به گزارش شبنم ها به نقل از جام جم : به همین دلیل، بررسیهای زیادی از سوی متخصصان تغذیه در ارتباط با نوع رژیم غذایی مبتلایان به مشکلات تیروئیدی و بخصوص کمکاری تیروئید صورت گرفته است که نشان داده اصلاح رژیم غذایی در درمان کمکاری تیروئید و پیشگیری از آن موثر است. البته گرچه اصلاح رژیم غذایی با توجه به نوع بیماری تیروئید بسیار مهم است، اما رژیم غذایی هرگز نمیتواند جایگزین درمان دارویی باشد، بلکه باید به عنوان یک اقدام تکمیلی بسیار مفید همراه با درمان دارویی در طول زندگی مورد توجه قرار بگیرد.
به این بهانه، دکتر محمد هاشمی، دبیر انجمن پیشگیری و درمان چاقی ایران در پاسخ به این سوال که چه غذاهایی حتما باید در برنامه غذایی مبتلایان به کمکاری تیروئید بگنجد به جامجم میگوید: در افرادی که کمکاری تیروئید مربوط به کمبود دریافت ید است، مصرف نمک یددار بهترین روش پیشگیری است و در مراحل خفیف، کمکاری سلولهای تیروئید را نیز درمان میکند. عضو انجمن علمی متخصصان غدد درونریز ایران میافزاید: بدیهی است اگر کمکاری تیروئید شدید یا طولانی باشد مصرف ید بیفایده خواهد بود و فرد باید برای همه عمر از داروهای تیروئیدی استفاده کند. بیشک اگر کمکاری به علل دیگر (غیر از کمبود ید) باشد، تجویز ید آن را بهبود نمیبخشد و باید از داروهای تیروئیدی استفاده کرد.
درمان کمکاری تیروئید با چه ملاحظاتی؟
هنگام درمان دارویی بیماریهای تیروئید اغلب داشتن رژیم خاص ضروری نیست. بدیهی است افرادی که دچار اختلالات وزن هستند باید توسط متخصص تغذیه دیده شوند. بعلاوه توصیههایی که برای مصرف نکردن کلم، کاهو، سیر و... به این دسته از بیماران میشود، شواهد علمی ندارد. بویژه در کشوری که مصرف ید از طریق نمک یددار بخوبی انجام میشود (مثل کشور ما) هیچگونه مواد غذایی با مصرف معمولی ما نمیتواند بر عملکرد تیروئید موثر باشد.
دکتر هاشمی با بیان مطالب فوق و اشاره به ملاحظات و موارد منعی که طی درمان برای مبتلایان به کمکاری تیروئید مطرح است، توضیح میدهد: بیش از هر چیز، بررسیها نشان میدهد سیگار کشیدن بروز بیماری را تشدید میکند. همچنین مصرف ید زیاد (مثلا در بعضی داروها مثل آمیودارون یا مواد حاجبی که برای رادیولوژی به کار میرود) در کسانی که گواتر چند گرهی دارند میتواند زمینه ابتلا به کمکاری تیروئید باشد. کسانی که به دلیل گواتر یا کمکاری تیروئید، فرآوردههای تیروئیدی مصرف میکنند نیز باید از مصرف زیاد آنها بدون مجوز پزشک خودداری کنند.
فقط خوردن ماهی کافی نیست
به گفته این مدرس دانشگاه، نیاز افراد به پروتئین در مبتلایان به کمکاری تیروئید تفاوتی با سایر افراد ندارد، اما از آنجا که غذاهای دریایی واجد پروتئین با کیفیت بالا در کنار ید هستند، توجه به مصرف این نوع غذاها باید در بیماران کمکاری تیروئید بیشتر باشد؛ هرچند خوردن ماهی به تنهایی نیاز آنها را به مصرف ید و درمان دارویی رفع نمیکند.
این متخصص تاکید میکند: تنها موادی که مانند مصرف نمک یددار به اندازه کافی ید وارد بدن میکنند محصولات دریایی هستند. کمااین که ساکنان ژاپن که عادت به مصرف جلبکهای دریایی دارند، ید زیادی دریافت میکنند. ولی اگر افراد بخواهند از طریق ماهی، میگو یا صدف (بدون جلبلکها) ید مورد احتیاج خود را تامین کنند باید حداقل 500 ـ 300 گرم محصولات دریایی را هر روز تا آخر عمر مصرف کنند و این غیرممکن است. لذا بجز مصرف روزانه جلبکهای دریایی، هیچ ماده غذایی دیگری نمیتواند مانند نمک یدادار، ید مورد نیاز بدن را تامین کند.
توصیههای غذایی در کمکاری تیروئید
برخلاف مبتلایان به پرکاری تیروئید، این بیماران باید بیشتر سبزیجات را به صورت پخته مصرف کنند.
سویا میتواند مانع جذب کافی داروهای تیروئید شود، بنابراین باید در مصرف آن احتیاط شود.
توجه داشته باشید از نمک در پایان پخت غذا استفاده کنید، زیرا در غیر این صورت ید موجود در نمک هنگام برداشتن در ظرف غذا، همراه با بخار خارج میشود. همچنین نمک یددار را نباید در شیشههای شفاف و در معرض نور نگه داشت.
تنظیم کالری دریافتی برای جلوگیری از افزایش وزن ضروری است.
دریافت مقادیرکافی از ویتامینهای C، A، E و نیز ویتامینهای گروه B بویژه B2، B3، B6 از طریق مواد غذایی که حاوی این ویتامینها هستند و نیز مکملها برای تولید هورمون تیروئید باید مورد توجه قرار بگیرد.
استفاده از غذاهای دریایی، گوشت قرمز، گوشت ماکیان و غلات سبوسدار
مصرف منظم منابع غنی از فیبر نظیر سبزیها و میوهها برای برطرف شدن یبوست
نوشیدن آب به مقدارکافی (حداقل هفت لیوان)
نکته مهم: دریافت کافی ید
سوءتغذیه نشانههایی دارد که در سنین مختلف از اختلال در رشد و نمو در کودکی گرفته تا تغییرات در وزن یا بروز برخی بیماریهای مرتبط با تغذیه در بزرگسالی نمایان میشود. این نشانهها در افراد مبتلا به کمکاری تیروئید نیز مانند سایر گروهها نمایان میشود، اما تنها نکته حائز اهمیت در مبتلایان به کمکاری تیروئید، دریافت ناکافی ید است که میتواند بر عملکرد تیروئید و عدم نتیجهگیری از درمان بینجامد. البته توجه داشته باشید زیادهروی در مصرف ید نیز باعث کمکاری تیروئید خواهد شد.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از خبرنگار مهر : به گفته محققان، هنوز علت دقیق بروز سرطان نامعلوم است اما پیروی از یک رژیم غذایی مناسب و ورزش منظم می تواند ریسک ابتلا به سرطان را کاهش دهد.
از اینرو کارشناسان معتقدند خوردن تخم مرغ، ریسک سرطان سینه را کاهش می دهد. اما از آنجائیکه زرده تخم مرغ سرشار از کلسترول است، اکثر افراد یا تخم مرغ را از رژیم غذایی شان حذف می کنند یا فقط سفیده آن را می خورند.
تخم مرغ سرشار از اسیدچرب اُمگا-۶ است. اسیدهای چرب اُمگا-۶ موجب کاهش ریسک سرطان سینه از طریق افزایش ترکیبات ضدالتهابی می شوند.
همچنین تخم مرغ حاوی کولین، ویتامین B کمپلکس، است که نقش مهمی در عملکرد عادی سلول ها، بدون توجه به سن و جنسیت ایفاء می کند و موجب کاهش ریسک بروز سرطان سینه هم می شود.
مطالعات قبلی هم این فایده تخم مرغ را تایید می کنند. مطالعه سال ۲۰۰۳ منتشرشده در مجله تحقیق سرطان سینه نشان می دهد زنانی که در طول نوجوانی رژیم غذایی مملو از تخم مرغ، سبزیجات و فیبر داشته اند، کمتر از سایر زنان مبتلا به سرطان سینه می شوند. طبق این مطالعه، خوردن یک عدد تخم مرغ در روز موجب کاهش ریسک سرطان سینه تا ۱۸ درصد می شود.
در مطالعه سال ۲۰۰۵ هم، مشخص شد زنانی که حداقل در هفته ۶ تخم مرغ می خوردند ۴۴ درصد کمتر از زنانی که دو تخم مرغ یا کمتر در هفته مصرف می کردند، مبتلا به سرطان سینه شدند.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم : ناصر رضایی پور درباره خواص دارچین گفت: دارچین دارای طبیعت گرم و خشک در درجه دوم (در حد متوسط) است و در منابع طب ایرانی، خواص پرشماری از دارچین یاد شده است.
دارچین نشاط آور و درمانکننده برخی عفونتها است
دارچین نشاط آور، درمانکننده برخی عفونتها و تریاق (پادزهر) سموم معدنی، حیوانی و نباتی است و موجب تقویت قلب، مغز، کبد و معده میشود.
این متخصص طب سنتی ادامه داد: دارچین نیروی بینایی را میافزاید و در قدیم برای عبور داروهای چشمی از طبقات چشم، از آن استفاده میشده است.
رضایی پور بیان داشت: این دوای مفید، نفخ را کاهش میدهد و رطوبتهای مغزی که به صورت نزله (ترشحات پشتحلقی) دیده میشود و شکل مزمنشده آن، یعنی سینوزیت که از مشکلات بزرگ بهداشت و سلامت بشر امروز است را درمان میکند.
دارچین موجب افزایش جریان ادرار و خون قاعدگی میشود
وی عنوان کرد: دارچین موجب افزایش جریان ادرار و خون قاعدگی میشود و مصرف آن زیر نظر متخصص، میتواند به بهبود میل جنسی کمک کند. ترکیبات دارچین، به شرط نگهداری مناسب، تا پانزده سال باقی میماند.
این متخصص طب سنتی اضافه کرد: از دارچین در فراوردههای دارویی مؤثر در بیماریهای روحی- روانی چون تپش قلب، ترس، وسواس، جنون و همچنین برخی بیماریهای ریوی و تنفسی چون سرفههای مرطوب و خلط دار، تنگی نفس و گرفتگی صدا نیز استفاده میشود.
دارچین آثار خوبی در تقویت کبد است
رضایی پور خاطرنشان کرد: همچنین دارچین آثار خوبی در تقویت کبد و رفع بیماریهای آن، بهبود زخمهای عفونی، کاهش رعشه، درمان سکسکه، سنگینی سر، برخی سردردها و دردهای رحمی دارد.
وی یادآور شد: در آشپزی ایرانی، در پخت مرغ و گوشتها از دارچین، پیاز و زردچوبه استفاده میشود و در شلهزرد، حلیم، قیمه، شیربرنج و... نیز بهعنوان مُصلح، کاربردی هوشمندانه و حکیمانه دارد.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از مهرخانه : مناسبتهایی همچون دهه فجر انقلاب اسلامی، بهترین زمان برای ورق زدن نقش زنان در روزهای سرنوشتساز و تاریخی است. تاریخ اغلب با نگاه مردانه در حال بررسی و تحلیل بوده است. گرچه حضور مردان و رشادتها و فعالیتهای انقلابی و سیاسیشان غیرقابل انکار و چشمپوشی است، اما این انتقاد همیشه بر تاریخ وارد است که تاریخ شفاهی آنچه در برهههای حساسی چون جنگها یا انقلابها بر زنان رفته است را اغلب نادیده انگاشته و گرچه نیروی بالقوه زنان در آن بزنگاههای تاریخی فعال شده، اما پس از اتمام حادثه، نقش فعال آنان در تاریخ ثبت نشده و مغفول مانده است. در ایران نیز در طول سالیان دراز، رویه فوق کمابیش حاکم بوده است. تنها در سالهای اخیر و با هزار مشقت، از لابهلای اسناد تاریخی دسته اول و غبارگرفته یا گفتوگو با آنان که بازماندهاند یا بازماندگان آنهایی که در دوران پهلوی فعالیتهای مبارزاتی داشتهاند، تاریخ مکتوب و تقریباً روشنی از حضور زنان در سالهای انقلاب اسلامی به دست آمده، اما باز آنچنان ناچیز و اندک است که همچنان اکثریت مردم عادی حتی نمیتوانند نام چند تن از این زنان مبارز و فعال در هر یک از برهههای تاریخی را بر زبان بیاورند. گرچه نفس انقلاب و اندیشههای امام خمینی (ره) در باب مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، خود نقطهای نورانی در دل این سیاهی تاریخ بود، تا شاهد حضور پررنگتر زنان هم در عرصههای اجتماعی و هم در عرصه تاریخ شفاهی و مکتوب این سرزمین باشیم.
این همه ازاینرو مورد تأکید قرار گرفت که آنچه در ادامه میآید تلاشی است جهت یادآوری زنان بینام و نامداری که در متن قیام مردمی سال 1357 صادقانه و مخلصانه دست به یک حرکت جمعی زدند برای تغییر رژیمی که ظلم و ستمش بر همگان واضح و مبرهن شده بود و حضورشان گرچه خوب یه یادها نماند و امروزه گاهی در حقشان کملطفی هم میشود، اما همین مناسبتهای تاریخی و شکوهمند میتواند بهترین موقعیت باشد برای یادآوری دوباره آنها و ارزشگذاری بر فداکاریها و ایثارهایشان طی سالهای مبارزه برای پیروزی انقلاب.
بر همین اساس در سه دستهبندی، حضور زنان در مبارزات سالهای انقلاب را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
زنان بینام و نشان، زنانی که معمولی نبودند
گرچه امروزه خانهداری به عنوان یک شغل کمتر به رسمیت شناخته میشود و با وجود تبلیغاتی که برای آن صورت میگیرد، به دلیل نداشتن حقوق و مزایای رسمی و عدم جدی گرفته شدن از طرف مردم و سازمانهای مختلف، همچنان تبلیغاتش در حد شعار باقی مانده است و در مقایسه با زنان تحصیلکرده و در مشاغل سطح بالا و دارای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، زنان خانهدار، زنان معمولی خوانده میشوند، اما تاریخ گواه است که این زنان هرگز معمولی نبودهاند؛ چه آن زمان که در دوران مشروطه، جواهرات و زینتآلات خود را برای تأسیس اولین بانک ملی ایران فروختند و پولش را سهام خریدند، چه آن زمان که در سال 57 بهرغم همه خشونتها و حکومت نظامیها به خیابان آمدند تا شعار بدهند و مخالفتشان را با سلطنت پهلوی شجاعانه ابراز کنند و چه در طول جنگ 8 ساله ایران و عراق که هم پشت جبههها پرستاری کردند و هم پشتیبان و مشوق همسران و پسرانشان برای مبارزه و رفتن به جبهه بودند. آنها هرگز معمولی نبودند، گرچه نام و نشانی از خودشان بر جا نگذاشتند و پس از رسیدن به هدفشان، متواضعانه و بیچشمداشت به خانههایشان بازگشتند.
با چند تن از همین زنان به گفتوگو نشستیم. خاطراتشان از آن روزها برای ما دههشصتیها، که تنها عکس و فیلمهایش باقی مانده، در چند دسته خلاصه میشود: حضور زنان در راهپیماییها و تظاهرات، فعالیت آنها در تکثیر و پخش اعلامیه، زنان به عنوان پوشش فعالان مبارز و در نهایت سهم آنان در تشویق و حمایت از مردانشان برای مبارزه.
سیمین زمان انقلاب 28 ساله بوده و مادر یک دختر. همراه خواهرش در اکثر تظاهرات شرکت میکرده و گاهی که شوهرش هم سر کار نمیرفته، همراهش میآمده است. «در همه راهپیماییهایی که شرکت کردم، دختر 7 سالهام را میبردم. شوهرم مشکلی با رفتنم نداشت فقط میگفت تنها نرو. به همین خاطر هم حتماً خواهرم با من میآمد، گاهی هم که میتوانست، خودش میآمد. خوشحال بودم که سهمی در آن همه شور و شوق و تلاش مردم داشتم. برای من آن زمان جالبترین چیز، همراهی همه مردم از هر قشر و طبقهای با هم بود. زنان با هر نوع پوششی در کنار هم فریاد مرگ بر شاه سر میدادند و مردانی که مشخص بود شغلهای متفاوتی دارند، همدوش هم تظاهرات میکردند. هدف همه یک چیز بود. اتحاد مردمیکه کل یک سرزمین را دربرگرفته بود، بهترین خاطره از آن روزهاست».
معصومه نیز در زمان انقلاب دختری دبیرستانی بوده و اوایل بدون اطلاع پدرش در تظاهرات شرکت میکرده است: «اوایل پدرم نمیدانست و اصلاً اجازه نمیداد. گرچه خودش گاهی شرکت میکرد، اما به من و مادرم اجازه رفتن به تظاهرات نمیداد و همیشه از گیر افتادن ما نزد ساواک میترسید. ابتدا مادرم متوجه شد که یکی دو بار با دوستان مدرسهام به تظاهرات رفتهام. شور و اشتیاق من را که دید، خودش اجازه هر دویمان را از پدرم گرفت و از آن به بعد ما هم همراه با پدرم به تظاهرات میرفتیم. با این وجود پدرم همیشه نگران من و مادرم بود که برایمان اتفاقی نیفتد. اعتماد عجیبی در آن روزها بین مردم حاکم بود. یادم میآید یکبار وسط راهپیمایی، با حمله مأموران، راهپیمایی به هم ریخت و هرکس به سویی میدوید. من هم با چند نفر به داخل کوچهای دویدیم و زن میانسالی که دم در خانهاش ایستاده بود، با دیدن ما، در را برایمان باز کرد و چند ساعتی تا آرام شدن اوضاع مهمانش بودیم».
انسیه درباره همراهی با برادرش برای تکثیر و پخش سخنرانیهای امام خمینی(ره) چنین میگوید: «من آن زمان دانشجوی سال اول دانشگاه بودم و از دوران دبیرستان اخبار و اتفاقات مربوط به مبارزات امام خمینی (ره) را از طریق برادرم پیگیری میکردم. تا اینکه با ورود به دانشگاه احساس کردم میخواهم من هم نقشی در این مبارزات داشته باشم. برادرم با دوستانش دستگاه چاپی تهیه کرده بودند و بهصورت مخفیانه، سخنرانیهای امام خمینی(ره) و اعلامیههای هماهنگی برای راهپیمایی را تکثیر و در مکانهای شلوغ پخش میکردند. من هم پخش اعلامیهها در دانشگاه (کلاس و کتابخانه و ...) را بهعهده گرفتم و در ماههای پایانی پیروزی انقلاب، حتی به چاپخانه مخفی آنها میرفتم و اعلامیهها را خودم تکثیر میکردم».
از او در مورد احساس ترس و نگرانی بابت دستگیر شدن سؤال میکنیم: «واقعیت این است که یک دختر 18 ساله باید از سیستمیبه نام ساواک که در مورد شقاوتش بسیار هم شنیده بترسد، اما در آن دوران، دیدن خون شهدا و جان بر کفی مبارزانی که هر روز بازداشت یا اعدام میشدند، جای ترسی باقی نمیگذاشت. تنها انسان را در هدف خویش مصممتر میکرد؛ چراکه با تمام وجود به درستی راهم ایمان داشتم».
سعیده زن دیگری است که ماجرای راضی کردن همسرش برای شرکت در فعالیتهای انقلابی شنیدنی است: «سال 56، من دو فرزند 3 و 5 ساله داشتم و خیلی با جریانات انقلابی مردم آشنایی نداشتم. همسرم معتقد بود با این همه سیستم امنیتی شاه و قساوت مأمورانش در اعدام جوانان، این فعالیتها به جایی نمیرسد و برای افراد زن و بچه دار خطرناک است. خودش وارد این قبیل بحثها نمیشد و به روند امور برای رسیدن به پیروزی خیلی خوشبین نبود. به همین دلیل من هم آشنایی چندانی با این قبیل قضایا نداشتم. تا اینکه پسر همسایه مادرم در یک تعقیب و گریز با نیروهای امنیتی، تیر خورد و خبرش به گوش من رسید. خواهرم کمکم با دختر همان همسایهمان رفت و آمدهایش بیشتر شد و آگاهیهای جالب و جدیدی از اوضاع و اندیشههای امام و دیگر مبارزین آن زمان به دست آورد که هر وقت من را میدید از آنها صحبت میکرد. احساس عقبماندگی میکردم، وقتی خواهرم که 8 سال از من کوچکتر بود به جلسات بحث و سخنرانی میرفت و این همه اطلاعات داشت. همچنین تیر خوردن یک پسر 16 ساله که از نزدیک میشناختم، آن هم بخاطر پخش چند اعلامیه، برایم تأثربرانگیز بود. شروع به تعریف وقایع برای همسرم و اجازه خواستن برای همراهی خواهرم در جلسات سخنرانی کردم. شوهرم به شدت مخالف بود و میگفت مسئولیت ما فعلاً در قبال 2 بچه کوچکمان است. با کمک خواهرم و مطالعه برخی جزوات و اطلاع از اینکه مبارزه در شرایط ظلم طاغوت برای همه تکلیف شرعی است، شروع به راضی کردن همسرم کردم. از بحث و صحبت منطقی تا گریه و خواهش و تعریف آنچه شنیده بودم در زندان بر جوانها رفته و اینکه فعالیت ما اتفاقاً به خاطر آینده فرزندانمان است، همگی نهایتاً چارهساز شد تا همسرم با همراهی خودش اجازه رفتن به جلسات سخنرانی را داد و کمکم شروع به رونویسی از اعلامیهها و شعارها و سخنرانیهایی که میرفتیم، کردیم و جالب اینکه همسرم خودش داوطلب پخش آنها میشد».
عاطفه هم که در آن زمان دانشآموز کلاس ششم بود، از خاطرات مادرش تعریف میکند که چگونه خانهاش را سخاوتمندانه در اختیار مبارزین برای مخفیشدن قرار میداده است: «خانه ما معمولاً محل امن دوستان فعال و سیاسی پدرم و گاهی خواهران یا همسرانشان بود که برای چند روز مخفی ماندن یا در حال فرار از دست مأموران ساواک به آنجا میآمدند و مادرم نه تنها گله و شکایتی نداشت، بلکه مشوق پدرم برای حمایت از دوستانش یا فعالیت همراه با آنان بود. این امر اینقدر در خانه ما عادی بود و به ما بچهها یاد داده بودند که حرفی از اتفاقات خانهمان در بیرون از خانه یا مدرسه نزنیم، که برادر و خواهر کوچکم، اگر چند هفتهای میگذشت و ما مهمانی برای اقامت چند روزه در خانهمان نداشتیم، از مادرم سراغ خالهها و عموها را میگرفتند. درواقع زندگی خانوادگی ما و وجود چند بچه، بهترین پوشش برای جلوگیری از شک و لو رفتن مبارزان بود».
برخی زنان، گرچه خود در متن انقلاب درگیر بودهاند، اما فعالیتشان به واسطه عضوی از اعضای خانواده بوده و درواقع تربیت و زندگی در یک چارچوپ ایدئولوژیک همراه با اعتقاد به مبارزه با ظلم، برایشان مسیری دیگر رقم زده است. این زنان حتی اگر خود مستقیماً مبارزه نمیکردند، هرگز نمیتوانستند در آن دوران یک زندگی تقریباً عادی داشته باشند؛ چراکه بهواسطه همسر، دختر یا خواهر یک مبارز بودن، همواره سایه بازداشت و شکنجه و اعدام عزیزانشان در خانواده همراهشان بوده و حتی گاهی خودشان ابزار دست نظامیان و ساواک برای شکنجه عزیزانشان میشدند.
زنان در نقش خانواده یک مبارز
پروین سلیحی یکی از همین زنان است. همسر شهید لبافینژاد، از شهدای انقلاب در سال 13544 که به جرم مشاركت در ترور پنج نفر از مستشاران آمريكايي و سران ساواك محكوم به هفت بار اعدام شده بود. سلیحی پيش از انقلاب در سال 1351 وقتي كه فقط 15 سال داشت، با دکتر لبافینژاد ازدواج كرد و زمانیکه 18 ساله بود و يك فرزند داشت، به خاطر همراهي با همسرش در فعاليتهاي سياسي و انجام مبارزات انقلابی، دستگير و محكوم به اعدام شد.
اما محکومیت سليحي با توجه به سن كم او با نظر پزشك قانوني، از اعدام به حبس ابد، و سپس به 2 سال حبس تخفيف يافت. 2 سال را هم در زندان انفرادي بهسر برد. او بر اثر فشارهاي صليب سرخ در سال 56 آزاد شد. با توجه به اينكه در زمان دستگيري دانشآموز بود، بعد از آزادي از زندان موفق به اخذ ديپلم شد و تحصيلات دانشگاهي را نيز پس از انقلاب ادامه داده است.
سلیحی از دوران كوتاه زندگي مشترك خود با شهید لبافینژاد خاطراتي بسيار شنيدني دارد و آن دوران را به لحاظ معنوي هنوز بهترين بخش زندگي خود ميداند: «من در شرایطی با ایشان قبل از انقلاب ازدواج کردم که طاغوت حاکم بود و در سالهای ابتدایی دهه 50 تنها عده اندکی آگاهیهای سیاسی همراه با معرفت دینی برای مقابله با رژیم طاغوت را داشتند که شهید لبافینژاد هم جزو همین دسته از افراد بودند. ایشان که مقلد امام خمینی(ره) بودند، با توجه به دستورات امام، مبارزه را تکلیف شرعی خود میدانستند و حتی در سال 1354 که به خاطر فارغالتحصیل نمونه بودن در رشته پزشکی دانشگاه تهران، بورس ادامه تحصیل در کشور آمریکا بهشان تعلق گرفت، با استفتا از امام(ره) ترجیح دادند در داخل کشور به مبارزات خود ادامه دهند که فعالیتهای سیاسیشان هم در آن زمان اوج گرفته بود».
«با وجود همه این مسائل بنده نیز در زمان ازدواج میدانستم، زندگی با شهید به هیچوجه یک زندگی عادی نیست و با علم به عقاید سیاسی و مبارزات انقلابی شهید لبافینژاد دست به انتخاب زدم. زندگی ما در همان 2 سال و نیمی که ایشان حضور داشتند، همواره نیمهمخفی و از این شهر به آن شهر میگذشت. به خاطر فضای خفقان و دیکتاتوری حاکم بر کشور که داشتن یک کتاب با رنگ و بوی دینی و واقعیت، جرم محسوب میشد و مجازات حبس و اعدام داشت، ما همواره در حال مبارزه و گریز از دست ساواک بودیم».
«همچنین پس از دستگیری خودم در سال 54 که 2 سال به طول انجامید، فرزندم که در همان سال پدرش را نیز از دست داده بود، نزد مادربزرگ و پدربزرگش رفت و چون تنها یک سالونیمه بود، تقریباً هیچ خاطرهای از مادر و پدرش برایش نماند؛ بهطوریکه مادربزرگ و پدربزرگش را مادر و پدر خود میدانست. اما پیروزی انقلاب در سال 57، همه این مشکلات و خصوصاً خون شهدا را نتیجهبخش کرد و ثمره آن مبارزات شهدا و انقلابیون به بار نشست. امروزه نیز ما نیازمند وجود وحدت، اتحاد و همدلی در مقابل دشمن برای حفظ انقلاب و خون شهدا هستیم».
حمیده نانکلی خواهر شهید مراد نانکلی یکی دیگر از زنانی است که از اعضای خانوادههای مبارز و انقلابی محسوب میشود و در همین راستا خودش نیز وارد فعالیتهای مبارزاتی شده است. او در مورد ورود برادرش به فعالیتهای سیاسی و چگونگی آشنایی خودش با این راه چنین میگوید: «سال 42 تقریباً شاید 6-7 سالم بود، ولی یادم است که برادرم آنموقع در یک چراغسازی در خیابان پیروزی کار میکرد. همین که برادرم میآمد و میرفت، خبر میداد که شیشه اتوبوسها را شکستند یا چپ کردند و در خیابان پیروزی آتش زدند که آن زمان خیابان فرح آباد میدان ژاله بود و خیلی شلوغ شده بود. من یک خانواده مذهبی داشتم. برادرم بزرگتر بود و زودتر وارد آن مسائل شد و تأثیر بیشتری در خانواده گذاشت و خود به خود دنبال رو برادر شدیم».
«مراد تقریباً تا ششم دبستان را در تویسرکان خواند. آن زمان پدر در تهران کار میکرد، او هم پیش پدر رفت و دیگر برنگشت. تقریباً یکی دو سالی آنجا ماند و دوباره مشغول به تحصیل شد. هم تحصیل و هم کار میکرد. بعد فکر میکنم در کارخانه ارج با برادران آشنا شد که بیشتر مقرشان در میدان خراسان و حوالی آنجا بود، برادرهایی که همیشه صحبتشان بود مانند آقای مطهری یا آقای شاهی و آقای کچویی را در منزل میگفت که الان به فلان جا میروم، الان فلانی میخواهد بیاید، یا من میروم و اسم آنها از همان موقع در ذهنم مانده است. با اینکه آنها را هیچوقت ندیده بودم، ولی همیشه نامشان در ذهنم بود و بعد از آنکه برای ملاقات به زندان میرفتم، گاهی خانوادههای آنها را میدیدم، تازه میدانستم با چه خانوادههایی رابطه داشته است. او در حین آن که هم تحصیلات خود را ادامه میداد و هم کار میکرد، با آنها آشنا میشد و به هیأتهایی میرفت و برنامههایی داشت و از طریق همان برادران بود که داخل فعالیت میشد».
«قبل از آنکه برادرم را دستگیر کنند، با او به مسجد هدایت میرفتم و از آن زمان میدانستم کجاست و چه برنامههایی دارد یا حسینیه ارشاد تازه آن زمان تأسیس شده بود و مادرم من را همیشه با خودش میبرد. روی همین حساب، بعضی خانوادهها را دیده بودیم. بالاخره وقتی آدم هم ردیف را میبیند کشش بیشتری پیدا میکند. با آنها آشنا شده بودیم تا آنکه برادرم دستگیر شد و ما به ملاقات میرفتیم. در زندان برنامههای سالگردهایی را میگرفتند و کمکم آشنا شدیم و بعد از آن هم تظاهرات و راهپیمایی و برنامههایی بود. خلاصه خود به خود وارد کار شدیم. کارهایی که به فرض از دست خانمها برمیآمد که انجام بدهند، مثل سر زدن به خانوادهها یا بردن چیزی و انجام دادن کاری برای آنها بود».
«من خودم بعد از شهادت برادرم، تقریباً در آذر ماه سال 53 دستگیر شدم. ایشان بعد از تقریباً یکسال و نیمیکه در زندان بود، پروندهشان بنا به دستگیری بعضی برادران دوباره آمده بود و زیر شکنجه قرار گرفت و بنا به آن پروندهای که به اصطلاح رو شده بود، دستگیری ما هم بر آن مبنا شد. چون هنگام دستگیری من شانزده سالم بود، در دادگاه اطفال به 2 سال و نیم حبس محکوم شدم که سال 53 دستگیر و 56 آزاد شدم. بیشترین دلیل دستگیری من رابط زندان بودن با گروه بود. وقتی میخواستم پیام یکی از خانوادههای زندانی را که در پاکت دربستهای بود، به برادرم برسانم، پیام لو رفت و ساواک مرا دستگیر کرد. چون مخاطب پیام من شخص بسیار مهم و از اعضای کادر مرکزی بود، بعد از محاکمه در دادگاه به دو سال و نیم زندان محکوم شدم. من در ملاقاتهایی که با برادرم در کمیته مشترک داشتم با خانوادههای دیگر زندانیها آشنا میشدم، این آشناییها باعث میشد که ما از مراسمهای ختم افرادی که در مبارزات شهید شده بودند، آگاه شویم و بتوانیم در این تجمعها شرکت کنیم و با شرکت در هر یک از این تجمعها از محل و زمان مراسم دیگر آشنا میشدیم، این تجمعات باعث انسجام بیشتر افراد بود و اگر هم ساواک برای دستگیری افراد میآمد، چون در پوشش ختم بود نمیتوانست کاری کند».
در کنار زنانی که برای پخش اعلامیه و تظاهرات به خیابان آمدند و خانهشان را در اختیار مبارزان قرار دادند، و یا آنان که حامی و مشوق همسران و برادرانشان در جریان فعالیتهای سیاسی و انقلابی سالهای دهه 50 بودند، گروه سومی از زنان نیز حضور داشتند که با وجود همه موانع، خود وارد عرصه سیاست و مبارزه شدند و مقابل رژیم ظلم و ستم شجاعانه ایستادند. آنها بارها بازداشت شدند و نه تنها مورد شکنجه و آزارهای روحی و جسمی قرار گرفتند، بلکه بخاطر جنسیتشان از آزارهای جنسی و تهدید و ارعاب نیز در امان نبودند. این زنان که در ادامه به بخشهایی از زندگی مبارزاتیشان خواهیم پرداخت، آسایش و رفاه شخصی خود و خانواده شان را در راه اعتقادات و مقدسات خود قربانی کرده و چه بسیار از آنها که در این راه به شهادت نیز رسیدند.
زنان مبارز و انقلابی در سال 57
مرحوم مرضیه حدیدچی (دباغ)
ﻣﺒﺎرزات و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖهاﯼ ﺳﻴﺎﺳﯽ دباغ از ﺳﺎل ١٣٤٠ ﺁﻏﺎز ﻣﯽ ﺷﻮد. او دورادور ﺷﻴﻔﺘﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻣﻌﻨﻮﯼ اﻣﺎم (ره) ﻣﯽشود و ﺑﺎ هداﻳﺖ ﺷﻬﻴﺪ ﺳﻌﻴﺪﯼ ﺑﻪ ﺗﺸﮑﻴﻼت ﺳﻴﺎﺳﯽ وارد ﻣﯽﺷﻮد. ﺑﺎ داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﻣﺒﺎرز داﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮان، داﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﻠﯽ(ﺷﻬﻴﺪ ﺑﻬﺸﺘﯽ)، ﺁرﻳﺎﻣﻬﺮ (ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺷﺮﻳﻒ) و ﻋﻠﻢ و ﺻﻨﻌﺖ همکارﯼ و ﺗﻌﺎﻣﻞ داﺷت. روﻧﻮﻳﺴﯽ از ﮐﺘﺎب اﻣﺎم (ره) و ﭘﺨﺶ ﺁن، ﮔﺮﻓﺘﻦ اﻋﻼﻣﻴﻪها و ﺑﻴﺎﻧﻴﻪهاﯼ ﺁﻳﺎت ﻋﻈﺎم از ﺟﻤﻠﻪ اﻣﺎم (ره) و ﺗﻮزﻳﻊ ﺁن در ﺗﻬﺮان و ﺷﻬﺮﺳﺘانها، ﺗﺸﮑﻴﻞ اردوهاﯼ ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ و ﮐﺎﻧﻮن ﻓﻌﺎﻟﻴﺖهاﯼ ﺳﻴﺎﺳﯽ، ﮐﻪ زنان و مردان در ﺟﻠﺴﺎت ﺑﺤﺚ و ﺗﺸﺮﻳﺢ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺳﻴﺎﺳﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ و ﺑﻪ رﻓﻊ اﺷﮑﺎﻻت ﺳﻴﺎﺳﯽ و دﻳﻨﯽ ﻣﺒﺎدرت ﻣﯽورزﻳﺪﻧﺪ، از ﺟﻤﻠﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴتهاﯼ اﻳﺸﺎن ﺑﻮد. ﭘﺲ از ﺷﻬﺎدت ﺁﻳﺖاﷲ ﺳﻌﻴﺪﯼ در ﺳﺎل ١٣٤٩ ﺑﻪ ﻣﺒﺎرزﻩ و ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺧﻮد ﻋﻠﻴﻪ رژﻳﻢ ﺷﺎﻩ ﺷﺪت ﻣﯽﺑﺨﺸﺪ و در ﺳﺎل ١٣٥٢ دﺳﺘﮕﻴﺮ ﻣﯽﺷﻮد.
ﭘﺲ از ﺷﮑﻨﺠﻪهاﯼ ﺑﺴﻴﺎر در ﮐﻤﻴﺘﻪ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﻪ ﻣﺪت ٤٠ روز و ﺑﺎزﯼﮐﺮدن ﻧﻘﺶ ﻳﮏ زن ﻋﺎﻣﯽ و ﺑﻴﺴﻮاد، زﻧﺪاﻧﯽ ﻣﯽشود. دردﻧﺎﮎﺗﺮﻳﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ، هنگاﻣﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ دﺧﺘﺮ ﻧﻮﺟﻮاﻧﺶ (رﺿﻮاﻧﻪ) را ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻣﯽدهند و از ﻣﺎدر ﺟﺪا ﻣﯽﺳﺎزﻧﺪ. در ﺧﺎﻃﺮاﺗﺶ ﻣﯽﮔﻮﻳﺪ ﺑﻴﺶ از همیشه درد ﮐﺸﻴﺪ، ﻓﺮﻳﺎد ﮐﺸﻴﺪ، ﺧﻮد را ﺑﻪ در و دﻳﻮار ﮐﻮﺑﻴﺪ و ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺷﻨﻴﺪن ﺁﻳﺎت اﻟﻬﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻳﺖاﷲ رﺑﺎﻧﯽﺷﻴﺮازﯼ ﮐﻪ ﻧﺰدﻳﮏ ﺳﻠﻮل او ﺑﻮد، ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﺁرام شود. او به تقابل اندیشههای مختلف در زﻧﺪان از ﮔﺮوﻩهاﯼ ﺳﻴﺎﺳﯽ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ که دﺳﺘﮕﻴﺮ ﺷﺪﻩاﻧﺪ، نیز اشاره میکند. در ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻴﺰ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺑﻪ دﺧﺘﺮان ﭼﭙﯽ (ﻣﺎرﮐﺴﻴﺴﺘﯽ) اﻃﻼﻋﺎت درﺳﺖ دﻳﻨﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ و ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ اﻳﺠﺎد راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﮐﻨﺪ.
در زﻧﺪان ﺑﻪ ﺗﻘﺎﺑﻞ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻳﮏ ﺑﺎ ﮔﺮوﻩهاﯼ ﻣﺎرﮐﺴﻴﺴﺘﯽ ﺑﺮﻣﯽﺧﻴﺰد و زﻧﺎن ﻣﺴﻠﻤﺎن زﻧﺪاﻧﯽ را ﭘﻴﺮاﻣﻮن ﺧﻮد ﺟﻤﻊ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻣﯽﮐﻮﺷﺪ ﮐﻪ دﺧﺘﺮان ﻧﻮﺟﻮان اﺳﻴﺮ در زﻧﺪان، اﺳﻴﺮ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻧﺎدرﺳﺖ همبندان ﺧﻮد نشوند. ﻋﻔﻮﻧﺖ ﺷﺪﻳﺪ ﺑﺪن اﻳﻦ زن ﻣﺒﺎرز و ﺷﮑﺎﻳﺖ همبندیها و اراﺋﻪ ﮔﺰارش ﭘﺰﺷﮑﺎن، ﻣﺪت زﻧﺪان را از ١٥ ﺳﺎل ﺑﻪ ﻳﮏ ﺳﺎل و ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ (ﻣﻘﺪارﯼ ﮐﻪ تحمل کرده بود) ﺗﻘﻠﻴﻞ ﻣﯽدهد. ﺑﻪ ﻗﻮل ﺁﻧﻬﺎ: «اﻳﻦ زن ﮐﻪ ﻗﺮار اﺳﺖ ﺑﻤﻴﺮد، ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﺧﺎرج از زﻧﺪان ﺑﺎﺷﺪ».
ﭘﺲ از ﺁزادﯼ ﺑﺎ وﺟﻮد ﺑﻴﻤﺎرﯼ ﺟﺴﻤﯽ، دﺳﺖ از ﻣﺒﺎرزات ﺧﻮد ﻧﻤﯽﮐﺸﺪ و ﺷﺠﺎﻋﺎﻧﻪ اداﻣﻪ ﻣﯽدهد. در ﺳﺎل ١٣٥٣ ﺧﺒﺮ از دﺳﺘﮕﻴﺮﯼ ﻣﺠﺪد او اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ همیارﯼ ﺑﺮﺧﯽ از دوﺳﺘﺎن ﺑﻪ ﺧﺎرج از ﮐﺸﻮر ﻣﯽﮔﺮﻳﺰد( ﺑﻪ اﻧﮕﻠﺴﺘﺎن) و اﻳﻦ ﺁﻏﺎز ﻓﻌﺎﻟﻴﺖهاﯼ دﻳﮕﺮﯼ ﺑﺮاﯼ اوﺳﺖ. در ﭘﺎﻳﮕﺎﻩهاﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ، واﻗﻊ در ﻣﺮز ﻟﺒﻨﺎن و ﺳﻮرﻳﻪ ﺁﻣﻮزش ﭼﺮﻳﮑﯽ و رزﻣﯽ را ﻣﯽﺑﻴﻨﺪ و ﺑﺎ ﮔﺮوﻩ روﺣﺎﻧﻴﺖ ﻣﺒﺎرز ﺧﺎرج از ﮐﺸﻮر زﻳﺮ ﻧﻈﺮ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﯼ هﻤﮑﺎرﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ. دباغ در ﺑﺴﻴﺎرﯼ از ﺣﺮﮐتها و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖهاﯼ ﻣﺒﺎرزان ﺧﺎرج از ﮐﺸﻮر (ﺗﻈﺎهرات و اﻋﺘﺼﺎﺑﺎت) ﺷﺮﮐﺖ ﻓﻌﺎل داﺷت. ﺑﺮاﯼ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺣﺮﮐﺖ امام ﺧﻤﻴﻨﯽ (ره)، در ﻣﺮاﺳﻢ ﺣﺞ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن رفت و اﻋﻼﻣﻴﻪها و کتابهای ﻣﻮردﻧﻈﺮ را ﺑﻴﻦ ﺣﺠﺎج ﭘﺨﺶ کرد، ﺗﺎ ﺁواﯼ اﻧﻘﻼب ﺑﻪ ﮔﻮش ﺣﺠﺎج ﺑﺮﺳﺪ. ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻧﺠﻒ ﻣﯽکند و دﻳﺪار ﺑﺎ اﻣﺎم داشت. ﭘﺲ از ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻟﺒﻨﺎن ﺑﺎ اﻣﺎم ﻣﻮﺳﯽ ﺻﺪر و ﭼﻤﺮان دﻳﺪار ﻣﯽکند. ﭘﺲ از هجرت اﻣﺎم ﺑﻪ ﻧﻮﻓﻞ ﻟﻮﺷﺎﺗﻮ، همراﻩ ﮔﺮوهی از همرزﻣﺎن ﺑﻪ ﺁن دهکده رﻓﺖ. وﻇﻴﻔﻪ او ﻣﺮاﻗﺒﺖ از اﻣﺎم (ره) و اﻧﺠﺎم ﺑﺮﺧﯽ ﮐﺎرهاﯼ ﻣﻨﺰل و ﺑﺎزرﺳﯽ ﻧﺎﻣﻪهاﯼ ﺁﻣﺪﻩ (ﺑﺮاﯼ اﻣﻨﻴﺖ ﺟﺎن اﻣﺎم(ره)) ﺑﻮد.
او معتقد بود که آن روزها ﺷﻴﺮﻳﻦﺗﺮﻳﻦ ﻟﺤﻈﺎت زﻧﺪﮔﯽاش بوده که میتوانستند ﺁﻣﻮزش ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ از رﻓﺘﺎر و ﮐﺮدار اﻣﺎم ببینند. از ﻃﺮف اﻣﺎم ﺑﻪ ﺧﻮاهر ﻃﺎهرﻩ ﻣﻌﺮوف ﻣﯽشود و ﭘﺲ از ﺳﻪ ﺳﺎل و هفت ﻣﺎﻩ دورﯼ از وﻃﻦ در ﺳﺎل 1357 ﺑﻪ اﻳﺮان ﺑﺎزمیگردد.
مرحوم دباغ دلیل معروف بودن خود و دخترش در ﮐﻤﻴﺘﻪ ﺑﻪ «ﻣﺎدر ﭘﺘﻮﻳﯽ، دﺧﺘﺮ ﭘﺘﻮﻳﯽ» را اینچنین عنوان میکند: «ﻣﺄﻣﻮران ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﯼ از ﺧﻮدﮐﺸﯽ و ﺣﻠﻖﺁوﻳﺰ ﺷﺪن، ﭼﺎدر از ﺳﺮﻣﺎن ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﺑﺮاﻳﻢ ﺧﻴﻠﯽ روﺷﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ اﻧﮕﻴﺰﻩ و هدف واﻗﻌﯽ ﺁﻧﻬﺎ از اﻳﻦ ﮐﺎر، درﻳﺪن ﺣﺠﺎب (ﻧﻤﺎد زن ﻣﺆﻣﻦ و ﻣﺴﻠﻤﺎن) و ﺷﮑﺴﺘﻦ روﺣﻴﻪ ﻣﺎ ﺑﻮد. ازاﻳﻦرو ﻣﺎ ﻧﻴﺰ از ﭘﺘﻮهاﯼ ﺳﺮﺑﺎزﯼ ﮐﻪ در اﺧﺘﻴﺎرﻣﺎن ﺑﻮد، ﺑﺮاﯼ ﭘﻮﺷﺶ و ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﭼﺎدر اﺳﺘﻔﺎدﻩ ﻣﯽﮐﺮدﻳﻢ. ﻋﻤﻞ ﻣﺎ در ﺁن ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن ﮔﺮم، ﺑﺮاﯼ ﻣﺄﻣﻮران، ﺧﻴﻠﯽ ﺗﻌﺠﺐﺁور ﺑﻮد. ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ اﺳﺘﻬﺰاء و ﻣﺴﺨﺮﻩ، ﻣﺎ را «ﻣﺎدر ﭘﺘﻮﻳﯽ، دﺧﺘﺮ ﭘﺘﻮﻳﯽ» ﺻﺪا ﻣﯽﮐﺮدند». مرضیه حدیدچی دباغ، امسال درگذشت و به دیار باقی شتافت.
رضوانه دباغ
رضوانه دباغ دختر مرحوم مرضیه حدیدچی متولد سال 1336 است. او در مورد خاطرات مبارزات و دستگیریش چنین عنوان میکند: «شبها دوﺳﺘﺎن ﻣﺪرﺳﻪام ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ را ﮐﻪ رادﻳﻮ ﻋﺮاق ﭘﺨﺶ ﻣﯽﮐﺮد، ﻣﯽﻧﻮﺷﺘﻴﻢ و ﺗﮑﺜﻴﺮ ﻣﯽﮐﺮدﻳﻢ و صبحها ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺁﻧﻬﺎ را در داﺧﻞ ﻣﻴﺰ همه ﺑﭽﻪها ﻗﺮار ﻣﯽدادﻳﻢ. ﭘﺲ از دﺳﺘﮕﻴﺮﯼ ﻣﺎدرم در جستوجوی ﺧﺎﻧﻪ، دﺳﺖﻧﻮﺷﺘﻪهاﯼ ﻣﻦ ﺑﻪ دﺳﺖ ﺁﻧﻬﺎ اﻓﺘﺎد. در ﻣﻬﺮ 1352، ﻣﺮا هم دﺳﺘﮕﻴﺮ ﮐﺮدﻧﺪ و ﺑﻪ ﮐﻤﻴﺘﻪ ﻣﺸﺘﺮﮎ اﻧﺘﻘﺎل دادند».
«شاید الان گفتن نوشتن اعلامیه راحت باشد، اما آن زمان به خاطر شرایط موجود اینگونه نبود که ما به راحتی مطلبی از سخنان امام (ره) بنویسیم. باید حواسمان بود این برگهها را در جامیز بچهها و قبل از حضورشان در کلاس بگذاریم. این فعالیت خیلی کار سختی بود و در آن زمان تنها لطف خداوند بود که ما توانستیم وارد این فعالیتها شویم. من شبها زیر لحاف میرفتم و اعلامیهها را مینوشتم. ما خانواده پرجمعیتی بودیم و در یک اتاق نفرات زیادی وجود داشتند. گاهی به آن زمان فکر میکنم، اصلاً نمیدانم شبها چگونه این کار را انجام میدادم، بدون آنکه کسی متوجه شود».
طاهره سجادی
طاهره سجادی از ﺳﺎل ١٣٣٤ در ﺑﺮﻧﺎﻣﻪهاﯼ ﻣﺬهبی ﺷﺮﮐﺖ کرد و ﻣﺸﻐﻮل ﻓﺮاﮔﻴﺮﯼ دروس ﻣﺬهبی، ﺑﺨﺼﻮص ﻋﺮﺑﯽ شد. در ﺳﺎل ١٣٣٨ ازدواج ﺑﺎ ﺁﻗﺎﯼ ﻏﻴﻮران، او را وارد ﻃﻴﻒ ﮔﺴﺘﺮدﻩاﯼ از ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺳﻴﺎﺳﯽ، ﻣﺒﺎرزﻩ و اداﻣﻪ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺗﺎ دﻳﭙﻠﻢ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻣﯽﮐﻨﺪ. از ﺳﺎل ١٣٤٢، ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ اﻋﻼﻣﻴﻪها و ﮐﺘابهاﯼ اﻣﺎم (ره) و ﺗﺄﺛﻴﺮﭘﺬﻳﺮﯼ ﺷﺪﻳﺪ از ﺁﻧﻬﺎ و ﺁﺷﻨﺎﻳﯽ ﺑﺎ روﺣﺎﻧﻴﻮن ﻣﺒﺎرز، ﻣﺒﺎرزات اﺻﻠﯽ او ﺁﻏﺎز ﻣﯽشود.
ﭘﺲ از دﺳﺘﮕﻴﺮﯼ ﺁﻗﺎﯼ ﻏﻴﻮران در ﺳﺎل ١٣٥٤، ﺧﺎﻧﻢ ﺳﺠﺎدﯼ نیز دﺳﺘﮕﻴﺮ شد. اﺑﺘﺪا ﺑﺎ ﻋﺎﻣﯽ ﻧﺸﺎن دادن ﺧﻮد و ﺑﯽاﻃﻼﻋﯽ از ﮐﻤﻴﺘﻪ رهاﻳﯽ یافت، اﻣﺎ ﭘﺲ از به دست آﻣﺪن ﻣﺪارﮎ ﺟﺪﻳﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﺳﺎواﮎ، دﺳﺘﮕﻴﺮ و ﺑﺮاﯼ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺑﻪ ﮐﻤﻴﺘﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎدﻩ شد. هر دو همسر زﻳﺮ ﺷﮑﻨﺠﻪهای ﺳﺨﺖ ﻗﺮار ﻣﯽﮔﻴﺮﻧﺪ و ﺧﺎﻧﻢ ﺳﺠﺎدﯼ ﺑﺎ دﻳﺪن ﻋﻤﻖ ﺁﺳﻴﺐهاﯼ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ همسرش و ﺑﺎ ﺷﻨﻴﺪن ﺧﺒﺮ ﮐﺬب ﺷﻬﺎدت او، ﺧﻮﺷﺤﺎل ﻣﯽشود ﮐﻪ دﻳﮕﺮ ﻏﻴﻮران ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻪ ﺗﺤﻤﻞ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻧﻴﺴﺖ.
در ﺳﺎل 1355 ﺑﻪ زﻧﺪان اوﻳﻦ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯽﺷﻮد. در اواﺳﻂ ﺳﺎل 1356 ﺑﻌﺪ از ﺑﺎزدﻳﺪ هیأت ﺻﻠﻴﺐ ﺳﺮخ، وﺿﻌﻴﺖ زﻧﺪاﻧﻴﺎن ﮐﻤﯽ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﭘﻴﺪا ﮐﺮد و ﺁﻣﺪن ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻨﺸﺄ اﺛﺮﯼ ﺑﺮاﯼ زﻧﺪاﻧﻴﺎن شد. ﮔﺮﭼﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﭘﻬﻠﻮﯼ، ﺑﺮﺧﯽ زﻧﺪاﻧﻴﺎن را از ﭼﺸﻢ ﺻﻠﻴﺐ ﺳﺮخ دور ﻧﮕﻪ ﻣﯽداشت و دﺳﺘﮕﻴﺮﺷﺪﮔﺎن ﮐﻤﻴﺘﻪ ﻣﺸﺘﺮﮎ را ﺟﺎﺑﻪﺟﺎ ﻣﯽکرد، اما ورود ﮐﺘﺎب و وﺳﺎﻳﻞ ﺑﺎﻓﺘﻨﯽ، ﮔﻠﺪوزﯼ و ﻧﻘﺎﺷﯽ، از ﻃﺮﻳﻖ ﺧﺎﻧﻮادﻩها ﺑﻪ زﻧﺪان ﺁﻏﺎز ﻣﯽﺷﻮد. ﺳﺠﺎدﯼ ﺑﺮاﯼ ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺶ ﻧﻘﺎﺷﯽ میﮐﺸﻴﺪ، ﺑﻠﻮز ﮔﻠﺪوزﯼ میﮐﺮد و ﺷﺎل میﺑﺎﻓﺖ. ﮔﺬﺷﺘﻪ از ﻣﺴﺎﺋﻞ همگانی ﻣﺎﻧﻨﺪ دورﯼ از ﺧﺎﻧﻮادﻩ، ﺗﺮس از ﻓﺮاﻣﻮش ﮐﺮدن، ﺧﻮاﻧﺪن و ﻧﻮﺷﺘﻦ و ﺣﺮف زدن، ﻋﺪم ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﺑﻴﺮون از زﻧﺪان، درون زﻧﺪان هم ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﻣﺸﮑﻼت ﺧﺎص ﺧﻮد را داﺷﺖ. ﺗﺤﻤﻞ ﮐﺮدن ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ اﻓﮑﺎر و ﻋﻘﺎﻳﺪ و ﺧﺼﻠﺖهاﯼ ﻣﺘﻔﺎوت داﺷﺘﻨﺪ، در ﻳﮏ ﭼﻬﺎردﻳﻮارﯼ ﻣﺤﺪود، ﮐﺎرﯼ دﺷﻮار ﺑﻮد.
«ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪم در زﻧﺪان، ﻣﻌﻠﻮﻣﺎﺗﻢ ﺑﺮاﻳﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﺎ ﻳﮏﺳﺮﯼ اﻓﮑﺎر ﺟﺪﻳﺪ و ﻣﺨﺎﻟﻒ روﺑهرو ﺑﻮدﻳﻢ ﮐﻪ ﺣﺲ ﻣﯽﮐﺮدم آنچه ﻣﯽداﻧﻢ ﺑﺮاﻳﻢ ﺑﺴﻴﺎر ﻧﺎﮐﺎﻓﯽ اﺳﺖ و ﺁن ﻣﺎﻳﻪهاﻳﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ را ﺣﻔﻆ ﮐﻨﺪ، ﻧﺪارﻳﻢ. ﻳﻌﻨﯽ ﺁن ﭼﻴﺰﯼ را ﮐﻪ ﻻزم اﺳﺖ ﺑﻪ ﺁن ﺗﮑﻴﻪ ﮐﻨﻴﻢ و ﺟﻮاﺑﮕﻮ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﺪارﻳﻢ. اﻓﺮادﯼ در زﻧﺪان ﺑﻮدﻧﺪ ﺑﺎ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژیهاﯼ ﺿﺪاﺳﻼﻣﯽ، ﺧﺎﻧﻢهاﻳﯽ اﮐﺜﺮاً ﺗﺤﺼﻴﻞﮐﺮدﻩ و ﻋﻀﻮ ﺟﺒﻬﻪ ﺁزادﯼ ﺑﺨﺶ ﺧﺎرج از ﮐﺸﻮر در ﻣﺤﺪودﻩ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﯽ ﺧﻮدﺷﺎن ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ را ﻣﻄﺮح ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺮاﯼ ﻣﺎ مسألهﺳﺎز ﺷﺪﻩ ﺑﻮد. ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﺘﺎبهاﻳﯽ ﮐﻪ ﺑﺮاﯼ ﻣﺎ ﺁوردﻧﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺻﻮل ﻓﻠﺴﻔﻪ و روش رﺋﺎﻟﻴﺴﻢ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﻳﯽ ﺑﺎ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻄﻬﺮﯼ، اﻓﻖ ﺟﺪﻳﺪﯼ ﺑﺮ روﯼ ﻣﺎ ﺑﺎز ﺷﺪ».
ﺑﺎز ﺷﺪن ﻓﻀﺎﯼ ﺳﻴﺎﺳﯽ در زﻧﺪان ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮاﺗﯽ همراﻩ ﺑﻮد؛ اﻓﺮاد، ﻋﻘﺎﻳﺪ و اهداف ﺧﻮدﺷﺎن را در ﮔﻔﺖوﮔﻮ و ﺑﺤﺚها ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﺷﮑﺎر ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ و از همینﺟﺎ ﺑﻮد ﮐﻪ دﺳﺘﻪﺑﻨﺪﯼهاﻳﯽ در ﺑﻴﻦ زﻧﺪاﻧﻴﺎن اﻳﺠﺎد ﺷﺪ. ﺗﺎ ﻗﺒﻞ از ﻓﻀﺎﯼ ﺑﺎز ﺳﻴﺎﺳﯽ، ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ زﻧﺪاﻧﻴﺎن در ﺗﻨﻈﻴﻢ اﻣﻮر زﻳﺴﺘﯽ و ﻧﻴﺎزهاﯼ روزﻣﺮﻩ ﺑﻮد و ﻳﺎدﮔﻴﺮﯼ زﺑﺎن ﺑﻪوﺳﻴﻠﻪ ﺧﺮدﻩهاﯼ ﺻﺎﺑﻮن و ﭘﺘﻮهاﯼ ﺳﺮﺑﺎزﯼ از دﻳﮕﺮ زﻧﺪاﻧﻴﺎن. همچنین او، ﭘﺲ از 17 ﺷﻬﺮﻳﻮر ﺑﺎ ﺷﻨﻴﺪن ﺧﺒﺮ ﺷﻬﺎدت ﻣﺤﺒﻮﺑﻪ داﻧﺶ، از داﻧﺶﺁﻣﻮزان ﻣﺪرﺳﻪ رﻓﺎﻩ، ﺑﺮاﯼ همبستگی ﺑﺎ ﻣﺮدم و زﻧﺪاﻧﻴﺎن ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﯽگیرد اﻋﺘﺼﺎب ﻏﺬا کند. ﺳﻪ روز اﻋﺘﺼﺎب ﻏﺬا ﮐﻪ در روز، دو ﺳﻪ ﺣﺒﻪ ﻗﻨﺪ و ﮐﻤﯽ ﺁب ﻣﯽ خورد و ﻗﺒﻮل ﻧﮑﺮدن ﻣﻼﻗﺎﺗﯽ، از دﻳﮕﺮ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖهاﯼ ﺳﺠﺎدﯼ در زﻧﺪان بود.
سجادی 22 ﺁذر ﻣﺎﻩ 1357 از زﻧﺪان ﺁزاد شد و ﻓﻀﺎﯼ ﺷﻬﺮ را ﮐﺎﻣﻼً ﺗﻐﻴﻴﺮ دادﻩ ﺷﺪﻩ دید. ﻣﺒﺎرزات، ﺳﺮاﺳﺮﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد و انجام ﺗﻈﺎهرات، ﺑﺪون ﺗﺮس از اﻗﺪام ﺣﮑﻮﻣﺖ ﭘﻬﻠﻮﯼ و ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺷﻌﺎر «ﻣﺮگ ﺑﺮ ﺷﺎﻩ» ﺑﺮ دﻳﻮار کاملاً عمومی و فراگیر شده بود.
صدیقه قنادی
این استاد حوزه درخصوص نحوه حضورش در فعالیتهای سیاسی زمان قبل از پیروزی انقلاب میگوید: «به خاطر فضای آلوده مدارس، خانواده به من اجازه نمیدادند به دبیرستان بروم. من به مکتب نرجس که اولین حوزه علمیه خواهران بود رفتم. از شاگردان استاد طاهایی بودم. در کلاسهای ایشان با فعالیتهای سیاسی آشنا شدم. سال 55 و بعد از ازدواجم با یک روحانی مبارز که از تبعیدیها بود، به طور رسمی وارد مبارزه شدم؛ اما ساواک حوزه را تعطیل کرد و من به صورت مخفیانه، با ایشان در ارتباط بودم».
«ما اعلامیههای امام(ره) را پخش میکردیم، در خانه به ضبط نوار و سخنرانی میپرداختیم و آنها را در اختیار دیگر مبارزین قرار میدادیم. در سال 56 که باردار بودم، از این حالت برای جابهجایی اعلامیهها و نوارها استفاده میکردم. چون کسی به من که باردار بودم شک نمیکرد. امکانات کم و خیلی هم سخت بود، وقتی من و همسرم از هم خداحافظی میکردیم، فکر میکردیم دیدار بعدی ما پشت میلههای زندان باشد. این امید را که دوباره همدیگر را در خانه ببینیم، نداشتیم. از خانه که بیرون میرفتیم، دیگر به فکر برگشت به خانه نبودیم و فقط تمام تلاش ما این بود که انقلاب به پیروزی برسد».
«یکی از درسهایی که داشتیم اقتصاد اسلامی بود، که اگر دفترهای این بحث را میگرفتند، حکم سنگینی برای ما داشت. ما اکثراً بعد از درس، دفترها را امحا میکردیم. جلسات ما خیلی محدود بود و در خانههایی در کوچه پس کوچههای مشهد تشکیل میشد. جالب بود که وقتی جلسه آن روز تمام میشد و میخواستند مکان جلسه را عوض کنند که مبادا آدرس لو رفته باشد، به من مخفی گفته میشد که جلسه بعد بیا فلان جا و به خاطر شرایط خفقان آن زمان من جرأت نداشتم از دوستم که با من در جلسه شرکت کرده بود، بپرسم که به جلسه بعدی میآید یا نه و وقتی جلسه بعد میرفتم و او را میدیدم میفهمیدم که به او هم گفتهاند، آن زمان آنقدر خفقان بود که هیچ کس به دیگری اعتماد نمیکرد. یکی از کارهایی که ما به غیر از کارهای اعتقادی و ایدئولوژی انجام میدادیم، این بود که در کنار پرستاران بیمارستان آموزش دیدیم برای روزهایی که نیاز بود در بیمارستان برای رسیدگی به مجروحین حضور پیدا میکردیم، البته تنها بیمارستانهایی که دکترهای انقلابی داشت».
اختر رودباری
اختر رودباری بار اول در ماه رمضان، روز جمعه 19 شهريور 1355 به وسيله گشت ساواک، در حوالي ميدان فوزيه (ميدان امام حسين علیهاسلام فعلي) دستگیر شد. او از خاطراتش در مورد روزهای مبارزه و بازجویی چنین میگوید: «چون به من مشکوک شده بودند. مرا به کميته مشترک -به اصطلاح- ضدخرابکاري منتقل کردند و حدود 20 ساعت در آنجا زنداني شدم. بعد از اين مدت، آزاد شدم. قبل از آزادي، بازجو مرا به طبقه همکف و به اتاق عکاسي عباسآقا برد و درحاليکه سعي داشت من شماره را نبينم، دو عکس نيمرخ و يک تمامرخ از من گرفت و بعد مرا آزاد کرد. اين آزادي موقت، مقدمه تعقيب و مراقبت و کنترل من و خانه و خانواده شد. اين کنترلها البته از شدت و ضعف برخوردار بود و تا دستگيري بعدي که 18 ارديبهشت 56 بود، ادامه داشت. علت اين تعقيبها هم اين بود که شايد ساواک بتواند به دوستاني که احتمال مي داد من با آنها مرتبط باشم، دسترسي پيدا کند».
در این زمان رودباری در شهرستان نوشهر معلم بود. درواقع بخاطر لو رفتن دوستانش، خود را به شهرستان منتقل کرده بود. او را در کلاس درس دستگیر و به تهران اعزام کردند. ﺗﻮزﻳﻊ و ﭘﺨﺶ اﻋﻼﻣﻴﻪهاﯼ اﻣﺎم (ره) و اﻋﻼﻣﻴﻪهاﯼ ﮔﺮوﻩهاﯼ ﻣﺬهبی، اﻋﻼﻣﻴﻪهاﯼ ﮔﺮوﻩ ﻣﻬﺪﻳﻮن، ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ در ﻣﻨﺎﺳﺒﺖهاﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ و اﻧﺘﺸﺎر ﺁن در داﻧﺸﮕﺎﻩ، همگی از موارد اتهامی او بود. رودباری همچنین مسائلی را ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺑﺮ ﻣﺒﺎرزﻩ ﺧﻮد میداند: «ﭘﺎﻳﺒﻨﺪﯼهاﯼ ﻣﺬهبی در ﺧﺎﻧﻮادﻩهای ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ نبود و ﺳﻠﻄﻨﺖ، ﻣﺨﺎﻟﻒ رﻋﺎﻳﺖ ﺣﻴﻄﻪهاﯼ دﻳﻨﯽ در زندگی افراد بود. همچنین ﺷﺮﮐﺖ در ﺟﻠﺴﺎت ﻗﺮﺁن یا ﺗﺒﻌﻴﺪ اﻣﺎم و ﺳﺨﻨﺎن ایشان درﺑﺎرﻩ ﻋﺪم دﺧﺎﻟﺖهاﯼ دوﻟﺖهاﯼ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﺑهﺨﺼﻮص آﻣﺮﻳﮑﺎ در اوﺿﺎع اﻳﺮان، همگی بر اعتقادات مبارزاتیام مؤثر بود. در زﻧﺪان، ﺳﺎواﮎ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﺮد ﮔﺮوﻩهاﯼ ﻣﺬهبی ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ از هم ﭘﺎﺷﻴﺪﻩ ﺷﻮد. هماﻧﻄﻮر ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺗﻘﯽ ﺷﻬﺮام، ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﺠﺎهدﻳﻦ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﺎرﮐﺴﻴﺴﻢ ﮐﺸﺎﻧﺪﻩ ﺷﺪ».
این گزارش تلاشی بود جهت یادآوری زنان بینام و نامداری که در متن قیام مردمی سال 1357 صادقانه و مخلصانه دست به یک حرکت جمعی زدند برای تغییر رژیمیکه ظلم و ستمش بر همگان واضح و مبرهن شده بود و حضورشان گرچه خوب یه یادها نماند و امروزه گاهی در حقشان کملطفی هم میشود، اما همین مناسبتهای تاریخی و شکوهمند میتواند بهترین موقعیت باشد برای یادآوری دوباره آنها و ارزشگذاری بر فداکاریها و ایثارهایشان طی سالهای مبارزه برای پیروزی انقلاب.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم ها، به نقل از نافع
همدان از ان دسته شهرهایی است که نقش خود را هم در دوران قبل از انقلاب تا پیروزی کامل آن و هم در دوران هشت سال جنگ تحمیلی با وجود داشتن فرماندهان و رزمندگان به نام به خوبی ایفا کرده است.
وقایع مهمی در دوران قبل از پیروزی انقلاب در همدان شکل گرفت که در روند پیروزی انقلاب در روز 22 بهمن تأثیرگذار بود هر چند رسانهها به نقش مهم همدان در روز 21 بهمن و یک روز قبل از پیروزی کامل انقلاب کمتر پرداختهاند، از این رو در این گزارش به دو واقعه مهم اشاره میکنیم.
پایگاه هوایی شهید نوژه همدان اولین پایگاه هوایی رژیم ستمشاهی بود که با همت همافران انقلابی در روز 21 بهمن سال 57 در خدمت انقلاب اسلامی ایران قرار گرفت.
پرسنل و همافران انقلابی پایگاه هوایی شاهرخی (شهید نوژه) همدان همدوش مردم انقلابی، گام به گام در پیشبرد انقلاب قدم برداشتند به نحوی که در چهارم بهمن ماه 57 تعدادی زیادی از آنان دستگیر شدند و به تبریز انتقال یافتند، اما کماکان حرکت انقلابی آنان ادامه داشت تا سرانجام در 21 بهمن ماه 57 با انجام یک حرکت انقلابی با محوریت سردار شهید حسین شاهحسینی و حمله همافران انقلابی به اسلحهخانه پایگاه و دستگیری عناصر سرسپرده رژیم، تمامی امور پایگاه به عنوان اولین پایگاه هوایی در سطح کشور به دست یاران امام افتاد و به این ترتیب توطئه پرواز هواپیماهای این پایگاه خنثی شد.
انقلاب اسلامی ایران پیروز میشود و فرمانده پایگاه سوم شکاری که خود را در محاصره نظامیان مبارز پایگاه شاهرخی میبیند بدون کوچکترین مقابلهای تسلیم شده و این پایگاه به عنوان نخستین پایگاه هوایی، به انقلاب میپیوندد.
این پایگاه یکی از محوریترین پایگاههای هوایی رژیم گذشته بود که به لطف خدا و تلاشها و رشادتهای خلبانان و پرسنل غیور آن در طول هشت سال دفاع مقدس و بعد از آن در دفاع از حریم انقلاب اسلامی و مدافعان حرم توانسته برگهای زرینی از افتخارات را در کنار غیورمردان قرارگاه پدافندهوایی شهدای سوباشی رقم بزند.
این روزها شاهد نمایش اقتدار پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان با ارائه دستاوردهای نظامی و هوایی در محل این پایگاه و نمایشگاه پدافند هوایی در محل باغ موزه دفاع مقدس هستیم.
از مهمترین وقایع دیگر که در روز 21 بهمن رخ داد جلوگیری از حرکت تانکها به سمت تهران بود.
سپیده دم روز 21 بهمن سال 57 مردم انقلابی استان همدان با محوریت شهید محراب آیتالله سیداسدالله مدنی حرکت ستون زرهی لشگر 81 کرمانشاه که برای سرکوب مردم تهرات عازم پایتخت بود را متوقف کردندتا نام همدان برای همیشه به عنوان طلایهدار شکلگیری پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی درج شود و همچون نگینی بر تارک تاریخ انقلاب کشور و استان بدرخشد.
بر اساس اسناد تاریخی موجود در بنیاد حفظ و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان همدان و ارائه شده در باغ موزه دفاع مقدس، صبح روز بیست و یکم بهمن ماه سال 1357 امردم شهرهای همدان، بهار و مریانج با حرکت دسته جمعی در ابتدای جاده همدان به کرمانشاه قرار گرفتند و با ایجاد موانع، راه را بر ستون زرهی لشکر 81 کرمانشاه سد کردند تا با این اقدام مردم استان همدان، پیروزی انقلاب اسلامی تسریع شود.
سید علی مساوات یکی از انقلابیون همدانی در این خصوص در گفتوگو با خبرنگار نافع گفت: در شب بیستم بهمن سال 57 آیتالله مدنی پس از اطلاع از برنامه این ستونکشی، شبانه تمامی عناصر انقلابی همدان را برای برنام ریزی در خنثی کردن این اقدام ضربتی فراخواند و همان شب این خبر سینه به سینه در بین مردم همدان انتشار یافت.
وی افزود: در سپیده دم روز 21 بهمن ماه جمعیتی بالغ بر هزاران نفر از مردم دلاور استان همدان از ابتدای مسیر همدان به سوی کرمانشاه روانه شدند و مردم قهرمان شهرهای اسدآباد، بهار و مریانج نیز دوشادوش مردم همدان در این حرکت انقلابی شرکت کردند.
این فعال انقلابی خاطرنشان کرد: در ساعت 9 بامداد ازدحام جمعیت به حدی شد که حتی جای برای حرکت نفرات پیاده هم در جاده کرمانشاه نبود چه برسد به کمرشکنهای حامل تانکهای عظیمالجثه لشکر زرهی کرمانشاه که در حال نزدیک شدن به این جمعیت بودند.
وی با بیان اینکه اخطار مستمر فرماندهان خطاب به مردم هیچ اثری نداشت و هر لحظه بر ازدحام جمعیت افزوده میشد، بیان کرد: سرانجام شاخههای گل و بوسههای مردم که نثار پرسنل ارتش شد، تمامی فرماندهان و نیروهای ارتش را به زانو در آورد و مردم انقلابی همدان با تصرف تمامی تجهیزات غایله را ختم کردند.
مساوات اضافه کرد: صدها قبضه اسلحه و مقادیری مهمات به دست مردم افتاد و برای حصول اطمینان از عدم تحرک وسایل نقلیه چرخ بسیاری از آن ها پنچر و شیلنگ های سوخترسان آنها توسط قیچیهای آهن بر بریده شده و سیلی از گازوئیل بر سطح آسفالت جاری شد.
وی گفت: با این اقدام حماسی مردم همدان که به منزله تیر خلاصی بر پیشانی ظلم تلقی شد از هجوم این یگان زرهی به تهران جلوگیری شد و یکی از بزرگترین حماسههای دوران انقلاب رقم خورد.
این فعال فرهنگی در پایان یادآور شد: نقش کلیدی شهید مدنی در پیروز انقلاب در استان همدان تا آنجا بود که مقام معظم رهبری فرمودند: «شهید مدنی اگر چه همدانی نبود اما همدانیها او را از خود میدانند و او هم خود را به یک معنا همدانی به حساب می آورد».
انتهای پیام/
به گزارش شبنم ها،
سید حمید میرمعینی کارشناس ارشد بازار سرمایه در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ در مورد چرایی روند نزولی بورس در دو هفته گذشته، اظهار کرد: متأسفانه به جای حاکم شدن فضای تحلیلی و منطقی، در حال حاضر بیشتر فضای ترس، ناامیدی و بیاعتمادی بر بازار سرمایه حاکم است که این ترس ناشی از وعدهها و تعهداتی است که دولت به مردم داده بود اما اجرایی نشد و موجب بر هم خوردن تنظیم بازارهای مالی به خصوص بورس شده است.
دولت وعدههایش را فراموش کرد
وی افزود: دعوت و فراخوان عمومی دولت برای سرمایه گذاری و ورود به بورس با وعده حمایت و عدم پایبندی به تعهدات و اقدامات حمایتی و تنظیمی در بازار، علیرقم یک دوره رشد بدون آمادگی و پشتوانه باعث شد که سرمایه گذاران خرد بیشتری وارد بازار شده و با زیانهای بسیار زیادی مواجه شوند که این نیز به وضعیت بدبینی و بیاعتمادی نسبت به بورس دامن زد.
میر معینی ادامه داد: اقدامات نسنجیده دولتی موجب فضای پنیک (ترس ناگهانی) شد و این موضوع خرید و فروشهای غیرمنطقی و احساسی بازیگران بازار به خصوص سرمایه گذاران خرد را افزایش داد و موجب ریزش بازار گردید؛ در حالی که تنشهای سیاسی داخلی و انتظاراتی که فعالان اقتصادی از روی کار آمدن بایدن داشتند نیز بر این وضعیت افزود.
وی عنوان کرد: سرمایه گذاران به واسطه موضع گیری سیاست داخلی در برابر فشارهای خارجی باعث افزایش ترس در سرمایه گذاران نسبت به آینده اقتصادی کشور شد که خوشبینی از بازار سرمایه رفته و جای خود را به بدبینی داده و به نظر میرسد پیشبینی اصلاح این روند کار سادهای نیست.
جذابیت سرمایه گذاری در بورس بالاست/ تصمیمات متعدد حمایتی، هیچ دستاوردی نداشت
این کارشناس اقتصادی ادامه داد: نظر کارشناسان این است که اکنون بازار سرمایه به خصوص در سهمهای شاخص ساز به اندازه ی کافی کاهش (اصلاح) داشته است و اکنون به جایی رسیده که جذابیت بالایی برای سرمایه گذاری دارند؛ بدیهی است با توجه به روند منفی، شاید سرمایه گذاران صبر کنند تا بتوانند سهام را با قیمتی حتی پایینتر از قیمت کنونی و در فضای امنتر خریداری کنند.
میر معینی گفت: بازار در حال حاضر به با وجود تشکیل جلسات متعدد حمایتی، هیچ دستاورد مثبت و عملیاتی نداشته است و تصمیمات گرفته شده به علت عدم هماهنگی در دولت و کمبود نقدینگی در شرکتهایی که مأموریت دارند این حمایت را انجام دهند با شکست مواجه شده و از ریزشها جلوگیری نکرده و اثری در مثبت شدن بازار نداشته است؛ در حالی که اگر حمایت از فاز شعاری وارد حوزه عملی شود باعث جلب اعتماد خریداران و رونق در بازار خواهد شد.
ناهماهنگی دولت اقتصاد را از مسیر خودش خارج کرد
این کارشناس اقتصادی به عنوان مثال گفت: این ناهماهنگیها به تصمیمات دولت و سیاستگذاریهای کلان اقتصادی از جمله نرخ بهره و قیمت گذاری دستوری در بازار فولاد، خودرو و... برمیگردد. این ساختارهای سیاست گذاری که شامل کلیه عوامل اقتصادی است میتواند راهکاری برای توسعه اقتصادی در زمینههای مختلف اقتصاد مقاومتی شود اما ناهماهنگی و جزیرهای عمل کردن دستگاههای دولت ما را از این مسیر دوره کرده و باعث التهاب در بورس هم شده است.
نگاه به بورس در ایران اشتباه است
او اضافه کرد: نمیگوییم سرمایه گذاری در بورس همه مشکلات را حل خواهد کرد، اما معتقدم اگر درست به آن پرداخته شود همانند کشورهایی مثل مالزی، ترکیه، برزیل و چین که نگاه درستی به بازار سرمایه داشتند و این خود باعث روشن شدن موتور رشد اقتصادی در این کشورها و تحول اقتصادی شد که متأسفانه در کشور ما به این مقوله نگاه درستی نشد.
بورس هنوز بهترین محل برای سرمایه گذاری است
میرمعینی به عنوان توصیه به سرمایه گذاران بیان کرد: بهترین توصیه ماندگاری در بازار سرمایه و سرمایه گذاری با نگاه بلند مدت در جهت بازگشت سرمایه است که با در نظر گرفتن رکودی که در بازرهای موازی شاهد بودیم؛ بورس هنوز بهترین محل برای سرمایه گذاری است و سرمایه گذاران در این دوره باید سبد خود را بهینه سازی کنند و سهمهای کم ریسکتر و بنیادیتر را انتخاب و خریداری کنند.
اصلاح پایان یافته و...
او ادامه داد: روند کنونی بورس مثبت است و با در نظر گرفتن در کف بودن قیمتها و پایان اصلاح روند، به سه ماهه اول سال باز نخواهد گشت، اما با شیبی منطقی، صعودی خواهد بود. سهام داران باید بدانند بازار سرمایه رابطه معنا دار مستقیم با بعضی بازارها مثل بازار ارز دارد که رشد نرخ ارز بلافاصله باعث ایجاد روند صعودی در بورس خواهد شد که این رابطه با بازار خودرو و مسکن معکوس است و افت آنان باعث رشد بورس میشود. سهامداران باید با تحلیل و نگاه درست اقتصادی به این بازارهای مرتبط اقدام به سرمایه گذاری و تعیین هدف در بورس را داشته باشند.
به گزارش شبنم ها،
به نقل از گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، این یک مشکل رایج برای بسیاری از افراد است: چطور وقتی تحت فشار قرار میگیریم یا اضطراب داریم با احساسات منفی که مدام بروز میکنند کنار بیاییم؟ آیا باید عصبانیت و ناامیدی را در خود فرو بریزیم و وانمود کنیم که وجود ندارند تا بتوانیم نتیجه منفی این احساسات را به حداقل برسانیم؟ یا باید با ابراز این احساسات یا انجام هر کاری، حتی اشتباه، خطر بدتر شدن اوضاع را فراهم کنیم؟ همان طور که مشخص است، "فرو ریختن احساسات درون خود" قطعاً گزینه سالمی نیست و تکنیکهای آسانی وجود دارد که هرکسی میتواند برای کاهش استرس از آنها استفاده کند.
اگر از خود پرسیده اید که با این احساسات چه باید کرد، در مبارزه با احساسات منفی تنها نیستید. بسیاری از افراد در مورد استرس و کنار آمدن با شرایطشان، سوال یکسانی دارند. وقتی احساس میکنند احساسات منفی مانند جریحه دار شدن، ناامیدی یا عصبانیت بر آنها غلبه کرده است، میدانند نباید تظاهر کنند که هیچ احساسی ندارند؛ اما همچنین نمیخواهند به احساسات منفی شان اهمیت دهند. در حالی که بیشتر ما شنیده ایم که اینها راهکارهای سالمی برای تسکین استرس نیستند، چه گزینههای دیگری وجود دارد؟
انتخاب کنیم با احساسات منفی خود رو به رو شویم
نادیده گرفتن احساسات (مانند "درون خود ریختن عصبانیت") سالمترین راه مقابله با آنها نیست. به طور کلی، این باعث نمیشود که آنها از بین بروند، بلکه باعث ظهور آنها به طرق مختلف میشود. دلیلش هم این است که احساسات شما به عنوان سیگنالی برای نشان دادن درستی یا نادرستی روش زندگی شما عمل میکنند.
احساس عصبانیت یا ناامیدی میتواند نشانه این باشد که چیزی در زندگی شما باید تغییر کند. اگر شرایط یا الگوهای فکری ایجاد کننده این احساسات ناخوشایند را تغییر ندهید، هم چنان توسط آنها تحریک میشوید.
همچنین، اگر شما با احساساتی که دارید، سر و کله نزنید، ممکن است سلامت جسمی و عاطفیتان دچار مشکل شود.
نشخوار فکری یا تمایل به قبول احساساساتی مانند عصبانیت، کینه و احساسات ناراحت کننده دیگر، پیامدهای مثبت هم برای سلامتی به همراه دارد؛ بنابراین مهم است که به احساسات خود گوش فرا دهید و سپس برای رها کردن آنها قدم بردارید.
احساسات خود را درک کنید
به درون خود نگاه کنید و سعی کنید موقعیتهایی را که باعث ایجاد استرس و احساسات منفی در زندگی شما میشوند، مشخص کنید.
• احساسات منفی میتوانند از یک رویداد محرک ناشی شود. به عنوان مثال، یک بار کاری طاقت فرسا.
• احساسات منفی هم چنین میتوانند نتیجه افکار ما پیرامون یک واقعه باشند. نحوه تفسیر آن چه اتفاق افتاده، میتواند چگونگی تجربه آن رویداد و استرسی که ایجاد میکند را تغییر دهد.
وظیفه اصلی احساسات شما این است که شما را متوجه مشکل کند، تا بتوانید تغییرات لازم را در زندگیتان ایجاد کنید.
بیشتر بخوانید
حفظ انگیزه هنگام داشتن استرس
آن چه را میتوانید، تغییر دهید
آن چه را از اولین توصیهای که گفته شد آموختید، بردارید و عملی اش کنید. عوامل محرک استرس خود را کاهش دهید و خواهید دید که احساسات منفی را کمتر احساس میکنید.
این میتواند شامل موارد زیر باشد:
• کاهش استرس شغلی.
• یادگیری شیوههای ارتباط قاطع (بنابراین احساس نمیکنید مردم شما را تحت کنترل خود دارند).
• تغییر الگوهای فکری منفی از طریق فرایندی که به "بازسازی شناختی" معروف است.
یک روزنه خروجی پیدا کنید
ایجاد تغییر در زندگی میتواند احساسات منفی را کاهش دهد؛ اما نمیتواند کاملا باعث کم شدن استرس شما شود. هم زمان با این که در زندگی خود تغییراتی ایجاد میکنید تا حس ناامیدی را به حداقل برسانید، باید روزنههای سالمی برای کنار آمدن با این احساسات نیز پیدا کنید.
• ورزش منظم میتواند باعث بهتر شدن حال روحی شود و هم چنین روزنهای برای خروج احساسات منفی باشد.
• "مدیتیشن" میتواند به شما کمک کند درون خود فضایی پیدا کنید و روی آن کار کنید؛ در نتیجه احساساتتان تلمبار و اذیت کننده نمیشوند.
• یافتن فرصتهایی برای تفریح و خندیدن بیشتر در زندگی نیز میتواند دیدگاه شما نسبت به زندگی را تغییر داده و استرس را از بین ببرد.
چند مورد از این روزنهها را پیدا کنید و خواهید دید که در هنگام بروز احساسات منفی، کمتر اذیت خواهید شد.
شما هم چنین باید گزینههایی سالم برای کاهش استرس مداوم برای خود داشته باشید. آنها را امتحان کنید تا اضطرابتان کمتر شود.
انتهای پیام/
به گزارش شبنم ها، حضرت امام خمينى (ره) در "حوزه عمومى حقوق زنان" اين چنين بيان فرموده اند: براى زن ابعاد مختلفه است، چـنـانچه براى مرد و براى انسان، اين ورق صورى طبيعى نازل ترين مرتبه انسان است و نـازلـتـرين مرتبه زن است و نازلترين مرتبه مرد است، لكن از همين مرتبه نازل حـركـت به سوى كمال است، انسان موجود متحرك است.
همچنين ایشان در زمينه تساوى حقوق زنان با مردان مي فرمايند: اسلام نظر خـاص بـر شـمـا بـانوان دارد، اسلام در وقتى كه ظهور كرد در جزيرة العرب، بانوان حـيثيت خودشان را پيش مردان از دست داده بودند، اسلام آنها را سربلند و سرافراز كـرد، اسلام آنها را با مردان مساوى كرد.
امام خمینی(ره) در ادامه درباره تساوى زن و مـرد و حق دخالت در سرنوشت براى زنان فرموده اند: مـا مـى خواهيم زن به مقام والاى انسانيت برسد، زن بايد در سـرنـوشـت خـودش دخـالـت داشـته باشد.
معمار کبیر انقلاب اسلامی در مصاحبه با روزنامه هلندى دي -ولت گـرانـت، در پـاسخ به اين سوال كه مشخصات حقوق زنان در جمهورى اسلامى چه خواهد بـود؟ مـى فـرمايند: از حقوق انسانى، تفاوتى بين زن و مرد نيست زيرا كه هر دو انـسـانـنـد و زن حـق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد، بله در بعضى از مـوارد تـفـاوتـ هـايـى بين زن و مرد وجود دارد كه به حيثيت انسانى آنها ارتباط نـدارد.
امام راحل(ره) در ادامه اشاره داشته اند: اسلام زن را مثل مرد در همه شئون، همان طورى كه مرد در همه شـئون دخـالـت دارد، زن هم دخالت دارد، همان طورى كه مرد بايد از فساد اجتناب كـنـد، زن هـم بـايـد از فساد اجتناب كند... زنها اختيار دارند، همان طورى كه مـردهـا اخـتيار دارند.
مردان نباید به عنوان رقیب به زنان نگاه کنند
فاطمه اذکایی استاد دانشگاه و مشاور بانوان در گفتگویی با خبرنگار ما با اشاره به کلام بنیانگذار انقلاب اسلامی گفت: حضرت امام(ره) هیچگاه مخالف حضور زنان در جامعه نبوده اند اما با حفظ شرایط اسلامی و رعایت حدود بین زن و مرد وحفظ حریم محرم و نامحرم، همچنانکه قرآن تمایزی بین جنسیت قائل نیست و زن و مرد را برابر می داند.
وی افزود: ما در جایی در خصوص حضور زنان در اجتماع مخالفتی نداریم، واجبات دین را که نگاه می کنیم مثلا در حج زن و مرد در کنار هم هستند و امام(ره) هم در وصیت نامه خود به این امر اشاره کرده اند.
اذکایی اظهار داشت: متأسفانه اکنون مشاهده می شود که به وصایای امام(ره) عمل نمی شود، جنس مخالف مرد احساس می کند یک رقیب پیدا کرده و این حس باید برداشته شود که این دو در کنار هم می توانند جامعه سالم بسازند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: اگر در جامعه مهندسی فرهنگی شود و به بانوان به عنوان یک بازوی توانمند جامعه نگاه شود، هم افزایی و هم گرایی نیز به دنبال خواهد داشت.
فاطمه اذکایی یادآور شد: احساس رقابت ناسالم موجب می شود همگرایی از بین برود.
وی ابراز داشت: زنان همیشه یک قشر مظلوم در جامعه هستند، هر چند شعارهای زیبایی سر داده شود، باید دیدگاه ها نسبت به این قشر و توانمندی های آنان تغییر کند.
این استاد دانشگاه با اشاره به کلام امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه "زن" را ریحانه یا گل خوشبو عنوان و خاطرنشان کرد: حضرت علی(ع) نیز حضور زنان را در منزل تا زمانی ضروری می داند که متضرر امری نباشد.
انتهای پیام/
نافع
به گزارش شبنم ها،دوشب گذشته شنیده شدن صدای آژیر خطر در غرب تهران و گمانهزنیها و خبرهای متفاوت درباره آن، موجهای گوناگونی را در شبکههای اجتماعی از سوی کاربران ایجاد کرد. در نگاه نخست باز هم پاشنه آشیل جدی رسانهای ما یعنی تأخیر در ارائه خبر اولیه، صحیح و روایت از رویداد باعث شد رسانههای معاند با تولید فیک نیوز، شایعه و اخبار ساختگی به القای ترس و دلهره در افکار عمومی بپردازند.
بیشتر بخوانید
چگونه با لوکیشن آلمان صدای آژیر شنیده اید؟
تعداد توئیت های مربوط به آژیر خطر
معصومه نصیری کارشناس رسانه به تحلیل محتواهای منتشر شده در فضای مجازی درباره این رویداد پرداخته است. بر اساس تحلیلهای وی رصد بسترهای مختلف شبکههای اجتماعی نشان میدهد کاربران توئیتر با ۲۶٫۲ هزار توئیت، ۱۴٫۲ هزار ریتوئیت، ۱۶۱٫۴ هزار لایک و ۱۰۹۰ پست در ساعت، در همان ساعات اولیه به اتخاذ رویکردهای مختلف در این زمینه پرداختند.
آژیر خطر در خبر رسانهها
«آژیر خطر تهران» در بستر خبر با ۸۶۳ خبر و محتوا مورد توجه رسانهها قرار گرفته است. خبرگزاریها با ۴۰۵ محتوا، پایگاههای خبری با ۴۳۸ محتوا، روزنامهها با ۲۰ محتوا و ۳۵ پست در ساعت به این موضوع پرداختهاند. تلگرامیها با ۵٫۱ هزار پست و مجموع ۲۷٫۱ میلیون بازدید و ۲۱۲ پست در ساعت به کنشگری درباره شنیده شدن آژیر خطر پرداختند.
اینستاگرام هم درگیر آژیر خطر بود
کاربران اینستاگرام هم با ۳۰۸ پست، ۹٫۱ هزار لایک و ۱۲ پست در ساعت به شنیده شدن صدای آژیر خطر واکنش نشان دادهاند. پست صفحهای که خبر شنیده شدن صدای آژیر در غرب تهران را همراه با گمانهزنیها و البته محتوای مبتنی بر دیس اینفورمیشن و شایعات منتشر کرده بود با ۱۴۵۵ لایک و ۱۰۷ کامنت بیشتر توجه را در این بستر به خود جلب کرده است.
این دادهکاوی نشان میدهد در مواقع وقوع رویدادها، تعلل و سردرگمی در بین رسانهها و مسئولان و عدم ارائه روایت واحد و غیرمتناقض، سبب جولان رسانههای معاند جهت القای روایتهای دروغین و مبتنی بر شایعات و انحراف افکار عمومی میشود. در غیاب این روایت و اطلاعات صحیح، موجی از بازنشر اطلاعات دلهرهآور که برای مخاطب فاقد سواد رسانهای نیز قابل راستی آزمایی نیست، نشان از ضرورت توجه به سیاستگذاری رسانهای و خبررسانی صحیح، جامع و شفاف با هدف قطع زنجیره فیکها و شایعات منجر به مدیریت بهتر افکار عمومی و بازگرداندن آن به داخل خواهد شد. امروز دوران سکوتهای طولانی در عرصه اطلاعرسانی گذشته است و روایت اول، تبدیل به روایت غالب شده و این یعنی باختن افکار عمومی و حقیقت در برابر جریان اطلاعرسانی مسموم.
انتهای پیام/