به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم : اولین مانع را باید خانواده زنان دانست که هم اجازه نمیدهند زنان و دختران وارد فعالیتهای اقتصادی شوند و هم به واسطه سیستم تربیتی حاکم بر آنها، روحیه ریسکپذیری زنان را تضعیف میکنند. اینها وقتی وارد مدرسه میشوند نیز نمیآموزند برای حضور در جامعه چگونه باید آماده شوند و مهارتهایی همچون خلاقیت و روحیه خودباوری را هم فرا نمیگیرند؛ این اوضاع در دانشگاهها نیز تکرار میشود. به این ترتیب بخش قابل توجهی از بانوان جامعه ما اصلا نمیدانند باید چه کار کنند، این برخلاف فرهنگی است که در مورد پسران اعمال میشود و هنوز هم پدرانی هستند که حرفه خود را به فرزند ذکورشان میآموزند.
در این شرایط البته بانوانی هستند که موانع فرهنگی و اجتماعی را پشتسر میگذارند و با جسارت وارد فضای کسب و کار میشوند، فضایی که ورود به آن به مشکلات اداری و قوانین دست و پاگیرگره خورده است. اغلب خانمها برای تامین مالی کسب و کار مورد نظر، وثیقه در اختیار ندارند در حالی که بانکها نیز اعتمادشان برای پرداخت وام به خانمها بسیار کمتر از مردان است، در واقع بانکها به قدرت ریسکپذیری مردان بیش از زنان اعتقاد دارند.
دولت هم که مسئول برنامهریزی برای اشتغال و حمایت از کار زنان است در عمل کار زیادی از پیش نبرده و این که تاکنون چند درصد از پستهای مدیریتی را به زنان اختصاص داده، جای بحث دارد. در چنین شرایطی فضا برای آزمون و خطای بانوان بسیار کم است و یک زن برای دیده شدن باید چند برابر مردان تلاش کند، آن هم در شرایطی که بیاعتمادی به آنها باعث شده زمین زیرپای زنان سست باشد. عدهای معتقدند برای تغییر این وضع میتوان به قوانین متوسل شد یعنی قوانینی را تصویب و اجرا کرد که فضا را به نفع زنان تغییر دهد، حال آن که معتقدم این کار تنها تعادل جامعه را به هم میریزد و موجب نابرابری جنسیتی، این بار به نفع زنان میشود. بنابراین اصلاحات فرهنگی میتواند بیش از هر قانونی موثر باشد تا زنان با به دست آوردن روحیه خودباوری، آماده پذیرش نقشهای اجتماعی شوند.
برای رسیدن به این هدف، معرفی الگوهای موفق و زنانی که با وجود همه ناملایمات توانستهاند در جامعه ایفای نقش کنند میتواند برای زنان و دختران جامعه مفید باشد، آن هم در مدرسه و دانشگاه که بیش از هر فضای دیگر قدرت اثرگذاری دارد.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما