به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان : سکه طرح قدیم در بازار آزاد يک ميليون و 199 هزار و 500 تومان و طرح جدید يک ميليون و 166 هزار تومان به فروش رسید.
همچنین نیم سکه با قیمت 611 هزار و 500 تومان ، ربع سکه 325 هزار تومان و سکه یک گرمی 207 هزار تومان داد و ستد شد.
ارزش هر گرم طلای 18 عیار ساخته نشده در بازار طلای تهران، 116 هزار و 32 تومان و هر انس طلای جهانی یک هزار و 197 دلار و 90 سنت بود.
کالا |
قیمت امروز (تومان( |
قیمت روز پنجشنبه (تومان) |
سکه طرح قدیم |
يک ميليون و 199 هزار و 500 تومان |
يک ميليون و 199 هزار و تومان |
سکه طرح جدید |
يک ميليون و 166 هزار تومان |
يک ميليون و 170 هزار تومان |
نیم سکه |
611 هزار و 500 تومان |
612 هزار تومان |
ربع سکه |
325 هزار تومان |
324 هزار تومان |
سکه یک گرمی |
207 هزار تومان |
207 هزار تومان |
دلار |
سه هزار و 973 تومان |
سه هزار و 969 تومان |
یورو |
چهار هزار و 332 تومان |
چهار هزار و 339 تومان |
پوند |
چهار هزار و 888 تومان |
چهار هزار و 898تومان |
درهم امارت |
1124 تومان |
1120 تومان |
هر انس طلای جهانی |
یک هزار و |
یک هزار و |
هر گرم طلای 18 عیار |
116 هزار و 32 تومان |
115 هزار و 663 تومان |
به گزارش شبنم همدان به نقل از تسنیم : محمدصادق صبا با اشاره به اجرای طرح سخاوت از سوی مجمع خیرین سلامت استان همدان اظهار داشت: در طرح سخاوت فرد خیّر حمایت مالی ماهیانه یک یا چند بیمار را عهدهدار میشود و یا اینکه کمکهزینه درمان یک بیمار را تقبل میکند.
وی با بیان اینکه اجرای طرح سخاوت با هدف جذب و هدایت مشارکت خیران سلامت در اولویت قرار گرفته است افزود: مجمع خیران سلامت استان در راستای اجرای این طرح بیماران را شناسایی میکنند و فرد خیّر میداند که برای کدام بیمار هزینه درمانی پرداخت میکند و از وضعیت و مراحل درمانی بیمار نیز اطلاع کسب میکند.
مدیرعامل مجمع خیرین سلامت استان همدان با بیان اینکه از ابتدای امسال تاکنون بیش از 400 میلیون تومان از سوی این مجمع به بیماران نیازمند پرداخت شده است بیان کرد: همچنین تاکنون در راستای اجرای طرح سخاومت در استان همدان برای 82 نفر از بیماران سخت درمان 87 حامی جذب شده است که 220 میلیون ریال مساعدت مالی داشتهاند.
وی افزود: کمک به بیماران سخت درمان نیازمند، تأمین بخشی از هزینههای درمانی کودکان مبتلا به بیماریهای قلبی نیازمند، تأمین بخشی از هزینههای درمان کودکان ناشنوای نیازمند کاشت حلزون، کمک به کودکان مبتلا به شکاف لبوکام نیازمند، کمک در رفع مشکلات جانبی بیماران نیازمند سختدرمان و کاهش دغدغه آنان در طرح سخاوت مورد توجه قرار میگیرد.
صبا گفت: به منظور افزایش آگاهی و ارتقای فرهنگ پیشگیری از بیماریها و ارتقای سطح سلامت در جامعه از ایدههای نخبگان، متخصصان و افراد صاحبنظر و کارشناس در حوزه سلامت استفاده و مشاورههای اصولی به جامعه هدف ارائه میشود.
وی با بیان اینکه حوزه درمان و سلامت نیازمند طرحهای پیشگیری است عنوان کرد: آگاهسازی مردم از تهدیدهای موجود در سلامت جسم، ارائه آموزشهای لازم درباره تندرستی و داشتن جامعه سالم باید در اولویت قرار گیرد.
مدیرعامل مجمع خیرین سلامت استان همدان افزود: ارائه آموزشهای پیشگیری از سنین پایه یکی از مهمترین اقدامات در همدان است که در قالب شعر و نمایش و آموزههای پژوهشی انجام میشود چرا که همه به این باور رسیدهایم که هزینههای سرسامآور مشکلات درمانی و حوادث منجر به جراحت و فوت به ویژه در حوزه تصادفها با هزینه کردن در حوزه آموزش کاهش مییابد.
وی از ایجاد مرکز جامع سرطان خبر داد و اظهار داشت: پیگیری لازم برای تأسیس و راهاندازی مرکز جامع سرطان انجام شده است تا بیماران سرطانی از سرگردانی درباره مراحل درمانی و کمکهای مورد نیاز نجات پیدا کنند.
صبا تصریح کرد: سالمندان یکی از قشرهای آسیبپذیر جامعه هستند که باید به آنان توجه جدی شود در این راستا تأسیس مرکز آموزش سالمندان به منظور ارائه آموزشهای بهتر زندگی کردن و مراقبتهای فردی در همدان راهاندازی میشود.
وی یکی از راههایی که میتوان مشارکت در امر سلامت را در جامعه نهادینه کرد در ایجاد سازمانهای مردم نهاد دانست و گفت: همدان در این زمینه فعالیتهایی داشته است و سازمانهای مردم نهاد سلامت در استان مشغول فعالیت هستند.
مدیرعامل مجمع خیرین سلامت استان همدان با اشاره به نیازهای روز جامعه در حوزه سلامت و لزوم توجه به حوزه مشارکتهای اجتماعی و جلب کمکها و مساعدتهای مردمی تصریح کرد: راهاندازی خوابگاه متأهلان و ایجاد بسترهای درمانی از دیگر مهمترین نیازهای بهداشتی و درمانی استان همدان است که لازم خیران در این عرصهها ورود پیدا کنند.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم : درس میخواند و مهندس میشود و مشغول کار دولتی؛ اما عشق و علاقهاش موسیقی بود تا جایی که دو سال پیش عطای مهندسی و شغلاش را به لقای موسیقی میبخشد و به تهران میآید با محسن رجبپور آشنا میشود تا زندگی جدیدی را آغاز کند. حالا در 33 سالگی به یکی از ستارگان پرطرفدار و خوشآتیه موسیقی پاپ تبدیل شده است.
به گزارش شبنم همدان به نقل از ورزش بانو : مائده برهانی که در نیم فصل اول تا هفته ششم برای تیم والیبال بانک سرمایه بازی می کرد با شومن کلاب صوفیه وارد مذاکره شد.
این بازیکن راهی بلغارستان شد تا برای این تیم باشگاهی به میدان برود.
وی نخستین لژیونر ایرانی در والیبال بانوان است.
بر این اساس یک روزنامه بلغارستانی از مائده برهانی بازیکن ایرانی در لیگ بلغارستان به عنوان هیولای بزرگ نام برد.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از ایسنا : فهیمه فرهمندپور افزود: مسأله فقر حرکتی دختران دانشآموز در بین بیش از ۹۵۵ درصد از آنان دیده میشود، اما ممانعت از حضور زنان در ورزشگاهها مطالبه عده کمتری از زنان است. قطعاً تأمین شرایط دسترسی عموم زنان به فضاها، امکانات ورزشی و توسعه ورزش بانوان در سطح کشور بخصوص مناطق کمتر برخوردار، اولویت مهمتری نسبت به حضور گروهی از بانوان در ورزشگاههاست و من به عنوان یک مدیر ذهنم متوجه اولویتهاست.
وی با اشاره به پستهای مدیریتی زنان گفت: تمام مسئله زنان ما تصدی پستهای مدیریتی نیست. در بهترین شرایط درصد کمی از آنان میتوانند در پستهای مدیریتی حضور داشته باشند، در حالیکه ما باید حل مشکلات عمومی زنان را مورد توجه قرار دهیم؛ به عنوان نمونه لازم است به امنیت و آرامش زنان در خانواده بپردازیم.
مشاور وزیر کشور در امور زنان و خانواده با بیان اینکه همه دغدغهها و موضوعات زنان را باید مورد توجه قرار داد، تاکید کرد: لازم است با توجه به اهمیت هر کدام ازموضوعات به آنها پرداخت و با اولویتبندی، توجه افکار عمومی را نسبت به آن جلب کرد اما این مورد خیلی اوقات رعایت نمیشود.
فرهمندپور در پایان گفت: یک عامل تعیین اولویت، کمیت مبتلایان و ذینفعان و یکی دیگر از عوامل مؤثر در پرداختن به موضوعات زنان، اهمیت ذاتی موضوع است؛ به عنوان نمونه زنان آسیب دیده حتی اگر تعداد کمی را شامل شوند از اهمیت زیادی برخوردار هستند چون درجامعه ما حتی یک دختر فراری هم نباید باشد بنابراین زنان آسیبدیده را نمیتوان موضوع کماهمیتی تلقی کرد.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از فارس از همدان : در حال گذر از محله قدیمی جولان بودم که مردی نفس زنان در حالی که مادر معلولش را به پشت گرفته بود و میخواست او را سوار ماشین کند، نظرم را به خود جلب کرد. پسر معلول دیگری را نیز داخل ماشین دیدم و بعد دیدم آن مرد در حالی که از خستگی نفسنفس میزد به ساختمان مسکونی برگشت و چند دقیقه بعد با دختر معلولی که کول کرده بود، برگشت.
کنجکاو شده بودم، اینجا کجا بود که سه معلول از آن جا خارج میشد؟ حواسم به تشویش و آشفتگی این مرد بود که با خودم گفتم حتماً باید از این اتفاق عجیب و خاص در این خانه مطلع شوم! راستش کنجکاوی خبرنگاری بدجور مرا پاپی این قضیه کرده بود!...
ساختمان را نشان کردم تا سر فرصت بازگردم و اطلاعات لازم را بگیرم؛ در این حین یکی از همسایهها با این مرد چهل و چند ساله که با عجله در حال سوار شدن در ماشین بود، سلام علیک تندی کرد و با ناراحتی گفت: آقای خاکپور! خدا بد نده! دوباره حال بچهها بد شده؟
مرد، خیلی سریع جواب سلام او را داد و در پاسخش گفت «آره؛ بازم....! باید سریع برم بیمارستان» و ماشین راه افتاد... با خودم فکر کردم الآن باید اطلاعات را از این همسایه بگیرم، از او پرسیدم که چه اتفاقی افتاده و این خانواده را میشناسد؟ در پاسخ گفت: «بندگان خدا معلول هستند، آن هم پنج نفر».
ناراحت شدم و البته متعجب؛ پرسیدم بعد با این وضعیت چکار میکنند؟ که پاسخ داد «هیچی، مجبورند بسوزند و بسازند؛ مسؤولان هم که قربانش بروم؛ هیچی!».
همسایه همان طور که سرش را به نشانه تأسف تکان میداد، از من خداحافظی کرد و رفت. در فکر فرو رفتم.... تصورش هم سخت بود «پنج معلول در یک خانه»!!! تصمیم گرفتم بعد از ساعاتی دوباره بازگردم و با این خانواده صحبت کنم.
چند ساعت بعد حوالی عصر به محله جولان برگشتم، وارد ساختمان شدم، حواسم به دور و برم بود تا یکی را پیدا کنم و بپرسم که واحد مسکونی آقای خاکپور کدام است؟ کسی نبود، زنگ یکی از واحدها را زدم، خانم مسنی جلوی در ظاهر شد، گفتم که دنبال آقای خاکپور میگردم. به طبقه دوم هدایتم کرد، پلهها را بالا رفتم، در راهروی طبقه دوم یک ویلچر و صندلی پلاستیکی که روی آن پتویی پهن شده بود نظرم را جلب کرد، وسایل، خود، راهنما شدند و لحظاتی بعد جلوی در واحد آقای خاکپور بودم.
حالا با خودم گفتم وقتی در زدم چه باید بگویم؟ اصلا چه کسی هستم و برای چه آمدهام؟ در این فکر بودم که مردی از پشت سر پرسید «خانم، کاری دارید؟» برگشتم، آقای خاکپور بود با پلاستیکی میوه در دست! سلام کردم و گفتم که دنبال شما میگشتم... تعجب کرد و گفت «دنبال من؟ کاری دارید؟ بفرمایید»... از اینکه اتفاقات صبح نظرم را جلب کرده بود، گفتم و اینکه خبرنگارم... نگاهی به من کرد و پرسید «الان چه کاری از دست من ساخته است؟» گفتم که میخواهم در مورد این سوژه کار کنم و اگر تمایلی هم نداشته باشید نامی از شما نخواهم آورد فقط سوژه را کار میکنم... لبخند تلخی زد و گفت: قبلاً مشکلاتمان را خبری کردهایم ما هیچ اتفاقی نیفتاده است.... به او گفتم «هیچ اتفاقی؟» که پاسخ داد «بله، هیچی... البته مشکلی هم از این نظر که دوباره از مشکلات خواهران و برادرانم بگویم، ندارم!» خوشحال شدم، پرسید که از کدام رسانه آمدهام، گفتم از خبرگزاری فارس... تعارف کرد که داخل منزل صحبت کند، تشکر کردم و گفتم که مزاحم نمیشوم... گفت که مشکلی نیست از نزدیک وضعیت خانوادهام را ببینید بهتر است!
قبول کردم، وقتی داخل خانه شدم یک خانم سالمند که معلوم بود مادر خانواده است با لباس مشکی در گوشه پذیرایی نشسته بود، سلام کردم، با لبخند سرش را به علامت سلام تکان داد، در گوشه دیگر اتاق یک مرد حدوداً 40 ساله بر روی صندلی نشسته بود و یک دختر نحیف و ضعیف حدوداً 35 ساله با کمک واکری در مقابل در آشپزخانه، به ما نگاه میکرد، آقای خاکپور مرا به داخل دعوت کرد و به اعضای خانوادهاش گفت که خبرنگارم... گوشهای نشستم، نگاهم به خانواده بود و البته مهربانی نگاهشان... کمی بعد آقای خاکپور شروع کرد به گفتن از مشکلات!
آقای خاکپور گفت که به تازگی پدرشان به رحمت خدا رفته و او باید سرپرستی این خانواده را بر عهده بگیرد، آن هم با انبوهی از مشکلات... از این گفت که بیماری اینها نادر است، نام بیماری بود "آتاکسی فردریش مخچه"! علائم این بیماری را که برایم گفت حرفی برای زدن نداشتم ... «کاهش تعادل و اختلال در راه رفتن، انحراف ستون فقرات، قوس کف پا، اختلال در تکلم و جویده جویده حرف زدن، ایجاد بیماریهای ریوی و قلبی، کاهش بینایی و شنوایی، ایجاد اختلال در کنترل ادرار و…».
بعد این طور ادامه داد: دو خواهر، دو برادر و مادرم درگیر معلولیت جسمی – حرکتی هستند، مادر 65 سالهام به دلیل این بیماری قادر به انجام هیچ کاری نیست، اعضای خانوادهام زیر نظر سازمان بهزیستی هستند اما متأسفانه هیچ گونه مزایا و حقوقی تاکنون شامل خانواده من نشده است و فقط ماهی 50 هزار تومان به آنها از سوی بهزیستی پرداخت میشود که این مستمری با هزینههای امروزی اصلاً همخوانی ندارد.
وی خاطرنشان کرد: البته من یک خواهر معلول دیگر هم داشتم که در تابستانی که گذشت به دلیل شدت این بیماری درگذشت و در حال حاضر نیز که با شما صحبت میکنم چند روزی است که پدرم بر اثر سکته مغزی فوت شده است.
او با بیان اینکه خانواده من شرایط خاصی دارند که باید مورد حمایت خاص هم قرار بگیرند، اظهار کرد: متأسفانه در این شرایط سخت زندگی به گوش میرسد عدهای حقوق نجومی میگیرند و به اموال بیتالمال دستبرد میزنند چگونه یک معلول که قادر به کار و فعالیت نیست با ماهی 50 هزار تومان امور و مایحتاج خود را بگذراند؟
از آقای خاکپور پرسیدم تا حالا از مسؤولی کمک خواستهاید و اگر بله؛ چه کار کردهاند؟ که در پاسخ گفت: موضوع را با یکی از نمایندگان مجلس مطرح کردم، او به همراه مدیر کل بهزیستی ضمن حضور در منزل، برای این مشکل به کمک مختصری به مبلغ 2 میلیون تومان و دادن یک تشک مواج بسنده کرد، این تنها کاری بود که برای ما انجام دادند که ضمن تشکر از این مسوولان باید به اطلاع برسانم که همچنان مشکل باقی است.
وی با بیان اینکه بنده پسر بزرگ این خانواده هستم که با وجود مشغله بسیار زیاد در بیرون از خانه باید به امور خانواده خود نیز بپردازم، عنوان کرد: برای گرفتن پرستار نیز از بهزیستی کمک خواستیم اما آنها گفتند ما فقط میتوانیم ماهانه 350 هزار تومان حق پرستاری را به خانواده شما بپردازیم در حالی که برای گرفتن پرستار شبانهروزی ماهیانه بیش از یک میلیون تومان نیاز است.
بعد هم از این گفت که برای بردن خواهران و برادرانش به بیمارستان، باید آنها را کول کند و از پلهها پایین ببرد، چون این ساختمان فاقد آسانسور بود.
برادر دیگر خانواده که شکر خدا او درگیر این بیماری نشده بود؛ در ادامه صحبتهای برادر بزرگترش عنوان کرد: مشکل معلولیت خانواده ما جنبه ارثی دارد که از طرف مادر به خواهر و برادرهایمان منتقل شده است.
او گفت که ما هشت برادر و خواهر هستیم که یکی از خواهرهایم سه ماه پیش بر اثر این بیماری ارثی فوت کرد؛ هفته گذشته نیز متأسفانه پدر سالمند خود را از دست دادهایم.
بعد این طور ادامه داد که در حال حاضر دو برادر و دو خواهرم درگیر این بیماری هستند و زندگی ما واقعاً مختل شده است. خواهر بزرگم در سن 43 سالگی به خاطر همین بیماری فوت شد در حالی که دو فرزند داشت.
وی عنوان کرد: این بیماری طوری است که به مروز زمان سیستم حرکتی بدن فرد بیمار را درگیر میکند و از کار میاندازد؛ ابتدا مخچه و سپس اندامهای دیگر بدن را به تحلیل میبرد و اندامهای بدن را ضعیف می کند و در سن 28 سالگی این مریضی آغاز و هر چه که از این بیماری میگذرد پیشرفت آن بیشتر میشود، یکی از خواهرهایم که 33 سال دارد، الان 7 سال است که درگیر این بیماری شده، یک برادر دیگرم که 44 سال دارد و زندگی مستقلی را تشکیل داده، درگیر این بیماری است که با وجود داشتن خانواده فقط یک حقوق از کارافتادگی دریافت میکند و فاقد مسکن است.
پرسیدم، سازمان بهزیستی چه اقداماتی برای آنها انجام داده که گفت: حقیقت این است که تاکنون بهزیستی کاری برای ما انجام نداده است که به نفع ما باشد. سه ماه پیش یک تشک مواج به پدرم که زخم بستر داشت از سوی بهزیستی داده شد و ماهی 50 هزار تومان مستمری به مادر و دو خواهرم میدهد، برادرانم از سوی تأمین اجتماعی حقوق از کارافتادگی دریافت میکنند.
حجم مشکلات برایم قابل باور نبود، نگاهم، متوجه غمی شد که در صدای این دو برادر در حین انتقال مشکلات محسوس بود، مدام این جمله از ذهنم عبور میکرد «این بیماری درمان ندارد!»....
دوباره پرسیدم واقعاً این بیماری درمان ندارد؟، انگار که نمیخواستم این جمله را باور کنم؛ آقای خاکپور در پاسخ گفت: فعلاً که این طور بوده.... این بیماری تا 28 سالگی قابل تشخیص نیست، حتی نمونه خون خواهر و برادرم را به آمریکا و کانادا فرستادهایم اما متأسفانه تاکنون فایدهای نداشته و الان حدود هفت سال است که از درمان قطعی آنها کلاً ناامید شدهایم.
برادر کوچکتر هم گفت: برادرها و خواهرهایم به دلیل دردهایی همچون ضعیف شدن چشمها، تاری دید و معده درد که با آن درگیر هستند و از دست دادن تدریجی تعادل بدن، قادر به هیچ کاری نیستند و نمیتوانند حتی برای سرگرمی در کلاس مورد علاقه خود شرکت داشته باشند.
وی با بیان اینکه در حال حاضر امور زندگی خانواده توسط اندوخته پدرم، برادر بزرگتر و خود من تأمین میشود، بیان کرد: از دستگاهها و ادارات ذیربط بخصوص بهزیستی خواستاریم که ما را از نظر مالی حمایت کنند چون از نظر مالی در مضیقه هستیم، به دلیل درگیری شدید معلولان، هزینه پرستاری شبانه روزی از خانوادهام لااقل از سوی بهزیستی به ما پرداخت شود.
حرفها و درخواست های این خانواده که تمام شد، از خدا خواستم این گزارش بتواند تأثیرگذار باشد و ذرهای از مشکلات این خانواده بکاهد؛ «خانوادهای با بیماران خاص و مشکلاتی خاصتر...»
وقتی از خانواده خاکپور خداحافظی کردم، تا ساعتها شرایط عجیب این خانواده از ذهنم پاک نمیشد؛ امید که مسؤولان و خیران پای کار بیایند و باری از دوش آنها بردارند.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از خبرگزاری تسنیم از همدان : با فرا رسیدن ایامالله دهه مبارک فجر سازمان بسیج رسانه همدان با همکاری روزنامه سپهر غرب، نخستین جشنواره منطقهای رسانه انقلابی غرب کشور را برگزار میکند.
این جشنواره در پنج محور ، شاخصهای دولت انقلابی، اقتصاد مقاومتی، دهه مبارک فجر، جریان مقاومت و فرصتها و آسیبهای فضای مجازی آماده دریافت آثار فعالان رسانهای غرب کشور است.
افراد علاقمند و فعال انقلابی در حوزه رسانهای غرب کشور میتوانند آثار خود را در قالب یکی از رشتههای رسانههای تصویری، رسانههای مکتوب و برخط، وبلاگ نویسان، رسانههای دیجیتال و فعالان شبکه اجتماعی حداکثر تا تاریخ 12 اسفندماه 95 به دبیر خانه این جشنواره ارسال کنند.
به گزارش تسنیم، این جشنواره در تاریخ 28 بهمن ماه 95 در همدان برگزار شده و به 22 نفر از برگزیدگان جشنواره لوح تقدیر و هدایای نفیسی اهدا میشود.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از خبرنگار مهر : انجمن ورزش آمریکا برای وعده صبحانه توصیه های زیر را ارائه می دهد:
-ترکیب ماست کم چرب و توت فرنگی می تواند یک اسموتی سالم باشد.
-خوردن نان تهیه شده از غلات کامل همراه با کره بادام زمینی و یک وعده میوه.
-مصرف غلات سبوس دار داغ تهیه شده با شیر کم چرب همراه با میوه و دو قاشق چایخوری مغزیجات پودرشده.
-خوردن نان ذرت و گندم سبوس دار با پنیر و برش های توت فرنگی.
انتهای پیام/ص