17. دى 1399 - 11:42   |   کد مطلب: 24683
طلاق‌های زود هنگام پس از گذشت یک تا دو سال از زندگی زناشویی زوجین به معضلی برای زندگی‌های امروزی تبدیل شده است.

به گزارش شبنم ها،مدت زمانی است که طول ازدواج‌های جوانان ایرانی کوتاه و به طلاق‌های زود هنگام منجر می‌شود، این درحالی است که سازمان ثبت احوال در آماری اعلام کرده که ۱۵ هزار و ۶۵ طلاق در سال ۹۸ برای زوج‌های جوانی اتفاق افتاده است که بین یک تا دو سال زندگی مشترک را با یکدیگر تجربه کرده بودند، همچنین ۱۳ هزار و ۷۲۶ طلاق برای زوج‌هایی بوده است که بین دو تا سه سال زندگی مشترک را تجربه کرده بودند.

دلیل این طلاق‌های زودهنگام پس از گذشت یکسال زندگی شیرین مشترک چه می‌تواند باشد؟ بیش از ۱۵ هزار طلاق برای زوج‌هایی که کمتر از دو سال زندگی مشترک داشتند، آماری است که قابل توجه خواهد بود و شنیدن آن شاید برای هر کسی جالب باشد تا علت آن را جویا شود.

زوج‌های جوانی که با هزاران امید و آرزو زندگی شیرینی را آغاز می‌کنند، اما در نهایت به یک پایانی تلخ منجر می‌شود و این مسئله‌ای ناراحت کننده‌ای است که می‌تواند زنگ خطری برای جامعه ایران باشد.

[طلاق‌های زودهنگام معضل زندگی‌های امروزی]

سارا و همسرش یکی از زوجینی هستند که پس از گذشت ۱۳ ماه از زندگی مشترکشان، تصمیم به جدایی گرفته بودند، وقتی از او علت این موضوع را پرسیدم، گفت: از همان دوران عقد من با همسرم مشکل داشتم و با خودم فکر می‌کردم که شاید به مرور زمان بعضی از رفتارهایش را تغییر دهد، بار‌ها در این باره با او صحبت کردم، اما هنگامی که وارد زندگی مشترک شدیم، او تغییر نکرد که هیچ، حتی تلاش هم نکرد و در نهایت با توافقی که با یکدیگر داشتیم تصمیم گرفتیم که از یکدیگر جدا شویم.

محمد رضا و همسرش هم زوج دیگری بودند که پس از ۸ ماه زندگی مشترک از یکدیگر جدا شده بودند و او علت جدایی خود را نداشتن تفاهم با شریک زندگی خود می‌دانست و گفت: متأسفانه من و همسرم زبان یکدیگر را نمی‌فهمیم و من این موضوع را پس از شروع زندگی مشترک متوجه شدم.

بیشتر بخوانید: تاثیر عوامل فرهنگی در ازدواج را جدی بگیرید

بیش از ۱۵ هزار زوج دیگر نیز بنا بر همین علت‌های حل شدنی و ساده در سال گذشته پس از گذشت کمتر از دو سال زندگی مشترک از یکدیگر جدا شده بودند، علیرضا قاسمی روانشناس و مشاور خانواده درباره این موضوع در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان، اظهار کرد: متأسفانه چندسالی است که طلاق‌های زود هنگام سهم بیشتری از کل طلاق‌ها را شامل می‌شوند که می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد و اصلی‌ترین آن نرسیدن به بلوغ فکری است.

او در ادامه بیان کرد: برخی از افراد به دلیل خسته شدن از مجرد بودن، بر طرف کردن نیاز‌های عاطفی، ترس پیدا نکردن فردی برای زندگی مشترک به ازدواج روی می‌آورند.

این مشاور خانواده با اشاره به اینکه شناخت ناکافی زوجین نسب به هم از علت‌های طلاق زودهنگام است، گفت: یکی از عواملی که احتمال طلاق را در سال اول افزایش خواهد داد، آشنا نبودن زوجین به مهارت‌های حل مسأله و برقراری ارتباط و مهارت‌های فردی است و افراد در دوران مجردی و با گذشت زمان باید این مهارت‌ها را یاد بگیرند.

قاسمی تصریح کرد: بسیاری از زوجین پس از ازدواج و تنها با گذشت مدتی از زندگی زناشویی خود در می‌یابند که شریک زندگیشان نسبت به آن‌ها سرد و بی تفاوت است. این سردی و بی تفاوتی علت‌های مختلفی دارد که یکی از آن‌ها ارتباط فرد با فرد دیگری است.

او تصریح کرد: برخی از افراد نیز انتظارات زیادی از همسر خود دارند و او را با افراد دیگر مقایسه می‌کنند و نمی‌خواهند به خود بقبولانند که هر فردی عیب و عیوبی دارد؛ بنابراین دائم در حال ایرادگیری از همسر خود هستند و تمام فکر و ذهن خود را درگیر این موضوع می‌کنند، به طوری که پس از گذشت چند وقت از زندگی مشترک خود تحت هیچ شرایطی حاضر به ادامه زندگی با همسرشان نیستند.

[طلاق‌های زودهنگام معضل زندگی‌های امروزی]

این روانشناس با اشاره به جزئی نگری بعضی از جوان‌های امروزی تصریح کرد: همسران احتمالا نسبت به رفتار‌های یکدیگر به خصوص در اوایل ازدواج حساسیت زیادی دارند، ریزبینی و جزیی نگری از جمله مسائلی است که می‌تواند موجب اختلافات بسیاری شود.

سارا نظری جامعه شناس در گفت‌وگو با گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، با اشاره به دلایل طلاق‌های زودرس اظهار کرد: یکی از دلایل طلاق زودهنگام پس از یک تا دو سال زندگی مشترک، شکل نگرفتن شخصیت افراد است. شخصیت هر فرد تا ۱۸ سالگی شکل می‌گیرد و تا سن ۲۰ سالگی معیار‌ها و علائم شخصیتی افراد کامل می‌شود.

بیشتر بخوانید: ریشه یابی واژه عشق و انواع آن/ بررسی مفهوم عشق از دیدگاه اندیشمندان و بزرگان

او افزود: متأسفانه این روزها، تعدادی از زوجین پس از گذشت یک سال زندگی مشترک زن و شوهر از یکدیگر سرد می‌شوند و همین عامل سبب می‌شود افراد به فکر طلاق بیفتند و یکی از دلایل طلاق‌های زودهنگام ازدواج‌های عجولانه است.

این جامعه شناس تأکید کرد: برای کاهش این آمار طلاق نیاز است تا زوج‌های جوان پیش از ازدواج از یکدیگر شناخت کافی داشته باشند و با یک دید و نگاه علاقانه شریک زندگی خود را که قرار است یک عمر با او زندگی کند، به درستی انتخاب کنند.

ازدواج امری است که نیاز به پایبندی و رعایت حقوق شریک زندگی دارد، بنابراین اگر قرار است فردی را برای زندگی مشترک خود انتخاب کنید، نیاز است با خانواده و روانشناس حاذق مشورت کنید تا یک انتخاب صحیح داشته باشید.

انتهای پیام/

16. دى 1399 - 15:09   |   کد مطلب: 24682
یک فرد نیویورکی، با عکس گرفتن از صفحه گوشی مردم به طور مخفیانه و جمع آوری ۱۲۰۰ عکس، آن ها را در یک کتاب منتشر و برای فروش گذاشته است.

به گزارش شبنم ها،یک هنرمند اهل نیویورک طی اقدامی عجیب، مجموعه‌ عکس‌هایی که از صفحه‌ گوشی مردم و چت‌های خصوصی آن‌ها به صورت مخفیانه گرفته بود را تبدیل به کتاب کرده و برای فروش گذاشته است. این در حالی است که این کار تجاوز به حریم شخصی دیگران تلقی شده و در بسیاری از مناطق جهان دارای مجازاتی سخت است.

به گفته خود او، ایده‌ این کار سال ۲۰۱۸ زمانی به ذهنش می‌رسد که متوجه می‌شود یک پیرزن سعی دارد با استفاده از نقشه در تلفن همراه خود، مسیرش را پیدا کند و او با عکس گرفتن از صفحه گوشی این خانم، در همان لحظه اولین عکس از تلفن همراه  را ثبت می‌کند. این فرد، دوسال به این کار ادامه داده و تا اوایل همه گیری کرونا مجموعا ۱۲۰۰ عکس را جمع آوری کرده است، عکس‌هایی که شامل مکالمه‌های جالب و البته خصوصی، خبر باردار شدن افراد و ابراز محبت‌های سرد یا صمیمی می‌شود.

 

14. دى 1399 - 10:03   |   کد مطلب: 9646
قبادی بر این اعتقاد است که با بالابردن اعتماد به نفس مصرف‌کننده ایرانی می‌توان عطش استفاده از برندهای خارجی را کم کرد و موضوع مارک خارجی را در کشور بی‌معنی کرد. البته برای رسیدن به چنین جایگاهی نگاه مطالبه‌گر مردم و ایجاد تغییر در الگوهای مصرف‌ نیاز است.
زنان ایرانی به‌دنبال ساپورت/ حذف مارک‌های خارجی چقدر شدنی‌ست؟

به گزارش شبنم ها، این روزهاجشنواره مد و لباس فجر در حال برگزاری‌ست. جشنواره‌ای که به همت کارگروه ساماندهی مد و لباس و 10 نهاد از وزارت صنعت، معدن و تجارت گرفته تا نیروی انتظامی کارش را به پنجمین سال رسانده و سعی در ارائه طرح‌هایی مناسب با ارزش‌های اسلامی دارد. هدف غایی برپایی این جشنواره و تشکیل کارگروه "ساماندهی مد و لباس" که دبیری‌اش را حمید قبادی به عهده دارد؛ جا انداختن فرهنگ و هویت ایرانی در پوشش است. که البته این هدف نه با سیاست‌های سلبی بلکه با نگاهی ایجابی پیگیری می‌شود؛ تا با تنوع پذیری و ذائقه‌سازی جوانان تحت تأثیر قرار گیرند و به‌جای استفاده از مدها و برندهای خارجی به تولیدات داخلی تمایل نشان دهند. گفت‌وگوی خبرگزاری ایلنا با قبادی را در ادامه می‌خوانید: 

باوجود این همه تلاش مدیران فرهنگی برای سامان دادن به موضوعات فرهنگی؛ چرا بسترهای فرهنگی کشور این همه نابسامان است؟ شاید شما بدانید چرا درست وقتی مدیریت فرهنگی کشور دایم فریاد می‌زند که فرهنگ ایرانی و اسلامی را دریابید؛ شلوار پاره، ریش بلند یا همان ریش داعشی، سوراخ کردن بدن، آرایش‌های غلیظ در دختران و مدهای عجیب و غریب برای گروه بسیار زیادی از جوانان ایرانی ولو جامعه ناهنجار و نازیبایش بداند؛ دنیایی از جذابیت است؟

پیش‌فرض‌هایتان را قبول ندارم

اصولاً فعالیت‌های فرهنگی زمان‌بر است. البته پیش از این جمله باید عرض کنم که این شدتی که شما در سوالتان داشتید را به هیچ عنوان قبول ندارم و معتقدم که شاید بخش کوچکی از جامعه دچار این مشکل باشد. به هر شکل آن‌ها هم مجموعه‌ای از کل جامعه‌ی ما هستند که باید به آن‌ها نیز توجه شود. معتقدم در ارزیابی‌ها باید عموم جامعه را مدنظر قراردهیم. صرف‌نظر از طبقه‌ی زیستی و اجتماعی آن‌ها، باید همه‌ی اجزا و گروه‌های مختلف جامعه را مورد توجه قرار دهیم. به همین دلیل با پیش‌فرض شما به شدت مخالفم و معتقدم که اقدامات صورت گرفته درحال توسعه و شکل‌گیری است.

کارگروه ساماندهی مد و لباس تا امروز چه کارهایی در راستای این فرهنگسازی انجام داده است؟

ماده‌ یک قانون ساماندهی مد و لباس صراحتاً می‌گوید به منظور حفظ و تقویت فرهنگ هویت ایرانی و اسلامی، ارج نهادن، تبیین، تثبیت و ترویج الگوهای ملی و هدایت بازار تولید و عرضه‌ی البسه و پوشاک براساس طرح‌ها و الگوهای داخلی و نیز برای ترغیب عموم مردم به پرهیز از مصرف الگوهای بیگانه؛ وزارت ارشاد اسلامی مکلف است که کارگروه ساماندهی مد و لباس را با حضور نمایندگان دستگاه‌ها تشکیل دهد و براساس آن اقداماتی انجام دهد. محوریت هماهنگیِ همه‌ی‌ نهادها در حوزه‌ی مد و لباس برعهده‌ی ارشاد است و مواد دیگر این قانون تصریحاً لباس به عنوان یک مقوله‌ی فرهنگی شناخته شده و تأکید دارد که قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان، مشمول حوزه‌ی طراحی لباس هم بشود. با این نگاه مسئولیت ما بسیار سنگین است و باید معطوف به موضوع باشیم و مسئله را به‌طور حرفه‌ای در همه‌ی ابعاد دنبال کنیم. پیش از هر اقدامی شناخت و شناسایی داشته‌هایمان از اولویت بالایی برخوردار است. این جمله‌‌ای تکراری است. شاید ابتدای امر این ظرفیت برای جامعه‌ی ما و حتی برای مسئولان ما ملموس و قابل شناسایی نبود که ما چه حجمی از امکانات و ظرفیت‌ها را در اختیار داریم. یکی از اقدامات مهمی که کارگروه ساماندهی مد و لباس انجام داد این است که با محوریت کارگروه همه‌ی حوزه‌ها درحال شناسایی هستند.

به دنبال الگوسازی و کاربردی کردن آثار هستیم

درحال حاضر دایره‌ی گسترده‌ای از دست‌اندرکاران این حوزه با مجموعه کارگره ساماندهی مد لباس اسلامی و ایرانی در تماس‌اند. این شناخت به ما کمک کرد که بدانیم کجای کار هستیم و چه ظرفیتی داریم. ما از ظرفیت بسیار گسترده‌ای برخورداریم اما آیا این ظرفیت کافی است؟ باید بگویم خیر، اگر کافی بود نیاز به ساماندهی مد لباس نبود. هدف ما تبدیل این فعالیت‌های غیرمنسجم و بعضاً ناکارآمد به فعالیت‌هایی منسجم، مؤثر و پویا در مجموعه‌ی کشور بود. ما از پیش هم یک تاریخ طولانیِ وادادگی در این حوزه را داشتیم و بسیاری از سیاست‌گذاران را به این نتیجه رساند که ما شاید نتوانیم در ظاهر از امکان داخلی برای رسیدن به اهدافمان بهره‌مند شویم. شاید خیلی‌ها این اعتقاد را نداشتند که ما با وضع و امکانات داخلی می‌توانیم مشکلات خودمان را حل کنیم. ما در کارگروه ساماندهی مد و لباس به دنبال الگوسازی و کاربردی کردن آثار هستیم. تا پیش از این بسیاری از دست‌اندرکاران مد و لباس ایرانی را نمی‌شناختیم و کسانی که علاقه‌مند به این حوزه بودند، مرکز و مرجعی برای مراجعه وجود نداشت. کارگروه ساماندهی مد و لباس این ظرفیت را ایجاد کرده که صرف‌نظر از نتیجه‌ی مثبت و منفی، به مراجعان در همه‌ی زمینه‌ها پاسخگوست و به نوعی مرجعی برای ایجاد ارتباط منطقی بین دستگاه‌های متولی و افراد است.

پایگاه اطلاع‌رسانی ایران مد و پایگاه مد لباس با چه اهدافی راه‌اندازی شد و تاکنون چند مرکز در این پایگاه‌ها ثبت شده‌اند؟

ما در این خلال برای اینکه امیدواری را در جامعه  توسعه دهیم و دست‌اندرکاران این حوزه را متوجه کنیم که این اقدامات در حال ثمربخشی است؛ همزمان پایگاه اطلاع‌رسانی ایران مد و پایگاه مد لباس را راه‌اندازی کردیم. این پایگاه دو هدف مهم را دنبال می‌کرد: اولین هدف اطلاع‌رسانی دست‌اندرکاران، مردم و مصرف‌کنندگان از اقدامات و شناسایی و معرفی دست‌اندرکاران است و هدف دوم، انجام خدمات اداری در ساختار اداری‌ست. ما با تعیین یکسری شاخص، هم در محصول و هم در ساختار مراکز، نسبت به شناسایی آن‌ها اقدام کردیم، تعداد بسیاری از آن‌ها در فعالیت‌ها و رویدادهای جاریِ ما مشارکت داشتند و از این طریق مورد شناسایی قرار گرفتند.

از مدهای غیرایرانی کاسته خواهد شد

با تعیین نوع فعالیت درحال حاضر هزارو پنجاه مرکز، در پایگاه اطلاع‌رسانی ما ثبت شده‌اند و پیش‌بینی می‌کنیم که تا آخر سال تعداد بیشتری به این پایگاه اضافه شوند. معتقدم مهمترین هدف فعالیت‌های ما این است که به مردم قدرت انتخاب بدهیم و با این اتفاق از مدهای غیرایرانی کاسته خواهد شد. فکر می‌کنم که با تلاش‌های جدیدی که صورت گرفته گرچه ما هنوز به خوبی نتوانسته‌ایم این خدمات را معرفی کنیم و از ابزار رسانه به خوبی استفاده کنیم، اما باتوجه به همه‌ی اقدامات صورت گرفته و همه‌ی محدودیت‌ها، قابلیت معرفی بیش از این وجود نداشت.

بخش قابل توجهی از قشر جوان ما هنوز علاقمند به پوشش‌هایی که شما آن را نابهنجار توصیف می‌کنید و او مد در جامعه حضور بیرونی دارد. به‌نظر او تنها پوشش خود را معطوف به انتخاب خود از ماهواره‌ها معطوف نکرده که آرایش مو و انتخاب زیورآلات مردانه یا زنانه را هم از همانجا کلید می‌زند. قرار هم نیست برای رسیدن به انتخاب خود پول زیادی بپردازد. با کمترین هزینه می‌تواند متفاوت‌ترین الگوی پوشش را انتخاب کند. بعد شما فکر می‌کنید می‌توانید به او الگویی جذاب‌تر ارایه دهید؟ گمان می‌کنید اصلا در ارتباط برقرار کردن با او موفق خواهید بود؟

ممکن است ده جوان را در ساعت‌های خاص در شهر ببنید

شما ده تا جوان را ممکن است در بازار تهران ارزیابی کنید. ممکن است ده تا جوان را برای وقت‌گذرانی در برخی از ساعت‌های خاص در شهر ببینید. من منکر وجود این نوع مشکلات نیستم. ما قطعا مشکلات و ناهنجاری‌هایی داریم، اما این عموم جامعه‌ی جوانان را دربرنمی‌گیرد و جوانان به هر شکل به‌صورت هوشمندانه رفتارهای خودشان را به دلایل مختلف تعیین می‌کنند. ما قطعاً باید به جامعه الگو بدهیم. چند وقت قبل جشنواره‌ای را به نام آرایش موی سر مردان را به کمک اتحادیه‌ی آرایشگران مردان انجام دادیم. این جشنواره دارای مشاوران دینی، جامعه‌‌شناس، روانشناس و کارشناسان فنی بود. گام بسیار خوبی برداشته شد. ما از این مدل کارها در جامعه نیاز داریم. مادامی‌که فعالیت‌ها با ارزش‌های جامعه مغایرت نداشته باشد و به نوعی حتی همراه با ارزش‌ها هم باشد، قطعاً مورد تأیید همگان است، اما اینکه سلیقه‌ی ما یک مدل را برنتابد، موافق نیستم. ما باید براساس ارزش‌هایمان اجازه‌ی تنوع به همه بدهیم. در جشنواره‌ی گذشته این اتفاق رخ داد. نمونه‌های مختلفی از مدل موی سر را شاهد بودیم که انتخاب شد. تعدادی رتبه گرفتند و از طراح تقدیر شد. ما پیشنهاد کردیم که این روند ادامه پیدا کند و مدل‌های مو نامگذاری شود. به‌طور کلی ما فعالیت‌های ایجابی انجام می‌دهیم و نگاه سلبی در سیاست‌های ما وجود ندارد. اما براساس قانون مکلفیم که همه‌ی اجزای مد را ببینیم و به همین خاطر سایر حوزه‌ها کم کم دارند به حوزه‌ی مد وارد می‌شوند. معتقدم باید اجازه دهیم و زمینه‌ را فراهم کنید که دیگران هم بیایند.

ممکن است یک آقایی گوشواره داشته باشد، قطعاً مشکلات دیگری دارد. یعنی عوامل متعددی در رفتار فردی وجود دارد که بخش عمده‌ی آن مشکلات روانشناختی است. این به آموزه، تربیت، محیط و خانواده و برمی‌گردد که لزوماً در قالب مد و مدگرایی نیست. ممکن است ادعا این باشد، اما قطعاً عوامل تعیین‌کننده‌ی دیگر در اینجا حاکم است که در یک جمله بگوییم این رفتار مدگرایانه است. اما من اعتقادی به این ندارم چون این‌ها در همه‌ی سطوح جامعه عمومیت ندارند و در گروه‌های خاصی عمومیت دارند. این امکان هم وجود دارد که نسبت به هم یک تفاخری هم داشته باشند.

من در اطرافم؛ جوانانی را می‌بینم که در اولین گام برای نشان دادن استقلال خود به مد روی می‌آورند. آنها دوست دارند خودشان را با سلیقه خاص خودشان به نمایش بگذارند تا اطرافیانشان آنها را به یک نوع تیپ و آرایش خاص بشناسند و البته عامدانه به ارزش‌ها و هنجارهای جامعه که حالا عوامانه و از مدافتاده به‌نظر می‌رسند؛ دهن‌کجی کنند. آنها نه دنبال لباس ایرانی‌اند نه مدل موی ایرانی. آنها خودشان را در آینه ماهواره و شبکه مجازی و اینترنت پیدا می‌کنند. گویی سال‌های سال با آنها زندگی کرده‌ند. شما چقدر از این دست جوانان در اطراف خودتان سراغ دارید؟

سوال شما خیلی پیچیده و چندوجهی است. من نمی‌توانم یک پاسخ همه‌‌جانبه به این سوال بدهم. اصولاً در دنیا، تقاضای یک کالا را تحریک می‌کنند و براساس ساختاری که در ذهنشان وجود دارد محصول موردنظرشان را ارائه می‌کنند. بنابراین تحریک تقاضا و پاسخگویی به آن تقاضا یک روش و سبک است. به تناسب طبقات سنی و طبقات جنسی و حتی جغرافیایی و فرهنگی،‌ این تحریک تقاضا متفاوت است. در واقع در فعالیت‌های فرهنگی یک اصل است.

ما به‌صورت حرفه‌ای این کار را نکردیم. ما چقدر به جوانان این امکان را دادیم که قدرت انتخاب در داخل را داشته باشند؟ این مسئله قابل ارزیابی و سنجش است. به هر شکل ما مکلف به انجام یکسری فعالیت‌ها هستیم که بتوانیم پاسخ نیاز جوانان جامعه را براساس علایق و ذائقه‌های آنان بدهیم. من به هیچ عنوان موافق با این مسئله نیستم که گروهی از جامعه را تعمیم بدهیم به کل جامعه. و اینکه خدایی نکرده بعضی از اشکالات فردی ممکن است این باشد که بنیان همه چیز را به هم بریزد. ما نباید تصور کنیم که بچه‌هایمان با یک خطایی که فرض می‌کنیم خطای فرهنگی است، بنیانش به‌هم ریخته. این نتیجه‌گیری، منطقی و عقلانی نیست. این براساس همان تحریک تقاضا و ارزیابی‌هایی که از پیش برای آن تقاضا تعیین شده، صورت می‌گیرد. این ارزیابی‌ها ممکن است هدفمند بوده باشد.

اصل نفوذ و تهاجم در همه‌ی حوزه‌ها به شدت وجود دارد

من معتقدم که اصل نفوذ و تهاجم در همه‌ی حوزه‌ها به شدت وجود دارد و ما باید صیانت کنیم و برای این صیانت الزماً کار سلبی و ایجابی و کارهای متنوع فرهنگی ضرورت دارد که اجرا شود. به عبارتی جامعه‌ی ما در حوزه‌ی مد درست حرکت می‌کند. تا پیش از این ما چندان قدرتی در حوزه‌ی موی سر نداشتیم. یک آرایشگر چقدر توجه داشت که ایده‌های ایرانی را به جوانان خودمان پیشنهاد کند. آیا ما این شرایط را فراهم کرده بودیم؟ فرهنگ‌سازی یک فرآیند است. چقدر ما برای این واحدهای صنفی پیشنهاد داشتیم؟ در حوزه‌ی لباس چقدر امکان پیشنهاد داشتیم؟

موسیقی زمانی که در کشور ما مورد پیشنهاد قرار گرفت توانست یک حجم گسترده‌ای از نیاز جامعه را جواب دهد، به همین خاطر است که خیلی از جنبه‌های نفوذ در موسیقی شکلش عوض شده. تا پیش از این با یک قطعه‌ی موسیقی می‌توانستند وارد شوند و می‌گویند موسیقی لس‌آنجلسی. اما امروزه اولین انتخاب جوانان موسیقی کشور است و اگر چیزی نبود، به سراغ موسیقی خارج از کشور می‌روند. به همین خاطر در شبکه‌های معاند مدلِ جریان موسیقی را تغییر دادند. ورود یک محصول فرهنگی دایر و ناظر بر همان محصول نیست. ابعاد و حواشی‌ای دارد که ممکن است از اصل موضوع به مراتب بیشتر باشد. اگر ما موضوع اصلی را تقویت کرده باشیم قطعاً حواشی آن را هم تقویت کردیم. یک بعد جشنواره مد اسلامی و ایرانی تأمین ذائقه‌ی مردم بود اما ابعاد متعدد و مهمی متوجه این مسئله است.اگر جوان ما احساس کند کشورش به آن قدرت رسیده که بتواند نیاز او را تأمین کند؛ خوداتکایی و به عبارتی نگاه به داخل و باور ملی افزایش پیدا می‌کند. هرچقدر که فاکتورهای منفی گسترده شود، به نظر من تأثیرات منفی هم می‌تواند داشته باشد.

به‌عنوان رئیس کارگروه مد و لباس و یکی از مدیران فرهنگی کشور اگر قرار بر اقناء چنین گروهی از جوانان داشته باشید؛ چگونه قانعشان می‌کنید به فرهنگ ایرانی بیندیشند؟ یا با فارسی نوشتن روی لباس‌هایشان یا خوردن مارک فارسی روی آنها مشکلی نداشته باشند یا قید برندهای خارجی را بزنند؟ چطور در برابر آنها از عنوانی دفاع می‌کنید که سال‌ها برای جا انداختن آن عرق ریختید: ساماندهی مد و لباس؟

عنصری در مد وجود دارد و آن هم ناپایداری مد است. باید بتوانیم نظر تنوع‌پذیر و ذائقه‌ساز جوانان را تحت تأثیر قرار دهیم، آن عنصر ناپایدار، جای خود را به عناصر داخلی و مد ایرانی خواهد داد. ما کار میدانی انجام دادیم، نه کار منسجم که بتوانیم آمار ارائه کنیم. در روش‌هایی که ما داشتیم، تمام مصرف‌کنندگان لباسِ مارک برای تفاخر، استفاده نکردند. اتفاقا خیلی موضوع رایجی هم هست. کافیست که وارد میادین و خیابان‌های تهران شوید. غیر از گروهی خاص، عموم افرادی که لباس مارک استفاده می‌کنند، بیش از اینکه جنبه‌های مدگرایانه داشته باشد، جنبه‌های روانشناختی و به نوعی فرهنگی دارد. در مقابلش آمادگی جایگزینی محصول مناسب را دارند.

اگر بتوانیم اعتماد به نفس ایرانی را افزایش دهیم، دیگر مارک معنا نخواهند داشت

اگر ما بتوانیم اعتماد به نفس مصرف ایرانی و نگاه ایرانی را در بین آنان افزایش دهیم، دیگر بودن یا نبودن مارک در بین مصرف کنندگان معنی ندارد. این کار بسیار سخت، هوشمندانه و ظریفی است چون با یک روحیه‌ی حساس مواجهیم و از این سمت سال‌های سال است که به این مسئله توجه نشده و این فرهنگ بین مخاطبان نهادینه شده. معتقدم اگر ما بتوانیم جایگزین‌های ارزشمند با تأکید بر ایرانی بودن را در بین آنان توسعه دهند، قطعاً به سرعت می‌توانیم جایگزین نگاه و برداشت مصرف‌کنندگان از کالاها باشیم.

مردم به دولت‌ها اعتقادی ندارند به‌خصوص اگر پای وزارت ارشاد در میان باشد. نمی‌خواهند که خود را تابع سیاست خاصی بکنند. متمرکز شدن این کارگروه در وزارت ارشاد می‌تواند یک حس دافعه را ایجاد کند.... فکر می‌کنید این جایگاه کارگروه، جایگاه درستی است مثلا آیا تمرکز آن در حوزه صنعت مناسب‌تر نبود؟

اینکه مردم نسبت به تصمیمات دولت دافعه دارند؛ غلط است

شما سوال را کامل می‌نویسید در گزارش‌ها ولی پاسخ را ممکن است کامل ننویسید. چند تا پیش فرض گذاشتید که اصلاً درست نیست. اینکه مردم نسبت به تصمیمات دولت به هر شکلی دافعه دارند. بازهم مردم را جمع بسته‌ایم. من موافق نیستم با شما و مخالف هم نیستم. جامعه به دنبال انضباط، ارزش و فاکتورهای مثبت کشور هستند. طبیعتاً آن‌ها همراه با کشور، انقلاب و تصمیمات دولت و حاکمیت هستند و همراهی می‌کنند.

پیش فرض دوم شما این است که اگر این کار با آن نگاه در وزارت ارشاد خلاصه شده پس نتیجه نخواهد گرفت. پیش فرض سوم شما این است که چرا پای ارشاد در میان است که این با نگاه اول شما در تعارض است. اگر به سایر دستگاه‌های دیگر هم برود، همین حرف زده می‌شود.

ارشاد و فرهنگ امکان انتخاب را برای مردم فراهم می‌کند. مگر کارمندان ارشاد یک قطعه‌ی موسیقی تولید می‌کنند؟! ممیزی مشکل اول ما نیست. شخصاً معتقدم در همه‌ی حوزه‌ها ممیزی در رتبه‌ی دهم قرار دارد. اصلاً مشکل جدی ما نیست. بنابراین باید پیش فرض‌ها را اصلاح کنیم. به نظر من؛ یکی از قوانین مترقی کشور ما، ساماندهی مد و لباس است. دلیل اصلی آن هم این است که مقوله‌ی مد و لباس را یک مقوله‌ی فرهنگی قلمداد کردیم. بر خلاف تصور بسیاری از دست‌اندرکاران، در کشورهای اروپایی حتی حوزه‌ی مد، در بخش فرهنگ قرار دارد و بیش از اینکه نگاه صنعتی و تجاری به این موضوع داشته باشد، نگاه فرهنگی وجود دارد.

برآورد ما براساس یک پژوهش کاملاً حرفه‌ای نشان می‌دهد که حدود شصت و هفت درصد ارزش افزوده‌ی حوزه‌ی مد و لباس کاملاً فرهنگی است. از طراحی گرفته تا برگزاری جشنواره‌ها که عناصر فرهنگی هستند همه باعث ارزش افزوده می‌شوند. در تمام کشورهای پیشرفته اینگونه است که لباس قطعاً یک عنصر فرهنگی است و باید به آن نگاه فرهنگی شود و از آن صیانت شود. مثلاً شما در بسیاری از کشورهای پیشرفته‌ی دنیا، نگاهتان به  واژه‌ی ساخت ایتالیا و فرانسه چیست؟ آیا این رفتار اقتصادی و صنعتی است؟ اقدامات صنعتی متأثر از این عملکرد است ولی این یک اقدام معنوی و فرهنگی است. لزوماً عملیات صنعتی بر آن حاکم نیست. مجموعه‌ای درست می‌کنند ذیل آن دستگاه فرهنگی و از مسائل صیانت می‌کنند. در چرخه‌ی مدسازی بیش از هر چیزی مفاهیم آن محصول اهمیت دارد که این مفاهیم کاملاً فرهنگی هستند. فرهنگ محدود به شاخص‌های هر کشوری است. کشور ما طبیعتاً این فاکتورها را دارد. این چیزی نیست که تنها ما ادعا کرده باشیم. در قانون هم به تشکل‌های غیر دولتی و هم نهادها و دستگاه‌های دولتی اشاره شده. قانونگذار پیش‌بینی مسئله را کرده و برای توسعه و ترویج این فعالیت به دستگاه‌های دیگر هم اشاره کرده است. در این دوره به شدت به محتوای قانون اعتنا کردیم. درحال حاضر نهادی وجود ندارد که در این حوزه فعال باشد و با ما مرتبط نباشد، چه در بخش نساجی، چه در بخش دانشگاهی و چه در بخش تولید. همه‌ی نهادهای غیردولتی در حال حاضر با ما مرتبط هستند. نیازهایشان و امکانات موردنظر خود را مطرح می‌کنند و ما چندین موضع کاری برای خودمان طراحی کردیم و همه‌ی این‌ها را دنبال می‌کنیم. قطعاً با توجه به اینکه مد یک فرآیند و یک چرخه است این طراحی صورت گرفته که ما ابعاد مختلف کار را ببینیم و به آن بپردازیم و تأکید می‌کنم که متولی این کارگروه را وزارت ارشاد تعیین کرده و من از آن دفاع می‌کنم.

در همان طراحی چادر عملا طرح‌های غیرقابل استفاده‌ای ارائه شد و امروز شاهدیم سبک چادر رایج در میان بانوان محجبه همان سبک چادرهای سنتی است. به‌نظر کارگروه در حوزه‌ی طراحی حتی چادر هم نتوانست چندان پیش برود؟ دوخت چادر سنتی روی پارچه‌های تماما غیرایرانی!

چادرهای ما کاملا موفق بوده‌اند

بازهم با شما کاملاً مخالفم. اینکه ما نتوانستیم در طراحی چادر موفقیتی کسب کنیم حرف درستی نیست. یکی از فاکتورهای بسیار ملموس، تنوع در چادرهایی است که امروز در جامعه دیده می‌شود. ضمن اینکه معتقدم کماکان چادر سنتی بهترین، زیباترین و اصلی‌ترین نوع حجاب و چادر ما است. اما ایجاد تنوع در چادر به دلایل مختلف و کاربردی‌تر شدن پوشش کامل در جامعه به عنوان یک ضرورت در دستور کارگروه بوده است. کافیست که در جشنواره‌های مد و لباس و عفاف و حجاب قدم بزنید و تنوع محصول را ببینید. نمونه‌های گسترده‌ای را می‌توانیم از محصولات عفاف و حجاب یاد کنیم که تنها در چادر هم نیست. چیزهایی که شاید تا پیش از این کمتر می‌شناختیم. یکی از نمونه‌هایش چادرهای مجلسی است که خانواده‌ها می‌توانند در میان افراد نامحرم، با پوشیدگی کامل و با تنوع رنگ از آن بهره‌مند شود. کافیست شما نمونه‌های ژورنال‌های تولید شده‌ی چادر، چه توسط کارگروه و چه توسط برندهای عفاف و حجاب ملاحظه کنید. معتقدم تنوعی که در چادر صورت گرفته، طرح‌های چادر و پوشش سر و ملزومات عفاف و حجاب توانسته جای خودش را در جامعه باز کند و مورد پیشنهاد قرار گیرد. براساس همان سیاستی که عرض کردم می‌توانیم کمک کنیم و پیشنهادات مناسب ارائه دهیم. طبیعی است که یک خانوم مهندس، یک خانوم کارمند یا خبرنگار، شاید در حین کارش با استفاده از چادر سنتی مشکل داشته باشد، اما چادرهایی که نحوه‌ی استفاده را راحت‌تر کرده، به راحتی مورد پیشنهاد و استفاده است. امروزه خانوم‌های کارمندی را می‌بینیم که از نوع جدید چادر استفاده می‌کنند. معتقدم اتفاقاً یکی از جاهایی که مدولباس کارکرد خودش را بیش از سایر نقطه‌ها نشان داده، حوزه‌ی عفاف و حجاب است و قطعاً توسعه پیدا خواهد کرد.

مرکز پژوهش‌های مجلس هم یک کار کارشناسی راجع به وضعیت چادر مشکی و نیاز آن در جامعه و ضرورت‌های سرمایه‌گذاری در این حوزه انجام داده که براساس گزارش وزارت صنعت، معدن و تجارت، به زودی اخبار خوبی از این حوزه منتشر خواهد شد. کارخانه‌ای در کشور راه‌اندازی می‌شود که در کنار کارخانه‌های موجود بتواند حجم قابل توجهی از نیاز را پاسخ دهد.

با این فرمایش شما موافقم که ما حجم قابل توجهی از نیازمان را واردات داریم که این واقعاً برازنده‌ی کشور ما نیست. کشور ما یکی از بزرگترین مصرف‌کنندگان چادر مشکی در دنیاست. و اینکه ما خودمان نتوانیم آن را تولید کنیم، قابل تأمل و توجیه‌ناپذیر است.

کارگروه؛ بازار مصرف خود را چگونه می‌خواهد پیدا کند؟ وقتی تولیداتش آثار گرانی‌ست که قابل تهیه برای همه‌ی اقشار جامعه نیست.

معتقدم مشکلات زیادی داریم ولی پیشرفت‌های قابل توجهی هم در کشور ما صورت گرفته. این پیشرفت‌ها قابل مقایسه با گذشته نیست. نگاه درونگرایی و درونزایی در جامعه در حال توسعه است. اتکا به خودباوری در حال افزایش است. یکی از آفت‌های ما این است که مبنا را بر گله‌گذاری می‌گذاریم. بیاییم؛ ببنیم چه چیزی به مخاطب دادیم و چه چیزی درخواست کردیم. قبول دارم در شروع کار، چون جنبه‌های هنری از جنبه‌های تجاری خیلی بیشتر بود، طبیعتاً قیمت‌ها بالاتر بود و امکان ارتباط منطقی برای همه‌ی اقشار وجود نداشت. این مشکل امروز و دیروز نیست. این مشکل در ساختار آموزش طراحی کشور ماست. از ابتدا طراحان باید براساس اصول بین‌المللی، یک نگاه جدی به سطح تجاری کالا و آن محصولی که طراحی می‌کنند داشته باشند تا بتواند جایگاه خود را پیدا کنند و گروه مخاطبِ خود را بشناسند. به همین خاطر ما بحث بازنگری سرفصل دانشگاهی را در دستور کار قرار دادیم که با قدرت هم شروع شده. منتها مایلم اینجا آن سیاست 95 را به شما عرض کنم که خیلی مشکلات در آن دیده شده و ما برای آن درحال طراحی یک سند ملی هستیم. لزوماً هر کالایی که ارزان باشد، کالای خوبی نیست. چه بسا خیلی وقت‌ها برعکس این هم صدق می‌کند. یعنی یک کالایی ممکن است گران باشد اما کالای خوبی نباشد. ما باید بگوییم چه کالای مناسبی با قیمت مناسب باید عرضه شود؟ این چیزی است که در دستور کار ما وجود دارد. ما در سال 95 یک سلسله اقداماتی را پیش‌بینی کردیم و در تیتر آن موضوع تغییر نگرش در مد و لباس را در دستور کار قرار دادیم. همه‌ی آحاد جامعه با مقوله‌ی مد و لباس یک ارتباط مستقیمی دارند. هیچ گروه و نهاد و طبقه‌ای وجود ندارد که از مقوله‌ی مد و لباس مستقل باشد و ارتباطی با این موضوع نداشته باشد.

این نگاه باید در جامعه پیشرفت کند که مقوله‌ی مد ولباس در جامعه یک امر مؤثر است. که بر همه‌ی زوایای کشور، تأثیر مستقیم دارد. در حوزه‌ی بهداشت و درمان، حوزه‌ی اقتصاد، حوزه‌ی امنیت ملی و سایر فاکتورهای متعددی که می‌توانیم یاد کنیم. در آموزش و دانشگاه هیچ حوزه‌ای وجود ندارد که از این امر مستثنی باشد.

پس نتیجه می‌گیریم که دست‌اندرکاران همه‌ی حوزه‌ها به این اهمیت پی ببرند و ازاین مسئله آگاه باشند. اگر بخواهیم سوال کنیم که آیا درحال حاضر این آگاهی وجود دارد باید بگویم که خیر. این آگاهی در سطح خیلی پایینی قرار دارد. ممکن است یک سیاستگذار نیازش را خرید کند و ارتباط در حد خرید خلاصه می‌شود. معتقدم ارتباط محدود به خریدن و انتخاب کردن نیست، بلکه مستقیماً به شغل و مدیریت افراد برمی‌گردد. مقوله‌ی مد و لباس را ابتدا بپذیرند که چندوجهی و دارای ابعاد مختلف است و دوم بدانند تصمیماتی که مرتبط با مقوله‌ی مد و لباس است را درست انجام ندهند عواقب زیادی به همراه خواهد داشت.

مصداق ما در اینجا مثلاً حوزه‌ی بهداشت و درمان است. اگر بهداشت و درمان در سیاست‌گذاری کاهش بیماری‌ها و پیشگیری‌ از آن‌ها، عنصر لباس را جدا کند، قطعاً یک اصل اساسی را فراموش کرده. یعنی ارتباط مستقیم پوشش، جنس محصول با پوست افراد با واکنش‌های طبیعی و فیزیولوژی افراد را چشم‌پوشی کنیم، در برنامه‌ریزی‌های عادی می‌تواند ما را دچار مشکل کند. اگر عنصر لباس را از مقوله‌ی امنیت ملی جدا کنیم، قطعاً به بیراهه رفتیم. یعنی شاخص‌هایی وجود دارد که می‌تواند در سیاست‌گذاری‌های ما تأثیر داشته باشد.

بنابراین تغییر نگرش موضوع و توجه به مفاهیم استراتژیک در مقوله‌ی مد و لباس یک طرح اساسی است. این تغییر نگرش تنها محدود به مسئولان و سیاست‌گذاران نیست. کسانی هستند که دست‌اندرکار این حوزه هستند. از دانشگاهیان به‌عنوان پایه‌ی کار در حوزه‌ی تحقیق و پژوهش گرفته تا عرضه‌کننده‌ای که در فروشگاه‌ها به این امر مبادرت می‌کنند. اگر این احساس در آن‌ها جاری شود که اقدامات آن‌ها به آیندگان، به خانواده و به اقتصاد جامعه برمی‌گردد، قطعاً نیاز به یک تجدیدنظر در اقدامات موجود خود دارند.

تا پیش از این تولید تکراری و تقلیدی را داشتیم. اگر احساس نکنند که این تکرار باعث عقب‌ماندگی کشور می‌شود، باید بازنگری کنیم. دانشگاهی که به همین بسنده کند، کافی نیست و حتما باید بازنگری شود. تغییر نگرش در گروه دوم باید به‌صورت گسترده و فراگیر انجام شود. گروه سوم خودِ مردم هستند. بنابراین با صحبت‌هایی که من کردم در مقدمه‌ی این تغییر نگرش، خودِ مردم به عنوان مهمترین رکن تغییر در مورد این مسئله را مورد توجه قرار دهند. به این صورت که جریان مطالبه‌گری و گذشتن از شرایط موجود را در دستور کارشان قرار دهند. اگر احساس کنند که با وضع موجود نظرشان تأمین می‌شود، به نظر من؛ این کاهش توقعات است و می‌تواند به مشکلات موجود دامن بزند. با این نگاه مصرف‌کنندگان باید با نگاه مطالبه‌گری، درخواست محصول و لباس جدید، قیمت جدی و فاکتورهای متعددی که وجود دارد باید یک تغییری در مصرف‌گرایی‌شان، به عنوان مصرف‌کننده در خودشان ایجاد کنند.

آسیب‌هایی که همه‌ی بخش‌ها را دربرمی‌گیرد این است که کم‌کم پای باندبازی و رانت باز می‌شود. همین امروز صداهایی را می‌شنویم در این باره که آدم‌های خاصی طراحی؛ تولید و برندسازی مد و لباس را در دست گرفته‌اند و همانها همه جا حضور دارند؟

انحصارگرایی همه‌جا را تهدید می‌کند

بنده به شدت با انحصارگرایی مخالفم. قطعاً همه جا را تهدید می‌کند. منطقی این است که ما کانالیزه نشویم. این آفت می‌تواند ما را مورد خطر قرار دهد. باید هوشمند و هوشیار باشیم که این اتفاق نیفتد. البته بعضی از موارد هست که شاید استثنا باشد. اگر بی دقتی بکنیم می‌تواند محدودیت و رانت ایجاد کند. می‌تواند منافع فرهنگی و حتی غیراقتصادی برای خودش ایجاد کند. شاخص شدن و بزرگ شدن غیرواقعی را می‌تواند دربرداشته باشد. برجسته شدن افراد، کسب موقعیت متمایز برای افراد، همه‌ی این آفت‌ها را می‌تواند با نگاه محدود و انحصارطلبانه ایجاد کند.

داوران ما نباید محدود به تعداد خاص باشد. شاخص تعیین کنید و هرکس مرتبط با آن شاخص می‌تواند داور باشد. ممکن است خودساخته یا خودشناخته ادعا کنم که از من بالاتر کسی نیست، اما این ادعای من است که نیاز به سنجش دارد. بنابراین در همه‌ی ابعاد کار ما، مشخصا حوزه‌ی کارگروه و ساماندهی مد و لباس در این جریان جدیدی که شکل گرفته، با توجه به رشد و توسعه‌ی این فعالیت باید احتیاط کنیم که دچار رفتارهای انحصارطلبی و رانت‌جویانه نباشد.

 همه کشورهای صاحب سبک در پوشاک، مثل ایتالیا، آمریکا و اسپانیا به دلیل بحران جهانی و افزایش هزینه‌های تولید، تولید‌کنندگان بزرگ پوشاک همچون «مارکس‌اند اسپنسن»، «دی‌اند‌ای» و «آدولفو دومینگوئز» در فصل‌های مختلف فروش چند دور متوالی حراج قیمتی دارند و برای ماندن در بازار جهانی تولیدات خود را با قیمتی بسیار پائین‌تر از گذشته به فروش می‌رسانند. اما اینجا قیمت پوشاک به‌جای کاهش؛ همواره در مسیر افزایش است و حراج‌های برندها هم در واقع تخفیف در سود آنهاست. کارگروه مدولباس چه اندازه مسیرهای فروش حرفه‌ای را به تولیدکنندگان و طراحان پوشاک ایرانی یادآور شده است؟

یک استانداردی را بعضی برندهای بزرگ دنیا برای خودشان دارند. بیش از هرچیز رفتار حرفه‌ای را باید تسری دهیم. این اسمش حراج یا تخفیف نیست. تحقیقاتی که در حوزه‌ی بازار صورت گرفته، چون حرفه‌ای رفتار کردند، تصورتان بر این است که بخش عمده‌ای از محصولات را تخفیف می‌دهند، صرف‌نظر از اینکه کم یا زیاد است. تحقیقی را یکی از گروه‌های دانشگاهی ما روی یکی از برندها انجام دادند و مشخص شد که پانزده درصد از حجم عرضه‌اش را در قالب مراحل مختلف تخفیف قرار داده. این یعنی رفتار حرفه‌ای. یعنی از اول می‌داند که شروع مجموعه‌ی جدید محصولاتش چه زمانی است. بخشی از آن پانزده درصد هم در نمایش عمومی است که ما فکر می‌کنیم خیلی زیاد است. بخشی از آن پانزده درصد باقی مانده در مراحل بعدی است که به قسمت عمده فروشی می‌رود.

کار ما آموزش برندسازی‌ست

کاری که ما دنبال می‌کنیم آموزش برندسازی است. در دستور کار سال 95 ما این است که توانمندسازی صنعت مد را بالا ببریم. این توانمندسازی لزوماً منابع مالی نیست. از آموزش به فروشندگان گرفته و فاکتورهای متعددی که صنعت مد را دربرمی‌گیرد. یکی از این فاکتورها تخفیف و حراج است که باید به آن توجه شود. الان وضعیت خیلی بهتر از گذشته شده. اتحادیه‌های مرتبط ما به این حراج‌ها نظارت جدی دارد. قطعاً قبل از آن ارزیابی و نظارت می‌شود و طبیعتاً نیاز به آموزش‌های حرفه‌ای دارد. به قول شما با نسخه پیچیدن و دستورالعمل نوشتن این کارها انجام نمی‌شود. شاید بیشتر اوقات براساس یک روش سنتی آن حراج و تخفیف‌ها صورت می‌گیرد. در صورتی که این در دنیا یک روش حرفه‌ای است و حتی ممکن است آن فروشنده بعد از تخفیف هم به منافع خودش نرسد.

چه شاخص‌هایی را برای رسیدن به این هدف تعیین کرده‌اید؟

مراکز فروش لباس‌های ایرانی کاملا هم در کیفیت هم قیمت کنترل می‌شوند

ما یک سلسله شاخص را برای شناسایی و معرفی مراکز عرضه‌ی لباس ایرانی تعیین کردیم که کارشناسان ارزیابی می‌کنند و در فهرست ارزیابی قرار می‌گیرند. این مراکز در پایگاه اطلاع‌رسانی ایران مد، قابل دسترسی است. در طول سال‌ این‌ها کار می‌کنند. در حال حاضر هزارو پنجاه مرکز در تهران و شهرستان‌ها وجود دارد. نظارت روی مد، کیفیت و هم قیمت وجود دارد. شاخص‌های ما با الگوهای ایرانی و اسلامی منطبق است. عمدتاً این مجموعه که شناسایی شده، مجموعه‌ی همراهی هستد. خودشان ساز و کارهای اولیه‌ی پاسخگویی را دارند. انگیزه‌هایشان همه جانبه است و منافع مردم را در نظر می‌گیرند. به نوعی این گروه، گروه تأثیرگذاری در جامعه‌ی ما هستند.

هنوز در جامعه شاهدیم که خانم‌ها از لگ و ساپورت‌ فراوان استفاده می‌کنند آیا کارگروه مد و لباس توانسته به طرح مشخصی برای شلوار برسد؟

سلیقه‌ و ذائقه‌ی مردم را با پیشنهاد الگوهای جدید می‌توانیم تغییر دهیم که طراحان ما این کار را انجام می‌دهند. فکر می‌کنم که این کار شروع شده.

13. دى 1399 - 10:52   |   کد مطلب: 24674
۱۲ هزار و ۵۷۳ طلاق در سال ۹۸ ثبت شده است که زوجین کمتر از یک سال زندگی مشترک را در کنار یکدیگر تجربه کرده بودند.

به گزارش شبنم ها،در سال گذشته ۱۲ هزار و ۵۷۳ طلاق ثبت شده است که زوجین کمتر از یک سال زندگی مشترک را در کنار یکدیگر تجربه کرده بودند و کمترین میزان طلاق ثبت شده بر حسب طول مدت ازدواج با ثبت هزار و ۱۵۱ طلاق مربوط به بازه زمانی ۲۱ تا ۲۹ سال و بازه زمانی ۲۷ تا ۲۸ سال با ثبت هزار و ۱۷۸ طلاق بوده است.

بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور در سال ۹۸، ۱۷۴ هزار و ۸۳۱ طلاق در کل کشور ثبت شده است که در بین این آمار‌ها ۷ هزار و ۲۶۴ زوج بیش از ۲۹ سال زندگی مشترک را در کنار یکدیگر تجربه کرده بودند.

بر اساس آمارها بیشترین میزان طلاق ثبت شده بر حسب طول مدت ازدواج با ثبت ۱۵ هزار و ۶۵ طلاق متعلق به بازه زمانی ۱ تا ۲ سال زندگی مشترک و ثبت ۱۳ هزار و ۷۲۶ طلاق در ۲ تا ۳ سال زندگی مشترک بوده است.

13. دى 1399 - 10:00   |   کد مطلب: 24677
بحران نامرئی بر فراز شهرهای ایران؛
داستان بغرنج آلودگی هوا بر مدار ایران می چرخد
همزمان با آنکه روی رشته کوه های الوند سپیدی از برف نشسته اما هاله خاکستری دود، لذت بصری چندانی از این منظره را گرفته و شهر کوهستانی همدان در آستانه آلوده ترین شهر کشور قرار گرفته است.

به گزارش شبنم ها،چند روزی است که غلظت آلایندگی در برخی کلانشهرها باعث تعطیلی برخی مشاغل و مدارس شده است، این در حالی است که شهر همدان در سال جاری چندین بار بعنوان آلوده ترین شهر در سطح کشور معرفی شد.

در حالی که شهر همدان یک شهر صنعتی نیست، از طرفی جمعیت این شهر با ۵۴۴ هزار نفر در مقایسه با سایر شهرهایی که بیشترین میزان آلودگی را دارند بسیار پایین است و شاید هنوز نام کلانشهر را گرفته باشد اما در آستانه آن است و حداقل شرایط جمعیتی آن را دارا نیست.

آیا شرایط توپوگرافی زمین در این شهر و یا بلند مرتبه سازی ها میتواند در روند تثبیت جریان هوا و عدم تبادل آن با محیط پیرامونی شهر در این تشدید آلودگی هوای شهر تاثیر بگذاره سوالاتی است که باید به آن بپردازیم.

شهر همدان ۵۷ کیلومتر مربع، از مساحت ۲۰۱۷۳ کیلومتر مربعی استان همدان رو تشکیل می دهد و ۵۴۴ هزار نفر از جمعیت یک میلیون و هفتصد پنجاه هزار نفری استان همدان در این شهر زندگی می کنند.

یعنی ۳۷ درصد از جمعیت استان همدان در کمتر از ۲۸ صدم درصد از پهنه جغرافیایی آن زندگی می کنند.

از طرفی همچنان جمعیت روستاهای استان همدان در حال مهاجرت به مرکز استان و بیرون استان هستند، با این حال مسئولان استان به جای چاره اندیشی برای این معظل، از طریق الحاق روستاهای پیرامونی شهر همدان به فکر گسترش محدوده این شهر و کلانشهر شدن همدان هستند.

این الحاقات و مبحث کلانشهر شدن همدان منجر به تشدید مهاجرت روستاییان به شهر همدان شده است.

دولت و مردم در کلانشهرهای ایران بیشتر درگیر کدام مشکلات محیط زیستی هستند و این مشکلات هزینه هایی را به کشور تحمیل می کند.

عدم تعادل و توازن جمعیتی در پهنه جغرافیایی استان در مبادی مهاجرت ( روستاها) تبعاتی محیط زیستی را به بار می آورد.

محمد درویش پژوهشگر و کویر شناس اهل ایران در گفتگو با خبرنگار ما گفت: برای آلایندگی هوا باید شاخص ان در سال گذشته و امسال مقایسه شود که چند روز بالای ۱۰۰ بوده و یا مثلا پاییز سال ۹۹با پاییز ۹۸ تعداد روزهایی که شاخص الودگی از ۱۰۰ بالاتر بوده چند روز است؟

وی با بیان اینکه اراک و اصفهان شاخص آلایندگی آنها از ۲۰۰ هم رد شده گفت: همدان دو ویژگی دارد که باعث می شود بار آلایندگی افزایش پیدا کند یکی کوهستان الوند است که سبب می شود جریان باد متوقف شود و مثل یک مانع طبیعی عمل می کند و همدان در گودال وسط قرار می گیرد و مردم از وسایل گرمایشی بیشتر استفاده می کنند.

وی افزود: همچنین کارخانه ها از مازوت به جای گاز استفاده می کنند و هر روز شاهد افزایش بار آلایندگی خواهیم بود.

درویش با بیان اینکه نیروگاه شهید مفتح از مازوت استفاده می کند گفت: خط مازوت شهید مفتح تا نزدیکی های شهر می آید و همه اینها می تواند مجموعه عواملی باشد که سبب می شود همدان به نسبت برخی از شهرهای صنعتی و جمعیت بیشتری دارند آلوده تر باشد.

وی کوره های اجر پزی را یکی از عوامل الودگی هوا دانست و گفت: در سفر به همدان چند سال پیش کوره های زیادی اطراف ملایر وجود داشت که اعلام کردند بسته می شود اما گویا نه تنها بسته نشده اند بلکه تعداد آنها افزایش یافته که علاوه بر آلودگی ایجاد ذرات میکرو که فشار اسمزی خون را افزایش می دهند و باعث ابتلا به سرطان خون می شود..

وی افزود: بلند مرتبه سازی تاثیر زیادی روی آلودگی ندارد اما برج های بالای ده طبقه مثل بادشکن عمل می کنند و باعث تمرکز آلودگی می شوند.

درویش ادامه داد: هر چقدر جمعیت در یک شهری افزایش پیدا کند در واقع ظرفیت یا برد اکولوژیکی شهر جوابگو نخواهد بود و تبعاتش در قالب فرورفتگی زمین کاهش سطح آبهای زیر زمینی و افزایش آلودگی و پدیده جزیره گرمایی نشان داده می شود.

انتهای پیام/ آ

13. دى 1399 - 8:20   |   کد مطلب: 24678
آنچه بسیار دردناک و سخت است، نپرداختن به شخصیت این شهید و مجاهدت‌های منحصر بفردش در بلاد کفر است؛ شهیدی که شهادت و زندگی‌اش در نوع خود بی‌نظیر است، اما به دلایل امنیتی باید تنها به برش کوتاهی از زندگی او بسنده کنیم.

به گزارش شبنم ها،زهرا بختیاری: شاید خیلی وقت‌ها در مورد مظلومیت شهدا شنیده باشید؛ این که خون پاک بهترین مخلوقات خدا در مبارزه با دشمنان اسلام به زمین می‌ریزد و آنها برای رفتن به میدان نبرد چشم بر یار و دیار می‌بندند و جان خود را کف دست می‌گیرند و بند پوتین را محکم می‌کنند.

شهدایی هم هستند که مظلومیتشان مضاعف می‌شود. اینها کسانی هستند که از سرزمین خود نیز هجرت می‌کنند و زمان شهادت در غربت شهید می‌شوند. اما بعد از شهادت به کشور باز می‌گردند و بر دستان مردمشان تشییع می‌شوند و از آنها بسیار یاد می‌شود.

اما دسته سومی از شهدا هستند که نه تنها در هجرت به شهادت می‌رسند، بلکه حتی بعد از شهادتشان هم نمی‌شود به خاطر برخی مصلحت‌های امنیتی و حساسیت‌های شغلی‌شان از آنها سخنی گفت. سیدعلی حسینی یکی از همان شهداست؛ مردی که روی سنگ مزارش، تنها نوشته شده محل شهادت: بلاد کفر!

با وجود اینکه سال‌ها سیدعلی در یکی از حساس‌ترین مناطق خاورمیانه در کنار شقی‌ترین افراد زندگی مخفیانه داشت و کارهای بزرگ و البته شگرفی را انجام داد، قوی‌ترین سرویس‌های جاسوسی هم نتوانستند بفهمند این مجاهد ایرانی چگونه در جمع‌شان نفوذ کرد و اهداف خود را پیش برد.

آنچه برای همه ما بسیار دردناک و سخت است، نپرداختن به شخصیت این شهید و مجاهدت‌های منحصر بفردش در بلاد کفر است؛ شهیدی که به واقع می‌توان گفت شهادت و زندگی‌اش در نوع خود بی‌نظیر است، اما چه کنیم که به همان دلایل امنیتی باید تنها به برشی خیلی کوتاه و مختصر از زندگی او بسنده کنیم. 

معصومه عبدی، همسر این شهید عزیز که هنوز برای خود او نیز سوال‌های بسیاری در مورد شهادت و فعالیت‌های همسرش باقی است، دقایقی کوتاه اینگونه برایمان از این چهره گمنام امنیتی روایت می‌کند؛ زنی که بدون شک، اجر و مقامش کم‌تر از همسر شهیدش نیست.

*دوست داشتم همسر یک پاسدار شوم

به علت جو پرشور و حماسه دهه ۶۰ و رفتن جوانان به جنگ، اغلب دختران مذهبی دوست داشتند با یک پاسدار ازدواج کنند. من هم که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بودم از این قاعده مستثنی نبودم.

۱۷ ساله بودم که به واسطه خواهر سیدعلی، خانواده‌هایمان به هم معرفی شدند و تقریبا همزمان با اولین سالگرد شهادت پدر علی سیدابوالقاسم به خواستگاری من آمدند. سیدابوالقاسم کاسبی ساده بود که با شروع جنگ در مغازه‌اش را بسته بود و داوطلبانه عازم جبهه شده بود. او در فروردین سال ۶۱ عملیات فتح‌المبین شهید شد. من موافق آمدن آنها بودم، زیرا می‌دانستم علی پاسدار است و تنها اطلاعاتم هم از او همینقدر بود.

*قرار است وارد یک زندگی پر از تنهایی و چالش و استرس شوی

وقتی قرار شد با هم چند دقیقه‌ای در مراسم خواستگاری صحبت کنیم، این علی بود که سر صحبت را باز کرد. از شغلش برایم گفت؛ اینکه پاسدار است، اما نمی‌تواند مثل بقیه سپاهی‌ها لباس نظامی بپوشد. گفت ماموریت زیاد می‌رود و نمی‌تواند خیلی در مورد کارهایش و نحوه مأموریت‌هایش توضیح دهد. این جمله‌اش را به یاد دارم که گفت شما قرار است وارد یک زندگی پر از تنهایی و چالش و استرس شوی. اگر حاضری این گوی و این میدان. علی در سپاه قدس مشغول خدمت بود. بعد از صحبت در مورد شغلش گفت: بعد از شهادت پدرم، من علاوه بر نقش همسری برای شما برای خانواده‌ام هم نقش پدری داشته باشم و نمی‌توانم از آنها دور باشم. مادر و یک خواهر و برادرش در خانه پدری‌شان ساکن بودند. من قبول کردم بدون اینکه درخواستی از او داشته باشم. راستش را بخواهید مجذوب سادگی و حیا و نجابت او شده بودم.

شاید الان هم دیده باشید، دختر و پسرها بعد از چند ماه رفت و آمد هم نتوانند شناخت درستی از هم برای ازدواج پیدا کنند، اما حس می‌کردم جاذبه‌ای خدایی ما را به هم نزدیک کرده است. قبل از مطرح شدن موضوع خواستگاری من چند خواب دیده بودم و به همان علت می‌دانستم یک آدم خاص وارد زندگی من خواهد شد.

با اینکه محبت علی به دلم نشست، اما راستش حرف‌هایی که از نوع کارش زد، ته دلم را کمی خالی کرد؛ اینکه می‌توانم تحمل کنم یا نه؟ با پدرم موضوع را مطرح کردم. او مرد به‌روزی بود و ما را در امر ازدواج در تنگنا قرار نمی‌داد. به من گفت هر تصمیمی که خودت می‌خواهی بگیر. من قبول کردم و خدا را شاکر بودم دعاهایی را که می‌کردم، شنیده و یک جوان سر به زیر و با حیا سر راهم قرار داده است.

در بین اقوام ما کسی سپاهی نبود یا شغل سختی نداشت که مثلا همسرش را الگو قرار دهم و تازه خودم شدم الگوی بقیه و می‌خواستم وارد یک زندگی ناشناخته شوم.

خلاصه با مبلغ ۲۰۰ هزار تومان به عنوان مهریه در تیرماه سال ۶۲ باهم ازدواج کردیم. البته من دوست داشتم ۵ سکه بهار آزادی مهریه‌ام باشد، اما خواهر بزرگم مخالفت کرد. چون وقتی کوچک بودم مادرم فوت کرد و او جای مادر را برایم گرفت. نمی‌توانستم حرفش را زمین بگذارم. 

سیدعلی حسینی بر سر مزار پدرش

*زندگی مشترکمان را در مشهد آغاز کردیم

مراسم ازدواج ما به یک میهمانی کوچک به صرف نهار با حضور تعداد اندکی از اقوام نزدیک، ختم شد. علی موافق گرفتن مراسم نبود و می‌گفت در شرایطی که جوان‌های تازه داماد در جبهه شهید می‌شوند و کودکانی پدرشان را از دست می‌دهند، خجالت می‌کشم مراسم عروسی بگیرم و از آنها شرمنده می‌شوم. من هم موافق این نظر او بودم، اما این بار هم پدرم و خانواده مخالفت کردند و گفتند باید یک مراسم حتی کوچک، برگزار شود. 

بعد از صرف ناهار، علی که دوست داشت روزهای اول زندگی را در مشهد آغاز کنیم و به زیارت علی بن موسی‌الرضا (ع) برویم، با اتوبوس راهی مشهد شدیم. بعد از چند روز برگشتیم و در منزل مادرشوهرم ساکن شدیم.

*درگیری با منافقین در جنگل‌های شمال

 آن سال‌ها بحث منافقین هم زیاد مطرح بود. آنها در شهر، مردم بی‌گناه را به خاک و خون می‌کشیدند و بسیاری از شخصیت‌ها را ترور کردند. خصوصا مدتی در جنگل‌های شمال حرکات و درگیری‌های وحشتناکی بود. بسیاری از دوستان خیلی نزدیک علی در این مدت به شهادت رسیدند.

چند روزی که از شروع زندگی مشترکمان گذشت، گفت باید به ماموریت برود. اکثرا هم به همان دلایلی که گفتم می‌رفت شمال. وقت‌هایی هم که خانه بود، شرایط کارش به گونه‌ای بود که ۲۴ ساعت اداره بود و ۲۴ ساعت می‌ماند منزل. 

*کار شما اینجا کمتر از جبهه نیست

علی به علت نوع کارش کمتر می‌توانست در جبهه‌های جنوب حضور داشته باشد. اما از طرفی به شدت هم دوست داشت به جبهه برود. هرچه درخواست می‌کرد که دلش می‌خواهد برود جنوب، فرماندهانش موافقت نمی‌کردند و می‌گفتند کار شما اینجا کمتر از جبهه نیست، ما به شما در اینجا نیاز داریم. بالاخره با پافشاری‌های سیدعلی توانست در سه عملیات از جمله عملیات کربلای ۵ و عملیات مرصاد شرکت کند.

*چرا همش تو می‌آیی؟ چرا یکبار بابا نمی‌آید؟

حاصل ازدواج ما چهار فرزند به نام‌های سیدمحسن، عاطفه‌سادات، الهه‌سادات و سیدحسین است. نام بچه‌ها را با هم انتخاب کردیم، اما علی بیشتر می‌گذاشت به انتخاب من و می‌گفت تو این مدت سختی کشیدی و به انتخاب من احترام می‌گذاشت.

اما خب خیلی خانه نبود و بچه‌ها کمتر او را می‌دیدند. یادم هست پسر بزرگم را که می‌بردم برای مقطع پیش‌دانشگاهی ثبت نام کنم با ناراحتی گفت: چرا همش تو می‌آیی؟ چرا یک بار بابا نمی‌آید؟ همه اینها فشار و ناراحتی‌ای بود که باید تحمل می‌کردم.

*گله می‌کردم چرا بچه‌ها را بغل نمی‌کنی؟

گاهی از علی گله می‌کردم که چرا بچه‌ها را کم بغل می‌کنی و کم به آنها ابراز محبت می‌کنی؟ با اینکه می‌دانستم چه عشق و علاقه‌ای نسبت به آنها دارد. می‌گفت نمی‌توانم خیلی وابسته بچه‌ها باشم. اگر این کار را کنم، روزی که می‌خواهم بروم ماموریت خیلی اذیت می‌شوم. من سعی می‌کنم با خودم همیشه این را بگویم که وقتی می‌روم ممکن است اتفاقی برایم بیفتد.کما اینکه او بسیار در معرض خطر بود و در همان جبهه تیری بادگیرش را سوراخ کرده بود و نزدیک بود به شهادت برسد.

*امثال علی آچارفرانسه بودند

به گفته مادرشوهرم علی قبل از ازدواجمان دوره‌های خاصی را دیده بود و بسیار نیروی ورزیده‌ای بود. به همین علت بود که او و دوستانش مثل آچارفرانسه هرجا که بهشان نیاز بود می‌رفتند. همسرم دو سال، از سال ۶۳ امنیت پرواز هم بود و اتفاقا این دوره ششم خیلی به من سخت گذشت. چون وسایل ارتباطی مثل حالا زیاد نبود که از حالش باخبر شوم.

*آنچه باعث شد شهادت روزی‌اش شود

علی هم مثل همه انسان‌ها یک فرد عادی بود، اما سعی می‌کرد به خواسته‌اش برسد و رفتارش رو به کمال باشد. موقعی که عصبانی می‌شد بداخلاقی‌هایی می‌کرد. خصوصاً وقتی می‌دید در کشور وقایعی رخ می‌دهد که با انقلاب فاصله دارد، بسیار عصبانی می‌شد.

اما بارزترین خصوصیت اخلاقی او همچنان ماخوذ به حیا بودنش بود. پدرم او را می‌پرستید از چشم پاکی و سر به زیری‌اش. علی واقعا امانت‌دار و وارسته بود و تعلقات دنیوی خیلی کم داشت، ولی دلش هم خیلی نازک بود با کوچک‌ترین حرفی می‌شکست و ناراحت می‌شد. شهدا انسان‌های معمولی‌ای بودند که در یک بعدی و در یک مرحله‌ای با خودسازی به مرحله شهادت می‌رسند، اما علی آنقدر به مادرش خدمت می‌کرد و احترام می‌گذاشت که خیلی‌ها می‌گفتند شهادت همان مزد خدمت به مادرش بود که گرفت.

*هرچه تماس می‌گرفتم کسی جواب نمی‌داد

من روزهای سخت در زندگی بسیار داشتم، اما سخت‌ترین روزهای زندگی مشترکم مربوط است به مأموریت آخر علی. سوم دی سال ۹۲ ما با او در فرودگاه خداحافظی کردیم؛ در حالی که می‌دانستم به چه ماموریتی می‌رود. این سفر در ادامه کاری بود که علی مدت‌ها شروعش کرده بود و حالا سفر دیگری باید می‌رفت به یکی از کشورهای اطراف.

همیشه عادت داشتیم قبل رفتن موقع خداحافظی با هم روبوسی می‌کردیم، اما آن روز در فرودگاه وقتی ازش خواستم اجازه دهد تا دم گیت همراهی‌اش کنم، گفت: نه هوا سرد هست بنشین داخل ماشین. و زمان خداحافظی چنان دستم را فشرد که حس کردم الان استخوان‌هایم می‌شکند. انگار به او الهام شده بود این دیدار آخر است. تلفنی هم داد و گفت: این شماره یکی از دوستانم هست، هر وقت تماس گرفتی و دیدی جواب نمی‌دهم سریع به آنها اطلاع بده. بعد هم با پسرم رفت سمت گیت پرواز و ما برگشتیم خانه.

وقتی رسیدیم با علی تماس گرفتم و رسیدنمان را اطلاع دادم. پروازش ساعت ۱۱ و نیم صبح بود و ما ۷ رفته بودیم فرودگاه، زیرا آدم بسیار منظمی بود و می‌خواست سر وقت فرودگاه باشد. به من گفت شما برو بخواب، خواستم سوار هواپیما شوم تماس می‌گیرم و اطلاع می‌دهم. اما من هر کاری کردم خوابم نبرد.

ساعت ۱۰ و نیم تماس گرفت و اطلاع داد که کارت پرواز را گرفته و می‌رود که سوار هواپیما شود. اصلا فکر نمی‌کردم دیگر نبینمش. ساعت ۱۲ و نیم، یک ظهر بود که با گوشی‌اش تماس گرفتم ببینم رسیده یا نه، دیدم جواب نمی‌دهد. به فاصله هر نیم ساعت زنگ می‌زدم، بوق آزاد می‌خورد، اما خبری از جواب دادن نبود. سریع به دوستش زنگ زدم و اطلاع دادم.

*خبر دادند همسرم بر اثر شکنجه شهید شده

چند روز به ما چه گذشت... بی‌خبری و نگرانی مرا به هم ریخته بود. تا اینکه دوستانش اطلاع دادند سیدعلی اسیر شده و زمانی که من تماس می‌گرفتم و بوق آزاد می‌خورده، می‌خواستند ببینند چه کسی با او تماس می‌گیرد. 

بالاخره ۲۳ روز بعد از رفتنش خبر دادند همسرم به شهادت رسیده. همسرم توانسته بود به یکی از سیستم‌های جاسوسی و اطلاعاتی خبیث و البته قوی منطقه نفوذ کند و کارهای بزرگی هم انجام دهد اما در سفر آخر توسط یک جاسوس لو رفت؛ چون رفتنش را اطلاع داده بودند. به محض ورود به فرودگاه شناسایی و اسیر می‌شود.

به ما اطلاع دادند همسرم بر اثر شکنجه‌های بسیار دچار سکته قلبی شده و به شهادت رسیده است. کسی برای ما توضیح کامل‌تری نداد و مهم هم این بود که او به آرزویش رسید. اما این که در فضای مجازی می‌گویند از نحوه شهادت، هم درست نیست.

من پیکر همسرم را دیدم، هرچند که بچه‌ها به من اجازه نمی‌دادند او را ببینم؛ زیرا آثار شکنجه بر بدن او نمایان بود و می‌ترسیدند با دیدن همسرم حالم بد شود، اما به بچه‌ها گفتم من باید پدرتان را ببینم و با او خداحافظی کنم. تنها صورتش را نشانم دادند. وقتی او را دیدم منهدم شدم.

شاید خیلی از بقیه شنیده‌ایم که شهید بعد از شهادت حالت خوبی داشته و یا چهره‌اش خوب بوده است، اما من با چشم خودم دیدم. ما پیکر همسرم را حدوداً یک ماه بعد از شهادت، در ۱۸ بهمن دیدیم. این فاصله زمانی می‌تواند یک پیکر را از بین ببرد، اما باور کنید علی هیچ تغییری نکرده بود و مظلومیتی که داشت در صورتش پیدا بود. این که خارج از کشور در غربت اسیر می‌شود و به شهادت می‌رسد. حقیقتاً شهدای این چنینی مظلوم هستند. حس می‌کردم غمی در صورتش می‌بینم.

 *از دست دادنش خیلی دردناک است

 در سال‌های زندگی با سیدعلی هر لحظه و هر ثانیه به اینکه ممکن است همسرم به شهادت برسد، فکر کرده بودم هر چند که برایم بسیار سخت بود، اما بعد از شهید شدنش فهمیدم خیلی سخت‌تر است. دائم گریه می‌کردم. تا قبل از این همیشه سعی می‌کردم در این زندگی پر تنش و پراسترس مقابل بچه‌ها خودم را کنترل کنم، اما دیگر توانش را نداشتم.

دختر کوچکم با یک مشاور هماهنگ کرد و وقتی رفتیم، مشاور گفت: شما حق دارید چنین حالی داشته باشید. در کودکی مادرتان را از دست داده‌اید و شخصیتی داشتید که شوهر و همسرتان همه چیز شما بوده و حالا از دست دادنش خیلی دردناک است.

*۳۰ سال شهید شدنش را دیده بودم

شب قبل از رفتن علی، شام منزل دختر بزرگم مهمان بودیم. عاشق این بود که یا به منزل او برود و یا او را به خانه ما بیاورد و بچه‌هایش را ببیند. تحمل دوری او یک طرف حرف‌هایی که بعضی از مردم جامعه می‌زنند هم یک طرف. اینکه می‌گویند خانواده شهدا از امکانات ویژه‌ای برخوردارند، این در مقابل عزیزی که از دست داده‌ایم چه ارزشی دارد؟

شغل همسرم طوری بود که من ۳۰ سال شهید شدنش را دیده بودم تا وقتی که از ماموریت برمی‌گشت و دوباره او را می‌دیدم. می‌مردم و زنده می‌شدم. همسر من واقعا فرد باهوشی بود. به چهار زبان می‌توانست صحبت کند و به انگلیسی از همه مسلط‌تر بود.

*عکسی متفاوت از علی

گاهی مجبور می‌شد به فراخور مأموریتی که می‌رود ظاهرش را متفاوت کند. یک بار عکسی از خودش برایم فرستاد که کراوات زده بود. من خیلی از عکسش خوشم آمد. آن را قاب کردم و به دیوار خانه زدم. یکی از اقوام که اطلاعی از نحوه کار همسرم نداشت، وقتی آمد خانه با تعجب پرسید این علی هست؟ گفتم بله. پوزخندی زد و گفت: سال‌ها به کراواتی‌ها گیر دادند حالا خودشان کروات می‌زنند.

*قرار بود مملکت برای همه آباد شود

علی به شدت عاشق امام و پیرو خط امام بود. زمانی که پدرش به شهادت رسید، می‌گفت با وجود امام می‌توانم نبودن پدرم را تحمل کنم و خلا نبود پدر با حضور امام برایم پر می‌شود. یادم می‌آید زمانی که امام به رحمت خدا رفتند، حال علی به شدت بد بود و بسیار معترض از وقایعی که در جامعه اتفاق می‌افتاد. می‌گفت قرار نبود ما انقلاب کنیم رانت‌خواری‌ها و باندبازی‌ها اتفاق بیفتد. قرار بود مملکت برای همه آباد شود، نه برای یک عده‌ای خاص.

*آن روزها هیچ وقت از راه نرسید

هر وقت باهم به بهشت زهرا می‌رفتیم میان قبور شهدا قدم می‌زد؛ خصوصاً شهدای گمنام که بسیار عاشقانه آنها را دوست می‌داشت. می‌گفت: معصوم! جای من بین این‌ها خالی است. چرا من بین این‌ها نیستم؟ ناراحت می‌شدم. می‌گفتم: چرا این حرف‌ها را می‌زنی؟ شما هم با کارهایی که می‌کنی می‌توانی مفید واقع شوی. می‌گفت: نه من عملیات‌های مختلفی انجام داده‌ام و خطرهای بزرگی را از سر گذرانده‌ام، اما هنوز زنده‌ام. همیشه حس می‌کرد او اشکالی دارد که تاکنون به شهادت نرسیده است. می‌گفتم: ما بدون تو خیلی تنها هستیم.

سال‌های آخر واقعاً استرس اذیتم می‌کرد. من زن بودم و خسته می‌شدم. می‌گفتم علی بس است دیگر. کارهایت را کنار بگذار. مرا دلداری می‌داد و می‌گفت: یک کمی کارهایم سبک شود، تمام می‌کنم، آنقدر با هم مسافرت می‌رویم که این روزها را فراموش می‌کنی. اما آن روزها هیچ وقت از راه نرسید و علی برای همیشه رفت. پیکر پاک همسرم اکنون در گلزار شهدای بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.

مزار پدر و پسر در بهشت زهرا

انتهای پیام/

13. دى 1399 - 7:53   |   کد مطلب: 24675
هیات عمومی دیوان عدالت اداری شرط چاپ یک مقاله علمی – پژوهشی مستخرج از رساله دکتری را برای دفاع از پایان نامه خلاف قانون دانست و آن را ابطال کرد.

به گزارش شبنم ها،ه دنبال شکایت از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ودرخواست تقاضای ابطال ماده ۱۹ آیین نامه آموزشی دوره دکتری تخصصی دانشجویان مصوب ۱۳۹۴، در خصوص اینکه "دانشجو پس از تدوین رساله به شرط کفایت دستاورد‌های علمی و چاپ یک مقاله علمی – پژوهشی مستخرج از رساله با تایید استاد راهنما مجاز است در حضور داوران از رساله خود دفاع کند" هیات عمومی دیوان عدالت اداری پس از بحث و بررسی و با این استدلال که بند ۴ قسمت (ب) ماده ۲ قانون اهداف، وظایف و تشکیلات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مصوب سال ۱۳۸۳یکی از وظایف و اختیارات وزارت علوم را تعیین ضوابط، معیار‌ها و استاندارد‌های علمی موسسات آموزش عالی و رعایت اصول انعطاف، پویایی رقابت و نوآوری علمی قرار داده، و ماده ۱۹ آیین نامه آموزشی دوره دکتری تخصصی دانشجویان مصوب ۱۳۹۴ مغایر با اصول انعطاف، پویایی رقابت و نوآوری علمی می‌باشد، چرا که از یک سو صرف پذیرش مقاله و صدور گواهی پذیرش مقاله به امضای سردبیر مجله علمی – پژوهشی مبین احراز اوصاف علمی بودن مقاله نگارش شده می‌باشد و از سوی دیگر چاپ مقاله جزء مصادیق معیار‌ها و استاندارد‌های علمی نیز نمی‌باشد و همین طور طولانی بودن فرآیند چاپ مقالات و الزام آن‌ها به چاپ مقاله به صورت مطلق و بدون وجه به شیوه مدیریت حاکم بر مجلات علمی – پژوهشی موجب اضرار به منافع عموم دانشجویان می‌باشد، با اکثریت آراء ماده ۱۹ آیین نامه آموزشی دوره دکتری تخصصی دانشجویان مصوب ۱۳۹۴ را قابل ابطال دانست و مقرر نمود صرف ارائه گواهی پذیرش مقاله در نشریات علمی – پژوهشی برای مجاز شدن دانشجوی دوره دکتری برای دفاع از پایان نامه خود کفایت می‌کند.

انتهای پیام/

12. دى 1399 - 22:35   |   کد مطلب: 24673

آیت الله محمدتقی مصباح یزدی دقایقی پیش بعد از تحمل یک دوره بیماری دعوت حق را لبیک گفت. او بنیان‌گذار و رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، نماینده منتخب مردم استان خراسان رضوی در مجلس خبرگان رهبری بود.

آیت الله مصباح یزدی همزمان با اولین سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به دیدار حق شتافت.

 

به همین مناسبت تصویری از این عالم وارسته و سردار شهید سلیمانی در فضای مجازی منتشر شده که حاج قاسم بر پیشانی او بوسه می‌زنند.

در ادامه این تصویر را مشاهده می‌کنید:

12. دى 1399 - 8:32   |   کد مطلب: 24672

ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ اتفاقی افتاد که چند ساعت بعد همگان را در شوکی فرو برد. خودرویی که حامل سردار قاسم سلیمانی و یارانشان بود هنگام ورود به فرودگاه بغداد توسط موشک‌های آمریکایی هدف قرار گرفته و همگی سرنشینان آن به شهادت رسیدند.

یک سال از آن روز می‌گذرد و هنوز هم دل‌های ایرانیان داغدار و عزادار مردی است که مدافع حریم آل الله بود و جانش را نیز در همین راه فدا کرد.

بیشتر بخوانید

لحظاتی ناب از قدردانی فرزندان مدافعان حرم از سردار سلیمانی +فیلم

11. دى 1399 - 8:25   |   کد مطلب: 24671
گروه‌هایی از طبقات متعدد و متنوع جامعه، از بی سواد تا تحصیلکرده و از فقیر تا غنی در پی آن هستند که گره زندگیشان با گرفتن فال گشوده شود.

به گزارش شبنم ها،از پسرک فال فروش پرسیدند: چه کار می‌کنی؟ گفت: به آدم‌هایی که در امروز خود مانده‌اند فردا را می‌فروشم. شما چقدر به فال و فالگیری اعتقاد دارید. آینده تان را در یک فنجان قهوه یا چیز‌هایی از این دست تا به حال جستجو کرده‌اید.

در عصر حاضر با انسانی هوشمند که اکنون در آن زندگی می‌کند، جستجوی آینده و داشتن یک زندگی خوب ته فنجان قهوه ممکن است خرافات باشد.

خرافات به رفتار‌ها و اعتقاداتی اطلاق می‌شود که به هیچ عنوان عقل سلیم و دین و آیین الهی که جامع و کامل است آن را نمی‌پسندد و اصلاً تعریفی ندارد. بنابراین، خرافات به تفکر غیر منطقی فرد، نسبت به آن چیز‌هایی که در زندگی اش به وجود می‌آید و می‌خواهد راه حلش را از این طریق پیدا کند، اطلاق می‌شود. البته خرافات در زمان‌های قدیم هم بوده و هنوز هم در جامعه قابل مشاهده است، به عنوان مثال، برای اینکه فرزندمان چشم نخورد یا اتفاقی برایش نیفتد به تخته می‌زنیم یا زمانی که عطسه می‌کنیم می‌گوییم بهتر است صبر کنیم. در واقعیت این‌ها مصادیق خرافه پرستی است، البته فقط مختص کشور ما نیست و در خیلی از کشور‌های دیگر هم وجود دارد.

مستوره صداقت روانشناس بالینی و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران جنوب در گفت‌وگو با باشگاه خبرنگاران جوان، گفت: کسانی به دنبال خرافات، قهوه و فال می‌روند که احساس می‌کنند روی شرایط زندگی شان کنترلی ندارند، برای مثال خانمی در زندگی مشترک خود احساس می‌کند همسرش با فرد دیگری رابطه دارد و به سراغ فال قهوه می‌رود، چون کنترل رابطه را از دست داده است و حس می‌کند همسرش با فرد دیگری ارتباط دارد و نمی‌تواند اثباتش کند، برای اینکه خودش را آرام کند، دست به فال می‌زند.

بیشتر بخوانید

گره کور زندگی در تارهای عنکبوتی رمالان!/«سَرکتاب» از واقعیت تا خرافه و توهم

انسان به چه دلیلی سراغ خرافات می‌رود؟

وی افزود: افراد زمانی که نمی‌خواهند با واقعیت مواجه شوند، دست به گرفتن فال می‌زنند. بعضی از افراد قدرت این را ندارند که با بعضی از مسائل رو به رو شوند، لذا به دنبال گرفتن فال می‌روند. اغلب این افراد آدم‌هایی هستند که شکست خورده‌اند و ناامید شده‌اند و احساس ناامنی می‌کنند، به همین علت دست به راحت‌ترین کار، که از نظر خودشان فال و قهوه است می‌زنند و از این طریق می‌خواهند انرژی مثبت کسب کنند و می‌خواهند امنیت نداشته خود را از این طریق به دست بیاورند.

در حال حاضر رشد منطق، تحصیلات و آگاهی افراد در جامعه نسبت به بعضی از موضاعات باعث شده است که یک سری خرافات جدید اتفاق بیفتد، به طوری که زندگی و آینده‌ خود را به دست اشکال مختلف فال قهوه و چای و ورق‌های کاغذی می‌دهیم.

علت خرافه یک بخشی با ذهن ما و از طرف دیگر یک پدیده جمعی در ارتباط است. پدیده جمعی یعنی یک چیزی اتفاق می‌افتد و نگرش برخی از افراد به آن سمت می‌رود و باعث می‌شود دیگران هم درگیر آن موضوع شوند. خرافه نوعی توهم ذهنی است. برای مثال در جمعی گفته می‌شود، «من رفتم سراغ یک فالگیر و تمام زندگی من را تعریف کرد و آینده زندگیم را گفت و تا الان دو مورد از اتفاقاتی که فالگیر گفته انجام شده، تو پیش فالگیر نمی‌روی؟» این پدیده، همان پدیده جمعی یا توهم جمعی است و من را مجاب می‌کند به سمت فالگیربروم.

چطور می‌شود تمام مشکلات زندگی را به فال سپرد؟

خرافات در شرایط اضطرار، ناراحتی، ناامیدی، ناامنی و تشویش سراغ انسان می‌آید که موجب می‌شود فرد دست به چنین کاری بزند که احساس آرامش کند.

گاهی اوقات آدم‌ها مستأصل می‌شوند و در برابر مشکلات خودشان را ضعیف می‌بینند و با اینکه اعتقادی به فالگیر و امثال این‌ها ندارند، اما از سر ناچاری و نیاز به اطلاعات این کار را انجام می‌دهند.

در این شرایط ما اول نیاز داریم مشکلات خود را بشناسیم و تحلیل کنیم و بعد به سراغ اهل فن برویم و با آن‌ها صحبت کنیم. به جای اینکه رابطه و آیندمان را از ته فنجان قهوه و یا چیزهایی از این قبیل به دست بیاوریم، از روش‌های علمی استفاده کنیم و از رفتار‌های خودمان نتیجه گیری کنیم و از نیروی جاذبه کلام استفاده کنیم.

کیفیت زندگی در ذهن و دستان پر توان ما شکل می‌گیرد و این خودمان هستیم که می‌توانیم سرنوشتمان را به زیباترین شکل ممکن رقم بزنیم و زندگی را از آن چه امروز هست، زیباتر کنیم.

انتهای پیام/

صفحه‌ها

اشتراک در شبنم ها RSS