سازماندهی کرده بود. اینکه چرا بنده را انتخاب کردند باید از خودشان بپرسید. وقتی رفتیم سوریه آقای سلیمانی ما را آنجا معرفی کردند. یکی دو ماه فعالیت کردیم تا اینکه به هرحال خدا کمک کرد و راه تعامل باز شد. حزب بعث یک در آهنین دارد و یک دیوار فولادی به هیچکس راه نمیدهد! شبیه به معجزه بود. امروز هم دولتمردان و هم مردم آنجا، ایران را فرشته نجات میدانند.

*شما در سوریه با نام ابووهب مشهور بوده و بسیار محبوب هستید. دلیل این محبوبیت و موفقیت شما در سوریه چیست؟

اولاً ما در یک ماه اول که با سه نفر از دوستان که دو نفرشان را از لبنان آورده بودیم هرچه میرفتیم برای کار راه نمیدادند. میگفتند چه کمکی شما میخواهید بکنید؟ میگفتیم هیچی آمدیم تجربیاتمان را انتقال بدهیم. ارتش سوریه مغرور هم هست. وقتی انسان درمانده میشود رو به خدا میآورد و آنجاست که سیم وصل میشود. شبها چند ساعت بیشتر نمیخوابیدیم و به نیایش مشغول بودیم. حضرت آیت الله بهاءالدینی میگویند هرکس هر روز زیارت عاشورا بخواند همه گره هایش باز میشود. ما بعد از نماز صبح هم زیارت عاشورا میخواندیم. اینگونه گره ها كم كم باز شد.

یکبار هم میخواستیم برگردیم، حضرت آقا فرمودند که، سوریه مثل مریضی میماند که خودش نمیداند مریض است، باید به او بگویید که مریض است. دکتر نمیرود، شما باید ببریدش. دکتر که برود میگوید دارو نمیخواهم، دارو باید بنویسید برایش. نمیرود دارو را بگیرد باید برایش دارو بگیرید، دارو را نمیخورد باید دارو را به خوردش بدهید و به آن نظارت هم داشته باشد. این شد نسخه ما که باید بمانیم.
حتی در سال اول یکبار به دمشق حمله کردند و به کاخ هم رسیدند. در آن دوران همه فرار کردند، حتی روسها. فقط ما آنجا ماندیم. آنها باورشان شد که ما تا آخرین لحظه درکنارشان هستیم. این حمایت صادقانه بود و این باعث شد که به ما اعتماد کردند و امروز محبوبترین ملت نزد سوریها، ایرانیها هستند. در ایست و بارزسیها حتی افسران ارتش هم بهطور کامل بازرسی میشوند اما همینکه پاسپورت ایران را نشان بدهید باهمه وجود به شما احترام میگذارند. این برمیگردد به درسهایی که از دفاع مقدس داشتیم و نیتی که فقط برای رضای خدا بود، نه برای حزب بعث، نه برای سوریه! برای اطاعت از امر ولی بود. محبوبیتی که میگویند به دلیل همین نیت خالص بود.

*نظر شما در خصوص شخص بشاراسد و مدیریت وی چیست؟

سیدحسن نصرالله میفرماید شخص بشاراسد بهتر از پدر است. بشار نسبت به پدرش درک و فهم بهتری دارد. نسبت به تحولات دنیا اشراف بیشتری دارد و فضای امروز دنیا را میبیند. فضای باز سیاسی را قبول دارد و قبل از این جریانات فضای باز سیاسی را در کشور ایجاد کرده بود. پدرش را هم بهعنوان مرشد قبول دارد. حافظ اسد در زمانی که در بستر مرگ بود به بشار گفته بود تا زمانی که با ایران هستی، هستی و هر زمانی که ایران را از دست دادی بدان که دیگر نخواهی ماند. بشار تا امروز در مقاومت سهم بزرگی داشته، در همان بحرانی که گروههای مسلح تا کاخ هم رسیدند به بشار گفتند که جا به جا بشود، ولی گفت نه میمانم تا کنار ملتم کشته شوم. وقتی در اوج بحران گفتند بیا در دمشق برای مردم سخنرانی کن، خانواده را هم با خودش آورد. درحالیکه احتمال ترور و کشته شدن بسیار زیاد بود. در مناطقی که حتی برخی از وزرا نیامدهاند. آنجا اینطور نیست که دشمن یونیفرم داشته باشد. ممکن است یک مغازهداری عضو گروهکهای تروریستی باشد. ویژگی مهم ایشآنهم این است که اطاعتپذیریاش از رهبر انقلاب بیشتر از برخی دولتمردان ماست.

در اوایل شروع درگیریها نظام سوریه با اعتراضات مسالمت آمیز برخورد خوبی نداشت و این باعث شد که مشکل چند برابر شود. این را نمیشود ببرید سمت بشاراسد. حزب بعث یک مبانی دارد که هیچکس حتی بشاراسد هم نمیتواند آنها را تغییر بدهد. به همین دلیل هم تاکنون کودتا نشده است. اصلاً انتخابات مثل اینجا نیست؛ در انتخاباتها همه باید عضو حزب بعث باشند. کسی که میخواهد کاندید بشود باید چندین مرحله را در حزب گذرانده باشد. یکشبه کسی در حزب رشد نمیکند. یک دوره زمانی دارد. لذا بخش امنیتی حزب بعث مشکل امنیتی داشت. بخش نرم افزاری قوی ای داشت اما نیامده بود مثل کشور ما یک نیروی انتظامی درست کند. یک بسیج درست کند. فقط یک ارتش تربیت کرده بود برای جنگ با دشمن.

*برای حل مشكل این انتظامی چه مدلی پیشنهاد كردید؟

یکی از کارهایی که ما آنجا انجام دادیم کمک به ایجاد نیروهای مردمی بود. در ابتدا آنها میگفتند شما آمده‌اید اینجا یک ارتش دیگر برای ما درست کنید؟ پولش چه میشود؟ تسلیحاتش؟ میگفتیم راهبرد ما این است، مشارکت مردم برای کمک به دولت برای عبور از بحران. وقتی هم که نقش این نیروها به اثبات رسید و ما با این نیروها دمشق را نجات دادیم. آمدند گفتند این را ببرید زیر نظر ارتش! گفتیم این کار درست نیست. اگر میخواهید ارتش را تقویت کنید نیرو جذب کنید. این مدل اسلامی و تفکر بسیجی اولین ویژگی که دارد این است که داوطلب است. نیروی ارزان قیمت و پرسودی است. واقعاً متوجه نبودند تا زمانی که نتیجه این فعالیتها را دیدند.

آموزش خدمه تانک در ارتش یک سال طول میکشد، ما نیروها را در طول ۱۲ روز آموزش میدادیم. وزیر دفاع اصلاً قبول نمیکرد تا اینکه آمدند همانجا سؤالهای فنی پرسیدند و واقعاً تعجب کرده بودند. اگر ما نیروها را از ایران میبردیم میگفتند ایران آموزش دیده اند. اما ما همان جوانان سنی، شیعه و علوی سوری را بسیج کردیم چراکه این تدبیر رهبر انقلاب بود كه از جوانان خود آنها استفاده كنیم برای دفاع، وگرنه حاج قاسم سلیمانی گفتند من یک لشگر از ایران ببرم سوریه جنگ را تمام میکنیم. الآن چندصد مربی کانون فرهنگی تربیت کرده ایم فرستادهایم به مناطق مختلف سوریه حتی روستاهایی که داعش هست، تا کار فرهنگی بکنند. بنابراین آن خطایی که انجام شد خلأ ساختاری بود. حتی یک پلیس هم برای اعتراضات مردم تربیت نشده بود و این مشکل ساختاری موجب این مشکل شد. الآن هم هنوز ساختار جدید پلیس که با کمک دوستان نیروی انتظامی در آنجا تهیهکردهایم پیاده نشده است.

*نیروهای معارض با وجود این سیستم امنیتی شدید چگونه توانستند این حجم از نیروها را سازماندهی کنند؟

سوریه ۵ وزرات خانه اطلاعات دارد و این ۵ وزارتخانه به دلیل نبود یک نیروی انتظامی قوی تمام توان و نیروی خود را برای کار پلیسی به کار گرفته بودند و این باعث شد که کار اطلاعاتی تعطیل بشود. آن ارتش آزاد سوریه همه بومی بودند و اصلاً قدرت جنگیدن با نیروی جدیدی که ما درست کردیم و حتی با ارتش سوریه را نداشتند. ارتش هر وقت اراده میکرد جایی را آزاد کند آنها فرار میکردند. جنگ واقعی در سوریه زمانی شروع شد که نیروهای خارجی از کشورهای بیگانه وارد سوریه شدند. از همین زمان با توجه با اقدامات بشار و حضور نیروهای خارجی در کشورشان، دیگر کمکم ریزش نیروهای ارتش آزاد شروع شد و آنها با این نیروها درگیر شدند و ارتش آزاد مثل یخ آب شد.

*برای جنگ سوریه چه پیش بینی ای دارید؟ سرنوشت سوریه چه خواهد شد؟

جنگ سوریه تمام شدنی نیست. سقوط هم نمیکند. اگر تاریخ سوریه را بررسی کنید میبینید که همواره در جنگ و خونریزی بوده است. ۳ سال پیش ۸۰درصد سوریه سقوط کرده بود. الآن نیروهای ارتش بازسازی شده اند، نیروی دفاع وطنی دارند، دژبان شهری دارد. دشمن هم میداند که اگر بشار ترور بشود دیگر نمیشود منطقه را کنترل كرد. آنهم در نزدیکی مرزهای فلسطین اشغالی! و الا ترور بشاراسد کاری ندارد. لذا دولت در سوریه سقوط نخواهد کرد. مشکل اصلی در سوریه اقتصادی است. توریست، کشاورزی و نفت که منابع اقتصادی در طول این ۳ سال از بین رفته است. ما به دنبال پیگیری این هستیم. این جنگ تمام نمیشود تا زمانی که اردوگاه دوستان یا دشمنان سوریه کوتاه بیایند جنگ ادامه دارد.

*سردار یكی از موضوعاتی كه نام شما در آن زیاد یاد می شود مسایل مربوط به كنترل فتنه ۸۸ است. در اتفاقات سال ۸۸ بعد از ورود نیروهای سپاه به طور ملموسی امنیت به تهران بازگشت. دورهای كه شما فرماندهی سپاه محمد رسول الله را بر عهده داشتید. در رسانه های بیگانه اخبار متفاوتی در مورد آن دوره منتشر میشد، میخواهیم کم و کیف موضوع را از زبان خود شما بشنویم. واقعاً سپاه در این درگیریها بهطور مسلحانه ورود پیدا کرد؟ تکتیرانداز داشت؟نقش وزارت اطلاعات در آن دوران چه بود؟

سپاه تحت فرمان فرماندهی کل قوا عمل کرد. حضرت آقا فرمودند در درگیریهای خیابانی کشته نمیپذیرم. هیچکس حق حمل اسلحه در تهران را نداشت. به این قیمت که حتی ممکن بود ما موردحمله قرار بگیریم. در طول مدت این اتفاقات از حدود۴۵ هزار بسیجی که درصحنه بودند حتی یک فشنگ هم شلیک نشد.

در مورد ورود سپاه هم باید بگویم كه وزارت اطلاعات واحد عملیاتی ندارد و عملیات در این وزارتخانه محدود به خانههای تیمی است و برای اتفاقات بزرگی مثل فتنه ۸۸ که در کف خیابان است طراحی نشده است. وزارت اطلاعات مأموریت اصلیاش جلوگیری از ورود بیگانگان است. جاسوسانی که وارد کشور میشوند.

وزارت اطلاعات ما در فتنه ۷۸ آسیب جدی دید. در آنجا با توجه به اتفاقی که در وزارت اطلاعات رخ داد، قتلهای زنجیرهای كه در روزنامهها و رسانه ها مطرح شد. در بخشی از آن، انگشت اتهام را به سمت وزارت برده شد و درنهایت به حادثه سعید امامی کشیده شد که بنده معتقدم ایشان از آن اتهام مبراست. من ایشان می شناسم . ایشان فردی مؤمن بود. اینچنین یک انشقاق در وزارت رخ داد و یکپارچگی وزارت اطلاعات خدشه دار شد و دستگاه اطلاعاتی ما را تضعیف کرد . در فتنه ۸۸ آن بخش از بچه های وزارت که حتی در ماجراهای ۸۸ بهتر از ما عمل کردند حقشان محفوظ است. برخی هم که شک و تردید داشتند و بعدها پشیمان شدند. خب وزارت اطلاعات به دلیل این انشقاق نتوانست نقش خود را در فتنه به خوبی ایفا نماید.

*موضوع دستگیری برخی فتنه گران که از فرزندان مسئولان بودند مثل دستگیری فائزه هاشمی با دستور شما انجام شد؟

همه اقدامات ما طبق مجوزهای رسمی و قانونی بوده است و هیچ حکمی را خارج از احکام دادگستری انجام ندادیم. در اجرای حکم هم برایمان فرقی نمیکرد که کسی آقازاده است یا از خانواده کیست. بنده دهها نفر، از افرادی را که از اصلاحات بودند یا از کارگزاران بودند یا از دوم خردادیها بودند، از زندان آزاد کردم. چون حرف آنها در حد اعتراض بود. اما آنهایی که در کف خیابان مدیریت میکردند و آسیب میزدند و خسارت وارد میکردند، فرق داشتند. پاسدار ما الآن با دوتا بچه، ۷۰ درصد جانباز است و مغزش ۷ بار عمل شده است. ما نمیتوانیم از اینها بگذریم. من چندین بار گفتهام که رهبران فتنه مثل آقای کروبی و میرحسین اگر تبرئه بشوند حتماً خدای متعال و اینهایی که شهید، جانباز و مجروح شده‌اند هرگز رضایت نخواهند داد. ما همه اینها را در یک جمعی جمع کردیم و اینها امضا کردند که ابداً رضایت نمیدهند. جوانی که پدر و مادرش یک وانت داشتند و همه چیزشان را فروختند و خرج این جوان کردند، اما الآن معلول و جانباز است. بنابراین موسوی و کروبی متهمان اصلی این ماجرا هستند و حداقل مجازات برای اینها اعدام است. مردم ما و ما رزمندهها نباید اجازه کمتر از این حکم را بدهیم. منتها مصلحت نظام این است. اگر حکم رهبری بیاید و همینها را دوباره بر ما مسلط بکند میگوییم چشم اما اگر روال قانونی خودش را میخواهد طی بکند ما مطالبه میکنیم. حضرت آقا هم تاکنون چنین چیزی از ما نخواستهاند و الا همان را عمل میکنیم. پس هر شدتی که در این جریانات وارد شد عین حکم قضایی بود آنهم عین ضوابط. زمانی که برخی از اینها در حصر بودند همه امکانات برای آنها مهیا بود و بهصورت انسانی و اسلامی با آنها رفتار میشد. اما دیگر قرار نبود بیایند کف خیابان و مدیریت کنند.

*موفقیت سپاه در این اتفاقات مرهون چه بود؟ در این جریانات چگونه اقداماتی صورت گرفت؟

اولاً در فتنه ۷۸ بنده جانشین نیروی مقاومت بسیج بودم و تجربه آن حوادث را داشتم. این تجربه به من کمک میکرد. یک سابقهای در دو دوره در تهران داشتم در سالهای ۶۰ و ۶۱ در تشکیل لشگر حضرت رسول(ص)، در سال ۸۲ هم فرمانده لشگر تهران بودم. لذا کاملاً تهران را میشناختم و برآورد خوب اطلاعاتی از منطقه داشتم. شناخت خوبی نسبت به جغرافیای انسانی و زمینی و شرایط اقتصادی و فرهنگی تهران داشتم. اشراف خوبی نسبت به احزاب و گروهها داشتم و آنها را در قرارگاه ثارالله به دقت بررسی کرده بودیم. کار اطلاعاتی که از پیش در قرارگاه ثارالله انجام داده بودیم جواب داد. هیچ کار موفقی بدون آمادگی و تمرین صورت نمیگیرد.

همه فرماندهان پایگاههای بسیج را در دو تجمع بزرگ جمع کردم و به همه مأموریت دادم. از همه خواستم تا سازماندهی خود را حفظ کنند و امنیت محله خود را تأمین کنند. گفتم پایگاهی که نتواند این دو اقدام را انجام دهد پایگاه نیست.

با کار اطلاعاتی اقدامی انجام دادیم که در تهران صدا کرد. ۵ هزار نفر از کسانی که در آشوبها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان میکردیم. روزی که فراخوان میزدند اینها کنترل میشدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم. یکی از اینها فردی بود به نام ستاری. این ستاری وقتی به جمعیت زد جانباز ۷۰ درصد شد و سال گذشته هم به شهادت رسید.

وقتیکه جلسه شورای تأمین استان تهران در شب عاشورا برگزار شد همه برآوردها این بود که فردا تهران آرام خواهد بود. برآورد من این بود که روز عاشورا اتفاقاتی در پیش خواهد بود. به همین خاطر دو بار دیگر درخواست جلسه فوق العاده دادیم و جلسه تشکیل شد و آماده‌باش اعلام کردیم. همه سینماهای تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسینیه ها را در اختیار گرفتیم. بچه ها با لباس مشکی در میدان حضور داشتند. نزدیک به ۳۰ هیئت را هم که با من مرتبت بودند را هم آماده کردیم و گفتم دستهها را به سمت میدان دانشگاه بیاورید. در روز عاشورا همین سه گردان غائله را جمع کردند.

این حرفها باید در تاریخ ثبت شود. در این اتفاقات ۸۳۰ نفر جانباز دادیم. فتنه ۸۸ از سوریه و جنگ هشت ساله مهمتر است. حضرت آقا در این مورد فرمودند كه این کار خدا بود و عمق این فتنه زمانی روشن خواهد شد که من دیگر نیستم. ما به ابعاد فتنه نپرداخته ایم. ۴۵ هزار بسیجی در این صحنه بودند و نه تنها پولی دریافت نمیکردند که پول بنزین موتور و بقیه مخارج خود را هم میپرداختند.


خبرگزاری دانشجو نیز در مهر ۱۴۰۰ در گزارشی با عنوان «ماجرای جلسه سردار همدانی با سیدحسین نصرالله و طراحی یک نقشه راه» بخش‌هایی از گفت‌وگویی نود ساعته‌ی حسین بهزاد با سردار همدانی را منتشر کرده است که در ادامه می‌خوانید:

«خبر ۱۶ مهر ۱۳۹۴ غیر از مردم برای بیشتر نیروهای نظامی هم شوکه کننده و غیرقابل باور بود. فرمانده مستشاری حسین همدانی در سوریه به شهادت رسید. هنوز خیلی از نیروهای نظامی توی فرودگاه که آماده پرواز به مقصد دمشق بودند قبول این خبر برایشان سخت بود. فرمانده شان چند روز زودتر از آنان رفته بود تا مقدمات عملیاتی بزرگ فراهم شود و حالا خبر شهادتش از اخبار ایران پخش می‌شد. شاید ازهمان روزها بود که مردم آشنا به اسم شهادت، دوباره در هر کوی و برزن با تشییع شهید حسین همدانی یاد روزهای دفاع مقدس برایشان زنده شد و از این روز به بعد بود که تشییع شهدای مدافع حرم دیگر غریب نماند. روزهایی که زنگ خطر داعش به صدا در آمده بود و فداکاری این شهدا بر همه روشن‌تر شد. شهید حسین همدانی رزمنده روزهای دفاع مقدس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در طول هشت سال دفاع مقدس که غم دوری از دوستان شهیدش را هر روز به دوش کشید و سال‌ها به یاد آنان زندگی کرد، در روزهای آرامش کشورش به دوستان شهیدش پیوست. او در این سالهای بعد از جنگ حدود ۹۰ ساعت مصاحبه اختصاصی با حسین بهزاد در مورد زندگی شخصی اش انجام داد که بعد از شهادتش قسمت‌هایی از آن مصاحبه‌ها در چند کتاب به چاپ رسید. از کودکی، جوانی، سربازی، جنگ و مسئولیت‌هایش و سپاه همدان و از دوستانش و بغض‌هایش و خانواده اش. حسین بهزاد تا روزهای آخر زندگی شهید همدانی نیز با او گفت و گو نشسته بود که بخش‌هایی از زندگی ایشان به دلیل مشغله‌های زیاد ناتمام ماند. در اینجا به مناسبت ششمین سالگرد شهادت ایشان به اختصار به دو قسمت کودکی و روزهای مجاهدت ایشان در سوریه اشاره می‌کنیم. اینجا از زبان شهید حسین همدانی از کتاب پیغام ماهی‌ها به قلم گلعلی بابایی بخوانید:

کودکی

….من حسین همدانی هستم. متولد بیست و چهارم آذر ماه ۱۳۲۹ در شهرستان آبادان. فرزند سوم خانواده‌ای هستم که عبارت بود از پنج سر عائله: دو خواهر بزرگ‌تر از خودم و یک برادر کوچک‌تر. مادرم، بانوی خانه دار و بسیار مومنه ای بود. پدر مرحوم علی آقا همدانی در چند سال آخر عمرش در شرکت ملی نفت ایران کار می‌کرد. کارگر فنی پالایشگاه نفت آبادان بود و انسانی زحمت کش و شریف. مقدر نبود بیش از سه سال، سایه پر مهر پدر را بر سر داشته باشم. سال ۱۳۳۲، بر اثر یک بیماری صعب العلاج، کار ایشان به بیمارستان و اتاق عمل کشید و زیر تیغ جراحی فوت شد. مادرمان ماند، با چهارفرزند یتیم. سال اول پس از فوت پدر به ما خیلی سخت گذشت. خانواده به آن صورت ممر درآمدی نداشت. چند سالی طول کشید تا سرانجام با دوندگی فراوان مادر و دایی مان، شرکت نفت حاضر شد مستمری ماهیانه ناچیزی برای عائله مرحوم پدرم تعیین کند. بعد هم دیگر به زادبوم خانوادگی نقل مکان کردیم و مقیم همدان شدیم.

هر کسی از کودکی دوران و نوجوانی خودش، به فراخور محیط اجتماعی و موقعیت خانوادگی، خاطرات تلخ و شیرینی دارد. در مورد خودم بایستی صادقانه عرض به محض اینکه از آب و گل درآمدم و دست چپ و راست خودم را شناختم، کار کردم. از همان کلاس اول ابتدایی در بازار همدان کارم می‌کردم و درس هم می‌خواندم. و خیلی زود مسئولیت خانواده به دوش من افتاد.

از همان ابتدای نوجوانی عشقم ورزش کشتی بود. حوالی سال ۱۳۴۱، دوازده ساله بودم که برای تماشای مسابقات کشتی آزاد، به سالن‌های ورزشی همدان می‌رفتم، ابتدا فقط به تماشای رقابت‌های علاقه داشتم. اما سه سال بعد، تصمیم گرفتم به صورت عملی و پی گیر، وارد عرصه این ورزش پهلوانی بشوم. الگوی ورزشی ام جهان پهلوان تختی و مشوق من دوست بسیار صمیمی بنده، آقای محسن قادری بود که دراین راه به من خیلی کمک کرد. سالهای بعد که برای اشتغال و ادامه تحصیل از همدان به تهران آمدم، دیگر کشتی را ول نکردم. در تهران عضو باشگاه ورزشی دخانیات شدم و تمریناتم را زیرنظر آقای غفاری ادامه دادم. هم زمان با ادامه ورزش قهرمانی، به کار و تحصیل تا حدودی هم اهل مطالعه بودم.

اولین کتابی که خواندن آن مرا به شدت تکان داد و متحول کرد، ابوذر غفاری به قلم نویسنده مصری دکتر عبدالمجید جودت السحار و با ترجمه شیوای مرحوم دکتر علی شریعتی بود. تأثیر مطالعه این کتاب در من به حدی بالا بود که از همان زمان حاضر بودم اسلحه به دست بگیرم و با رژیم طاغوت مبارزه کنم.

جنگ حق و باطل، عدل و ظلم و مفاهیم مثل موحد و مشرک و مستضعف و مستکبر، خیلی زیبا در آن کتاب به تصویر کشیده شده بود. با خواندن ابوذر، عصر بی خبری برایم به پایان رسید و به قول مرحوم سهراب سپهری: رفتم از شهر خیالات سبک بیرون.

سیزده ساله بودم که واقعه پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ اتفاق افتاد. در آن زمان بچه بودم و خیلی کنجکاو. یادم هست جسد سربازی را که پسر یکی از همسایه‌های ما بود، ازتهران به همدان آوردند. می‌گفتند چون حاضر نشده مردم را به گلوله ببندد، او را کشته‌اند. مقامات امنیتی رژیم هم به خانواده آن سرباز اجازه نمی‌دادند برای فرزندشان مراسم تشییع و ترحیم برگزار کنند.

سال بعد، وقتی در سیزدهم آبان ۱۳۴۳ اخبار رادیو اعلامیه ساواک درباره تبعید امام خمینی را پخش کرد. من با نام ایشان آشنا شدم.

چند سال بعد در تهران و همدان، دوستان فعالی پیدا کردم که عمدتاً از بین اقشار دانشگاهی بودند. به عنوان مثال از دوستان آن ایام خودم باید به آقای دکتر هوشنگ باب الحوائجی اشاره کنم. ایشان همدانی است و آن روزها دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه تهران بود. سرپرشوری داشت. با هم خویشاوند و رفیق بودیم و معاشرت داشتیم. چند نفر از دانشجویان هم دوره‌ای ایشان هم بودند که رابط بنده با آنها، همین آقای باب الحوائجی بود. از نفرات شاخص آن جمع، اسامی خلیل گنج ور و دکتر بهلری در خاطرم مانده. محفل ما بیشتر یک جمع مطالعاتی بود تا یک گروه چریکی. بله کار مسلحانه برای ما جذابیت داشت، اما فکر می‌کردیم بدون داشتن مبانی عقیدتی و فکری درست و حسابی، عمل مسلحانه راهی به دهی نمی‌برد.

از جمله محافل مبارزاتی فعال در سطح استان همدان هم که به صورت جسته و گریخته با بعضی اعضای آنها ارتباط داشتیم، می‌توانم به یک کانون فرهنگی مذهبی اشاره کنم. البته هسته اصلی این کانون در اواخر سال ۱۳۵۲ توسط ساواک همدان ضربه خورد و اعضای شاخص آن دستگیر شدند. آن زمان خانواده ما تهران ساکن بود و من در طی این سال‌ها از برنامه‌های حسینیه ارشاد هم استفاده می‌کردم. از سخنران‌های حسینیه ارشاد علاوه بر مرحوم شریعتی، علاقه زیادی به شرکت در جلسات سخنرانی مرحوم شهید دکتر محمد مفتح داشتم.

درکنار کار روزانه در مدارس متوسطه شبانه بازار نازی آباد و جوادیه تهران، در رشته علوم تجربی درس می‌خواندم. واقعیت این است که به شدت فرسوده شده بودم. این شد که در سال ۱۳۵۰، وقتی در امتحانات دیپلمم مردود شدم، رفتم برای خدمت سربازی. بعد از پایان دوره آموزشی، ما را به شیراز فرستادند. بنده در رسته ادوات گردان ۱۵۸ ازتیپ ۵۵ هوابرد شیراز به عنوان خدمه خمپاره انداز ۸۱ م. م آمریکایی خدمت کردم. خدمت در یک یگان ضربتی هوابرد به مدت دوسال و آشنایی عملی با روش‌های جنگ چریکی و ضدچریکی، تجربه‌ای مغتنم بود که در فرازهای بعدی زندگی خیلی به کارم آمد. بعد از خاتمه سربازی، در سال ۱۳۵۲ به تهران برگشتم و تا چهارسال بعد، کماکان مقیم تهران بودم، بعد هم به صورت متفرقه ثبت نام کردم و دست آخر دیپلم تجربی ام را گرفتم.

سند راهبردی شهید حسین همدانی در روزهای سقوط دولت بشار

بنده یک راهبرد جامع یا همان چیزی که به آن نقشه راه می‌گویند، در پنج حوزه مأموریتی برای خروج سوریه از این بحران نوشتم. این نقشه راه به ما نشان می‌داد که اگر سالهای در سوریه ماندیم، باید چکار کنیم. می‌دانستیم در مقابل توطئه دشمنان امت اسلامی سوریه چه نقشه‌ای داریم و چه اقداماتی را باید انجام دهیم. در این سند راهبردی بیش از صد و چند اقدام را برای سوریه پیش بینی کرده بودیم. وقت گرفتیم و آمدیم ایران و این نقشه را به سردار سلیمانی دادیم و در جلسه‌ای که چندین ساعت طول کشید با ایشان در این باره صحبت کردیم. جلسه ما از صبح تا دوازده ظهر به طول انجامید. ایشان بسیار دقیق این نقشه راه را ملاحظه کردند و بخش‌هایی از آن را اصلاح نمودند و به من گفتند: من کاملاً با این سند راهبردی موافقم. از آنجا که حضرت آقا فرموده بودند تا سیاست‌های کلان محور مقاومت و سوریه زیر نظر سید حسن نصرالله باشد. لذا ایشان طبق فرمایشات حضرت آقا کلیه امور مربوط به سوریه را مدیریت می‌کرد. بر همین اساس حاج قاسم گفتند: این نقشه راه را ببرید و به سید حسن نشان بدهید و اگرموافق بودند، کار را شروع کنید. ما هم رفتیم و این سند راهبردی را به ایشان دادیم و قرار شد ایشان یک هفته مطالعه کند و بعد جواب را بدهد. بعد از یک هفته به ما پیغام دادند که بیایید. ما هم از دمشق به بیروت رفتیم. آنجا با برادرمان ابامهدی که همان آقای زاهدی، فرمانده سپاه لبنان است، به حضور سید حسن نصرالله رفتیم. این جلسه که بعد از نماز مغرب و عشا شروع شده بود تا نماز صبح به طول انجامید و به جز نیم ساعت، سه ربع که برای غذا خوردن متوقف شد، یکسره ادامه پیدا کرد و برای نماز صبح پایان یافت. در آن موقع بیش از ۷۵ درصد کشور سوریه در اشغال تروریست‌های مسلح بود و ۲۵ درصد از آن دست حکومت مرکزی مانده بود. وضعیت بسیار خطرناک بود و اصلاً کار سوریه تقریباً تمام شده بود. یک هفته طول کشید تا این سند اصلاح شود. دوباره طی جلسه‌ای سند راهبردی اصلاح شده را خدمت ایشان بردیم. سید حسن بعد از چندین ساعت بحث و بررسی موافقت خود را اعلام کردند و گفتند: دولتمردان سوریه درک اهمیت این نقشه راه را ندارند، الان هم که به شدت درگیر این بحران شده‌اند. اگر شما همه سند با اقدامات موجود در آن را یک جا به آنها بدهید، آنها هم آن را بایگانی می‌کنند. بهتر است در چند مرحله و در هر مرحله بخشی از این اقدام‌ها را در اختیارشان بگذارید.

اسفند ۱۳۹۱ تروریست‌ها کاملاً به نقطه پیروزی نزدیک شده بود. آنها با حمایت همه جانبه عربستان، قطر، امارات و کشورهای غربی توانسته بودند حلقه محاصره را تنگ‌تر و به کاخ ریاست جمهوری نزدیک شوند. بشاراسد کار را تمام شده می‌دانست و به دنبال رفتن به یک کشور دیگر بود. آخرین پیشنهاد آن شب به بشار اسد داده شد. گفتم: حالا که همه چیز تمام شده و کاخ در آستانه سقوط است، شما باید این آخرین پیشنهاد ما را عملی کنید، گفتند چه کنیم؟ گفتم: درِ اسلحه خانه‌ها را باز کنید و مردم را به اسلحه‌های موجود در آن مسلح کنید تا خود مردم جلوی این تروریست‌ها را بگیرند. شکر خدا با این پیشنهاد موافقت کردند و همان شب با این اقدام سوریه از سقوط حتمی نجات پیدا کرد. همین نیروها هسته اولیه تشکیلاتی به نام دفاع وطنی را شکل دادند که الان در سوریه با داعشی ها، النصره ای ها و..و می‌جنگند.

شهادت ایشان از زبان همسر:

حاجی سه سالی بود که مدام سوریه می‌رفت. واقعاً نبودِ حاجی در منزل برایمان عادت شده بود. دفعه آخری که از سوریه آمد تهران، قرار بود دو روز پیش ما بماند و روز یکشنبه به سوریه برگردد اما چون به ایشان اطلاع داده بودند که روز دوشنبه سیزدهم مهر با حضرت آقا ملاقات دارند با اشتیاق آن روز را هم در تهران ماند. ملاقات آقا که تمام شد، ساعت یک بعدازظهر خیلی سرحال و خوشحال آمد منزل تا آماده رفتن به فرودگاه بشود. پرواز ساعت ۶ بعدازظهر بود. حاج آقا در کارهای منزل خیلی وقت‌ها به من کمک می‌کرد. آن روز وقتی به خانه آمد، از ایشان پرسیدم حاجی شما که ساعت شش پروازدارید، چطور شد الان آمدید خانه؟ گفت یک سری کار دارم که باید انجام بدهم. دخترم سارا برایش چای برد. خواست چای را با سوهان بخورد، دخترم به او گفت: بابا شما بیماری قند دارید چای را با سوهان نخورید. همان طور که من و دوتا دخترهایم روبرویش نشسته بودیم، نگاهی به ما کرد و گفت: دیگر قند را ول کنید، من این دفعه که بروم قطعاً شهید می‌شوم. تا این حرف از دهان حاجی درآمد، دخترها زدند زیرگریه. به دخترها گفتم: ناراحت نباشید و گریه هم نکنید. این بابای شما از اول جنگ توی جبهه بوده و خدا تا حالا او را برای حفظ کرده، از این به بعد هم هم ان شالله حفظش می‌کند. برای اینکه جو را ببرم سمت شوخی، یک لحظه گفتم: حاجی اگر شهید شدی.

آن قدر با قاطعیت این حرف‌ها را زد که جرأت نکردم به چهره اش نگاه کنم. یک لحظه قلبم تیر کشید و احساس کردم حاجی رفتنی است و این آخرین دیدار ماست. تا حالا حاجی را آن طور نورانی ندیده بودم. ساکش را آماده کردم و داخل اتاق خودش گذاشتم. بی خبر وارد اتاقش شدم. دیدم وسایلش را به هم زده، سجاده و عبایش را جمع کرده، میز تحریرش را برده جایی که همیشه نماز می خوانده گذاشته. لباس‌های اضافی که توی ساک گذاشته بودم را بیرون آورده بود. گفتم این لباس‌ها را لازم داری. چرا آوردی بیرون؟ گفت نه من زود برمیگردم. لازم ندارم. دوتا انگشترعقیق داشت آنها را هم از انگشتش درآورد و گذاشت داخل کشوی میز.موقع رفتن چندبار رفت داخل خانه و برگشت حیاط. گفتم چیزی شده؟ گفت چیزی نیست حاج خانم. از زیر قرآن ردش کردم و رفت داخل ماشین. از آنجا دستی تکان داد و راننده گاز ماشین را گرفت و رفت. اهل پیامک و این جور چیزها هم نبود. ولی آن روز از پای پلکان هواپیما برای من پیامک کوتاهی فرستاد. فقط نوشته بود: خداحافظ».

18. مرداد 1401 - 11:20   |   کد مطلب: 25104
در‌مورد قیام سالار شهیدان این شبهه را مطرح می نمایند که در آن زمان اسلام و حاکم اسلامی در رأس قدرت بوده و مردم نیز به نماز ،روزه، حجاب،حج،خمس و زکات در بالاترین سطح می‌پرداختند.پس چرا ایشان خود‌‌ و خانواده را در معرض جنگی نابرابر قرار دادند؟ دلایل این قیام را با هم مرور می کنیم

به گزارش شبنم ها، در‌مورد قیام سالار شهیدان این شبهه را مطرح می نمایند که در آن زمان اسلام و حاکم اسلامی در رأس قدرت بوده و مردم نیز به نماز ،روزه، حجاب،حج،خمس و زکات در بالاترین سطح می‌پرداختند.پس چرا ایشان خود‌‌ و خانواده را در معرض جنگی نابرابر قرار دادند؟

انگیزه های قیام امام حسین علیه السلام را به اختصار این گونه می توان برشمرد:

1بیعت‌خواهی یزید

یزید به حاکم خود در مدینه نوشت: حسین ، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر را احضار نموده و از آنها بیعت بگیر و اگر بیعت نکردند آنها را گردن بزن و سرشان را برای من به شام بفرست. امام در جواب فرمود: هنگامیکه امت اسلامی به پیشوایی مثل یزید گرفتار گردد، باید فاتحه اسلام را خواند. و بدین جهت از بیعت با یزید امتناع ورزید.

2 دعوت مردم کوفه از امام(ع) و اقامه حجت بر ایشان

وظیفه امام این است که در صورت آماده بودن زمینه، در جامعه اسلامی حکومت اسلامی را تشکیل دهد و به حسب ظاهر چنین زمینه‌ای آماده بود، چون مردم کوفه با ارسال حدود ۱۲ هزار نامه برای امام(ع) آمادگی خود را برای کمک به ایشان اعلان نمودند. لذا اگر امام اجابت نمی فرمود، چه بسا در برابر خدا و امت اسلامی و تاریخ مسئول بوده و مواخذه می گردید.خلافت و حکومت، حق مسلم آن حضرت بوده است، چنانکه فرمودند: به جانم قسم امام نیست مگر آن که به کتاب خدا عمل کند و به عدل و قسط رفتار نماید و بر‌حسب قانون و حق مجازات کند و خود را در مسیر رضای خدا قرار دهد.و روشن است در آن زمان تنها کسی که بتواند همه این شرایط را به طور کامل رعایت نماید، خود امام حسین علیه السلام بوده‌اند.

3 ‌اصلاح امت و مبارزه با فساد

 خود حضرت فرمود: انگیزه ام از قیام، اصلاح امت جدم رسول خداست. و به عبارت دیگر یکی از علل قیام امام حسین(ع) زنده کردن ارزش های اسلامی بوده است.ارزش هایی مانند وحدت‌اسلامی، آزادگی،اخلاق‌اسلامی و امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منکر که حکومت اموی سعی کرد با نابودی این ارزش‌ها پایه‌های حکومت خود را محکم سازد.

4-پاسداری از اسلام و ترویج و گسترش آن در جامعه
  تبیین و توضیح معارف اسلام برای مردم،از اهداف قیام بزرگ اباعبدالله بود، چنانکه در زیارت اربعین امام حسین(ع) می خوانیم: (خدایا من شهادت می دهم که امام حسین) خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و گمراهی نجات دهد.

5 امتحان گسترده مسلمین

بعضی از شیعیان پرادعا و کم محتوا که آرزو می کردند ای کاش در رکاب علی (ع) با "ناکثین " و " قاسطین " و "مارقین " پیکار می کردند باید به امتحان فراخوانده می شدند و لذا قیام سید الشهدا آزمونی برای همه آنها بود؛  امام (ع) در پاسخ کسی که عرضه داشت ایشان به کربلا نرود، فرمود :" اگر در مکان خود اقامت کنم پس این خلق بخت برگشته به چه چیز امتحان شود و به چه چیز آزموده گردد؟"

 امام حسین(ع)برای زنده نگه داشتن اسلام ناب محمدی، جان خویش و یاران باوفایش را فدا کرده و اسارت خاندان نبوت را به جان می‌خرد.لذا امروز بر همگان واجب است با تاسی از سرور آزادگان جهان ،در اجرای امربه‌معروف و نهی از‌منکر و جهاد تبیین به عنوان فریضه ای قطعی و حتمی در جامعه همت گمارند.

18. مرداد 1401 - 11:10   |   کد مطلب: 25103
پاسخ به شبهات در فضای مجازی
تحریفات عاشورا
بررسی برخی از تحریفات مکتب عاشورا به نقل از کتاب ارزشمند حماسه حسینی

به گزارش شبنم ها، در موضوع عاشورا و قیام سیدالشهدا ، تحریفات زیادی رخ داده است . به نقل از کتاب ارزشمند حماسه حسینی ، بخشی از این تحریافات را مرور می کنیم.

شبهه : جریان لیلا و حضرت علی اکبر علیه السلام

نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروف‌ترین قضایا است و حتی یک سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است.

 البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر.

حتی من در قم، در مجلسی که به نام آیت الله بروجردی تشکیل شده بود که البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را در آنجا شنیدم که علی اکبر به میدان رفت. حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت آنجا موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن شاید خداوند این فرزند را سالم برگرداند!

پاسخ :

اولا در کربلا لیلایی نبوده که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا، منطق جانبازی است.

 تمام مورخین نوشته اند هر کس که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می شد عذری برایش ذکر کند، ذکر می کرد. به جز برای علی اکبر «فاستاذن اباه فاذن له»؛ یعنی تا اجازه خواست گفت برو. حال چه شعرها که سروده نشده! از جمله این شعر که می گوید:

خیز ای بابا از این صحرا رویم
نک به سوی خیمه لیلا رویم

 نمونه دیگری که در همین باره خیلی عجیب بود و در همین تهران، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر در چند سال پیش از یکی از اهل منبر که روضه لیلا را می خواند شنیدم و من در آنجا چیزی شنیدم که به عمرم نشنیده بودم.

شبهه :

گفت: وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!! این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز:

نذر علیه لئن عادوا و ان رجعوا
لازرعن طریق تفت ریحانا

 من نذر کردم که اگر اینها برگردند راه تفت را ریحان بکارم.

پاسخ:
 این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده کربلا نیست.

 بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است که لیلی در آن سرزمین سکونت می کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضه‌خوان این شعر را برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می خواند.

 تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود آیا نخواهد گفت که تاریخ اینها چه مزخرفاتی دارد؟ آنها نمی فهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است بلکه می‌گویند زن های اینها چقدر بی شعور بوده اند که نذر می کردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند. این حرف‌ها یعنی چه؟!

 

شبهه دامادی حضرت قاسم علیه السلام

از این بالاتر می گوید در همان گرما گرم روز عاشورا که می دانید مجال نماز خواندن هم نبود امام نماز خوف خواند و با عجله هم خواند.
 حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند و تا امام این دو رکعت نماز را خواندند، این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که می آمد از پا در آمدند. پس مجالی برای نماز خواندن به اینها نمی‌دادند.

 ولی گفته اند در همان وقت امام فرمود حجله عروسی راه بیندازید من می خواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترهایم در اینجا لااقل شبیه آن هم که شده ببینم. من آرزو دارم، آرزو را که نمی شود به گور برد!

 شما را به خدا ببینید حرف هایی را گاهی وقت ها از یک افراد خیلی سطح پایین می شنویم که می گویند من آرزو دارم مثلا عروسی پسرم را ببینم، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم، به فردی چون حسین بن علی نسبت می دهند آن هم در گرما گرم زد و خورد که مجال نماز خواندن هم نیست!!

و می گویند حضرت فرمود من در همین جا می‌خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد بکنم و یک شکل از عروسی هم که شده است من در اینجا راه بیاندازم.

 یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانی های قدیم ما هرگز جدا نمی‌شد، عروسی قاسم نو کدخدا؛ یعنی نو داماد بود، در صورتی که این در هیچ کتابی از کتاب های تاریخی معتبر وجود ندارد.

تحریف تعداد کشته شدگان در روز عاشورا

در کتاب اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر بود.

  باید سوال کرد اینها از کجا پیدا شدند، اینها همه در کوفه بودند، مگر یک چنین چیزی می شود؟!

  و نیز در آن کتاب نوشته که امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت!
 با بمبی که در هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند و من حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن سیصد هزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقهب وقت می خواهد.
 بعد دیدند این تعداد کشته با طول روز جور در نمی آید، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده است!

 همینطور درباره حضرت ابوالفضل گفته اند که بیست و پنج هزار نفر را کشت که حساب کردم اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شود، شش ساعت و پنجاه و چند دقیقه و چند ثانیه وقت می خواهد. پس حرف این مرد بزرگ حاجی نوری را باور کنیم که می گوید اگر کسی بخواهد امروز بگرید، اگر کسی بخواهد امروز ذکر مصیبت کند، باید بر مصائب جدید اباعبدالله بگرید، بر این دروغ هایی که به ابا عبدالله علیه السلام نسبت داده می شود گریه کند.

تحریف در مورد امام سجاد علیه السلام

 تحریف دیگری که مخصوص ما ایرانی ها است این است که به امام چهارم علیه السلام می گوییم امام زین العابدین بیمار! غیر از زبان فارسی در جای دیگر این کلمه بیمار را به دنبال اسم امام زین العابدین نمی بینیم.

 در زبان عربی چنین کلمه ای نیست. ایشان القاب زیادی دارند، السجاد و ذوالثفنات، از القاب ایشان است. آیا شما در دنیا کتابی پیدا می کنید که لقبی به زبان عربی به امام داده باشند که مفهوم بیمار را برساند؟!

 امام زین العابدین تنها در ایام حادثه عاشورا (بگویم تقدیر الهی بود برای این که باید این امام زنده می ماند و نسل امام حسین از این طریق محفوظ می ماند) بیمار بودند و همان بیماری سبب نجات ایشان شد.

 چند بار تصمیم گرفتند امام را بکشند اما چون بیماری ایشان شدید بود، گفتند: چرا او را بکشیم؟ او دارد می میرد.

پاسخ به شبهه بیماری امام سجاد ع:

در دنیا چه کسی هست که در عمرش بیمار نشده باشد؟ در غیر این چند روز ببینید؟ آیا یک جا نوشته اند که امام زین العابدین بیمار بود؟! ولی ما امام زین‌العابدین را به صورت یک بیمار مریض زرد رنگ تب داری که همیشه عصا به دستش است و کمر خم کرده و راه می رود و آه می کشد، ترسیم کرده ایم!!

 همین دروغ، همین تحریم سبب شده است که بسیاری از اشخاص آه بکشند، ناله بکنند، خودشان را به موش مردگی بزنند تا مردم آن‌ها را احترام کنند و بگویند آقا را ببینید درست مانند امام زین العابدین بیمار است، این تحریف است.

 امام زین العابدین(ع) با امام حسین(ع) هیچ فرقی نداشته است. با امام باقر(ع) و امام صادق (ع)از نظر مزاج و بنیه هیچ فرقی نداشت.

 امام بعد از حادثه کربلا چهل سال زنده بودند. مانند همه سالم بودند، چرا بگوییم امام زین العابدین بیمار؟!

 پس اجمالا دانستیم که خطر تحریف چقدر زیاد است. تحریف ضربه غیرمستقیم است، از پشت خنجر زدن است. نسل یهودیان در جهان قهرمان تحریفند.( سوره نسا آیه 46) هیچ کس به اندازه این‌ها در تاریخ جهان تحریف، نکرده است، و به همین دلیل هیچ کس به اندازه این‌ها به بشریت ضربه نزده است، و حقایق را قلب و بدعت‌ها ایجاد نکرده است.

 

11. مرداد 1401 - 12:56   |   کد مطلب: 25102
اعترافات یک مجرم امنیتی را پخش نکنید!
متهم امنیتی یا دخترکی معصوم هم‌بازی با مصی علی‌نژاد؟
روز گذشته پخش اعترافات یک متهم امنیتی توسط صداوسیما با واکنش ضدانقلاب مواجه شد، البته حمایت گروهک‌ها از عامل پروژه ساز سیا در ایران امری عجیب و غیرطبیعی نیست، اما همراهی و همکاری برخی جناح‌های اصلاح‌طلب با آن قابل‌تأمل است!

به گزارش شبنم ها،روز گذشته پخش اعترافات یک متهم امنیتی توسط صداوسیما با واکنش ضدانقلاب مواجه شد، البته حمایت گروهک‌ها از عامل پروژه ساز سیا در ایران امری عجیب و غیرطبیعی نیست، اما همراهی و همکاری برخی جناح‌های اصلاح‌طلب با آن قابل‌تأمل است!

روزنامه آرمان ملی نزدیک به خانواده هاشمی درباره پخش اعترافات این فرد نوشته است:

بازهم صداوسیما و بازهم پخش اعترافات! بعد از ماجرای جنجال اتوبوس بی‌آرتی، ویدئوی یکی از دخترانی که در اتوبوس با رایحه ربیعی درگیر شده بود از صداوسیما منتشر شد که حواشی بسیاری به‌همراه داشت. شنبه هم اعترافات سپیده رشنو از اخبار ۳۰: ۲۰ پخش شد. در این گزارش گفته می‌شود که برخلاف آنچه در برخی منابع عنوان شده، نه سپیده رشنو یک هنرمند و نه زن آمر معروف فرزند یک نظامی است. سپیده رشنو در این گزارش می‌گوید که پس از اتفاق اتوبوس، ویدئوی آن را برای مسیح علی‌نژاد ارسال کرد که تشویق او را در پی داشت. او همچنین درباره علی‌نژاد می‌گوید فردی که خودش در گود نیست نباید بقیه را ترغیب به ارسال فیلم برای خود کند.
 
این روزنامه در ادامه گزارش خود پا را فراتر گذاشته و در دفاع از عامل متجاهر می‌نویسد:

و اما چرا صداوسیما مانند همیشه یک‌طرفه به میدان رفت و طرف مقابل را به‌طورکلی از ماجرا حذف کرد. اگر پذیرفته شود که رشنو مجرم است. طبیعی است جامعه به‌راحتی ادعاها را مورد تأیید قرار نمی‌دهد مانند ۵ روز پیش که رسانه‌های اصولگرا ویدئویی از آشتی زن آمر به معروف و زن تذکر گیرنده که بر سر حجاب در اتوبوس با یکدیگر درگیر شده بودند منتشر کرده‌اند. در این ویدئو زن آمر به معروف تأکید می‌کند که دست زن تذکر گیرنده را گاز نگرفته بود، بلکه در درگیری پیش‌آمده میان آن‌ها، به‌طور سهوی ناخنش به دست او گیر کرد و آن را خراش داد. در انتهای ویدئو نیز زن آمر به معروف و زن تذکر گیرنده یکدیگر را در آغوش می‌کشند.

این گزارش علاوه بر اعلام همراهی یک روزنامه رسمی که از بیت‌المال ارتزاق می‌کند با شبکه اطلاعاتی ضدانقلاب چند نکته مهم نیز دارد. فرد بازداشت‌شده در همان اتوبوس اعلام می‌کند که فیلم تهیه‌شده را باهدف ارسال به خارج از کشور ضبط کرده است، او با آگاهی کامل از عمل ارتکابی باهدف دوقطبی کردن جامعه یک کلیپ را تهیه‌کرده و برای حقوق‌بگیر رسمی وزارت خارجه آمریکا و سازمان سیا ارسال کرده است،

گزارش موهوم روزنامه آرمان ملی به‌جای محکوم کردن یک عنصر همکار با دولت متخاصم سعی در تقلیل ماجرا داشته و او را تا سطح یک مجرم با جرمی سبک و کیفری تغییر وضعیت می‌دهد، گویی یک دخترک معصوم هم‌بازی با افسر سازمان سیا برای سرگرمی یک ویدئو ضبط کرده و در شبکه‌های اجتماعی پخش کرده است. این صحنه‌سازی عجیب توسط برخی اصلاح‌طلبان نشانه‌هایی مهم در خود دارد که به‌زودی ابعاد آن روشن خواهد شد.

صفحه‌ها

اشتراک در شبنم ها RSS