زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین
به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان : محمود بیات روانشناس و مشاور خانواده اظهار کرد: روشهای کنترل خشم و آرام سازی جو خانواده در هنگام دعوا و به نوعی اعلام آتش بس در محیط خانواده بسیار مهم است و نیازمند رعایت اصولی است.
وی افزود: اولین گام برای جلوگیری از درگیری میان زوجین خودآگاهی ومسئولیت پذیری است و هر یک از زوجین برای اعمال این تغییرات در همسر خود، باید ابتدا خود را بازسازی کنند.
این روانشناس و مشاور تربیتی تصریح کرد: هر کدام از زوجین باید از انجام رفتارهای کودکانه مانند لجبازی، قهر، بداخلاقی، سرزنش، گله و شکایت پرهیز کنند و با همسر خود ارتباطی صحیح و منطقی همانند یک گفتگوی صمیمانه برقرار کنند.
بیات با بیان اینکه ایجاد تصور و تفکر مثبت در مورد همسر و دور ساختن شک و تردید درباره وی در کاهش تنشها بسیار موثر است، اضافه کرد: زمانیهایی وجود دارد که هر یک از زوجین به طور ناگهانی با عصبانیت همسر خود مواجه میشوند، بدون آن که بدانند او به چه علت عصبانی است، در این شرایط گاهی رفتار عصبی همسر ممکن است دلیلی خارج از خانه و رابطه زناشویی داشته باشد، بنابراین بهتر است زن یا شوهر از علت عصبانیت همسر خود آگاهی پیدا کنند.
وی ادامه داد: در مواقعی که یکی از زوجین عصبانی است، ترک کردن او کار عاقلانهای نیست و اوضاع را بدتر می کند، زیرا هجوم افکار همراه با تنش و عصبانیت در مواقع تنهایی او را رها نمیکند.
این روانشناس و مشاور تربیتی خاطر نشان کرد: وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیدهاید، در این موقعیت سعی کنید آرام باشید، زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا تنها باعث ادامه مشاجره میشود و اوضاع را بدترمیکند.
بیات گفت: زمانی که دلیل عصبانیت همسر خود را دانستید و متوجه شدید که شما نیز در عصبانیت وی مقصر هستید، برای برقراری صلح قدمی بردارید، چراکه این عمل بیانگر آن است که شما خواهان آشتی کردن با او هستید و بخشی از اشتباهات خود را پذیرفتهاید و میخواهید اختلاف پیش آمده را حل کنید.
وی افزود: اگر احساس ناراحتی میکنید، حتما این حس خود را به همسرتان بیان کنید، چراکه انکار این احساسات و بی تفاوتی شما نسبت به اختلافات پیش آمده موجب افزایش خشم وی میشود.
انتهای پیام/ص
زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک زندگی مشترک کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم کنترل خشم درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین درگیری میان زوجین
به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان : بابک ساعدی دبیر علمی ششمین کنگره جراحی پلاستیک صورت و راینولوژی اظهار کرد: این کنگره به همت انجمن راینولوژی ایران در چهار بخش اصلی برگزار می شود که بخش نخست آن در موضوع بیماری های بینی و سینوس بوده که طی چند دهه اخیر گسترش یافته است.
وی افزود: امروزه در این حوزه اعمال جراحی آندوسکپی ورود یافته و این مسئله تا اعمال جراحی قاعده جمجمه گسترش یافته است، لذا بسیاری از تومورهایی که پیش از این قابلیت جراحی نداشته و یا باید برای جراحی جمجمه را می شکافتیم، از طریق جراحی آندوسکوپی قابلیت انجام دارد که این روش جراحی عوارض کمتری برای بیمار به همراه دارد.
دبیر علمی ششمین کنگره جراحی پلاستیک صورت و راینولوژی ادامه داد: بخش دوم کنگره مرتبط با جراحی راینوپلاستی است که برقراری زیبایی و کارکرد مناسب بینی در این حوزه مورد توجه است البته همکاران ما در این راستا از قدیم تبهر داشته ولی باید توجه داشت که در این حوزه طی سه دهه اخیر پیشرفت ها ی زیادی حاصل شده و اکنون تکنیک های 20 سال پیش را کنار گذاشته ایم و آشنایی همکاران ما با این تکنیک های نوین حائز اهمیت است.
ساعدی اظهار کرد: نسبت به همه گروه های درگیر در حوزه راینوپلاستی کمترین شکایت از همکاران ما بوده و این موضوع علی رغم مراجعه های زیاد است و موفقیت همکاران ما در این راستا چشمگیر بوده است.
وی افزود: جراحی پلاستیک صورت بخش سومی خواهد بود که در کنگره مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد. این حوزه از فیلدهای جدید بوده و آغاز تکنیک های آن مربوط به جنگ جهانی دوم است که طی 2 دهه اخیر با درک بهتر فیزیولوژی و بیماری ها این اعمال توسعه یافته ایت.
دبیر علمی ششمین کنگره جراحی پلاستیک صورت و راینولوژی تأکید کرد: تنها کسانی می توانند وارد فیلد زیبایی یک ارگان بدن شوند که با بیماری های آن ارگان آشنایی کامل داشته باشند که در غیر اینصورت هر اقدامی توسط آنها برای انجام زیبایی خطرناک است.
وی با اشاره به اینکه سلامت یک ارگان بر زیبایی آن اولویت دارد، افزود: جراحان گوش و حلق و بینی قبل از گذراندن تجربه در حوزه جراحی پلاستیک، چهار سال آناتومی و بیماری های صورت و سر و گردن را شناخته اند بنابراین کارکرد بهتری در جراحی سر و صورت دارند.
ساعدی اضافه کرد: جراحی پلاستیک صورت در سه قسمت مباحث غیرجراحی، بازسازی صورت به علت کهولت سن و بازسازی صورت به دلیل تصادفات و نقایص مادرزادی در کنگره ارائه می شود.
وی به موضوع خواب اشاره و بیان کرد: چهارمین بخش اصلی که در کنگره مطرح می شود در حوزه خواب است که در واقع مشکل اختلالات خواب بیماری قرن 21 محسوب می شود و آنقدر که کشورهای دیگر به این بیماری توجه کرده ما به این موضوع نپرداخته ایم.
دبیر علمی ششمین کنگره جراحی پلاستیک صورت و راینولوژی خاطرنشان کرد: بسیاری از بیماری ها اعم از فشار خون، ناراحتی های قلبی، اختلال در تمرکز و حتی بروز تصادفات رانندگی ریشه در بیماری های خواب دارد؛ لذا همه افراد دچار اختلالات خواب باید مشکلشان توسط پزشک بررسی شود.
ساعدی تأکید کرد: مشکل افرادی که دچار خرخر در خواب بوده و قطع تنفسی دارند، نباید طبیعی دانست و حتما باید بیماریشان بررسی و درمان شود که درمان مشکل این بیماران به صورت کار گروهی بوده و همکاران در حوزه اعصاب، ریه، دندانپزشکی و طب کار در شناسایی و درمان بیماری های خواب می توانند، مؤثر واقع شوند که همه این موارد در ششمین کنگره جراحی پلاستیک صورت و راینولوژی مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد.
وی در پایان گفت: در این کنگره علاوه بر حضور اساتید و صاحب نظران این حوزه مهمانانی از کشورهای آمریکا، انگلیس، کره، مجارستان،ایتالیا و فرانسه نیز حضور دارند.
گفتنی است؛ ششمين كنگره علمی بين المللی راينولوژی و جراحی پلاستيك صورت انجمن علمی رينولوژی ایران یکم تا سوم آذر ماه سال جاری در مركز همايش های رازی برگزار می شود.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان : سیما منادی روان شناس و مشاور اظهار کرد: برخی والدین نازپرورده بار آوردن فرزندان خود را یک امتیاز می دانند زیرا اعتقاد دارند فراهم کردن خواسته های مادی کودکان به طور کامل باعث رفع تمام نیازهای آنها در زندگی می شود.
وی با بیان اینکه اعمال سیاست های سختگیرانه در مقابل خواسته های فرزندان توسط والدین بسیار مهم است، گفت: از هر سه خواسته کودک، یکی را برآورده، دومی را به زمان بعد موکول کنید و به سومی نه بگویید، در این صورت کودک می آموزد که در زندگی نباید به تمام خواسته های خود دست یابد.
این روانشناس افزود: تجربه نشان داده کودکانی که به تمام خواسته ها و نیازهای مادی خود دست یافته اند در آینده در مواجهه با نخستین شکست یا مشکل مالی، دچار آسیب های روحی شده اند.
منادی گفت: اگر فرزندان از کودکی یاد بگیرند که هر چیزی را به راحتی نمی توان به دست آورد، در آینده برای دستیابی به اهدافشان متکی به توانایی های خودشان می شوند.
وی اضافه کرد: بی مسئولیتی، پیامد لوس بار آوردن کودکان است و معمولا رفتارهای مسئولانه را یاد نمی گیرند و تصور درستی از مسئولیتپذیری ندارند. کودکان لوس، در دوران بزرگسالی نیز درک درستی از مفهوم مرزبندی در زندگی ندارند و به مشکلات مختلفی مانند پُرخوری، ولخرجی و غیره دچار می شوند. در برخی موارد، این کودکان دچار بیانگیزگی شده و ممکن است بیش از حد تنبلی کنند یا عصبانی شوند از سوی دیگر شکل نگرفتن بلوغ عاطفی و یاد نگرفتن مهارتهای لازم برای حل مسائل باعث شده که این کودکان در دوران بزرگسالی هم با مشکلات مختلفی مواجه شوند.
این روانشناس با بیان اینکه بعضی والدین اجازه نمی دهند بچه ها سختی های معمول زندگی را تجربه کرده یا تبعات رفتارهای زشت خود را بفهمند،خاطر نشان کرد: فرزندان باید بدانند که همیشه خواسته های آنها نباید عملی شود، برخی با تلاش به دست می آید و برخی نیز به صلاح کودک نیست. به عبارت دیگر، بچه ها باید بتوانند زندگی را با استرس های آن تجربه کنند تا راهکارهای مقابله با مشکلات را یاد بگیرند.
منادی تاکید کرد:والدین باید توجه کنند که به بهانه مهربانی کردن به هر نوع خواسته معقول و نامعقول فرزندشان تن ندهند.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان : بخوانیدش تجمل، یا همان چشم و هم چشمی معروف همانی که مدتی است وارد زندگی اکثر ایرانی ها شده و به سرعت در حال انتشار است. همانی که نگرانی رهبر انقلاب را در پی داشته، همانی که با زندگی ائمه بسیار متفاوت است، همانی که پیامبر اسلام به شدت آن را نهی کرده اند.
بیماری چشم هم چشمی که جزو یکی از بیماری های روانی است و فرد را آنقدر در تجملات و نگاه کردن به زندگی دیگران غرق میکند که فرد کم کم مشاعرش را از دست داده و فقط به فکر تقلید از زندگی دیگران میفتد.
حتی لوازم و وسایلی را خریداری می کند که نیازی به آن ندارد و مورد استفاده اش نیست و تنها به دلیل این که اطرافیانش وسیله ای را خریداری کرده اند او نیز می خواهد داشته باشد .
به میان آنهایی که دنبال تجمل هستند که می روی، هر یک دلایل خود را دارند، هیچکدام اسم این کار را تجمل گرایی و یا چشم و هم چشمی نمی گذارند و از بیماری خود بی اطلاع هستند.
با محمد 38 ساله که چندسالی در بازار کار می کند و به قول خودش حسابی با چم و خم کار آشنا است گفتگو می کنم درباره این که مردم معمولا چه چیزهایی می خرند آیا وسایلی که در مغازه می فروشید همه مورد نیاز است یا اکثرا حالت تزیینی و لوکس هستند.
او می گوید: هرروز شاهد چیزهایی در مغازه هستم که برایم عجیب است گاهی وسایلی را ما وارد مغازه می کنیم که صرفا استفاده ضروری ندارند ولی به دلیل لوکس بودنشان با تقاضای مردم و استقبال بی نظیرشان مجبور به وارد کردن این اجناس در مغازه هستیم.
محمد ادامه داد: چندی پیش یکی از دوستانم به یکی از مناطق مرزی رفته بود و تعداد زیادی عروسک با قیمت نسبتا پایینی خریداری کرده و از من خواهش کرد آن ها را در مغازه بفروشم به محض گذاشتن تعدادی از آن عروسک ها در جلو مغازه و خرید کردن اولین خانم از این عروسک ها با صحنه هایی مواجه شدم که باورش سخت است حتی به درگیری لفظی بین چند خانم هم انجامید که حاضر بودند با قیمت بالایی بخرند.
این فروشنده افزوود: وقتی به صحبت های عده ای از آن ها گوش می دادم متوجه شدم نه کودکی در خانه دارند و نه مورد نیازشان است و تنها به دلیل اینکه بعدا در خانه استفاده می شود خریداری می کنند.
به گفته محمد مردم فقط دنبال جدید ترین کالا در زندگیشان هستند و برایشان اصلا اهمیت ندارد که این کالا لازم است یا نه. او گفت: چندی پیش خانم و آقایی وارد مغازه شدند که خانم میوه خوری کریستالی را می خواست بخرد اما با مخالفت همسرش مواجه شد به گفته مرد خیلی اهل رفت و آمد و مهمانی نبودند ولی با لجبازی همسرش برای خرید آن مواجه شد آنقدر با هم یکی به دو کردند که مرد بیچاره مجبور به خریداری شد .
سوار ماشین خطی پرایدی زهوار در رفته ای می شوم مدلش آن طور که نشان می داد فرسوده و اسقاطی میزد تمام درها و گلگیرش ضرب دیده و داغون بود حتی زنگ زدگی و خوردگی در جای جای بدنه اش به چشم می خورد. از صدای موتور و بدنه که فاکتور بگیریم کلا چیز بدرد بخوری از آن به چشم نمی آمد.
همان طورکه در افکار خودم به تجزیه و تحلیل آن غرق بودم، ناگهان صدای گوشی موبایلش مرا از افکار خودم بیرون کشید واقعا تعجب زده شدم درست است، گوشی موبایلش مارک معروف سیب گاز زده بود آن هم از جدیدترین نوعش !!!! گوشی موبایلی که چندی است جوانان ایرانی را درگیر خریداری خود کرده است. به دلیل قیمت بالا و شکل منحصر به فردش جزو لوازم لوکس به شمار می رود حتی چندی پیش مراسم رونمایی از جدیدترین نوعش بود.
بگذریم، دلم میخواست بدونم این گوشی که دارد آیا برای خودش است یا نه با هزار مقدمه چینی بالاخره دل را به دریا زدم طوری باید سوال می کردم که گارد نگیرد و به سوالم جواب دهد بعد از کلی این شاخه آن شاخه پریدن رفتم سر اصل موضوع، جوابی داد که برایم واقعا عجیب بود جوانی حدودا 30ساله، ذهنش درگیر چه چیزهایی است به قول راننده که می گفت این گوشی با بقیه گوشی ها فرق دارد، امکانات زیادی دارد که هیچ گوشی دیگری ندارد و مهمتر از همه این که در بین دوستان و اقوامم برایم کلاس می آورد.
راجع به وضعیت زندگی اش از او سوال کردم ادامه داد: وضعیت مالی خوبی ندارم همین را با قرض و قوله خریداری کردم با اینکه خیلی بدهکارم ولی ارزشش را دارد. میگفت خرج زندگی ام با همین ماشین است، شده روزها بیکار بودم بخاطر خرابی ماشینم اما همین حالا طلا های زنم را فروختم تا ماشینم راه بیفتد بتوانم خرج زندگی را بدهم.
واقعا برایم سخت بود که مردم چرا با خود این کار را می کنند یاد آیه مبارکه 195 سوره بقره افتادم، «با دست خود، خود را به هلاکت نیندازید».
یکی دیگر از دوستانمان نیز وضع مالی مناسبی ندارد. سه پسر در پایه مختلف تحصیلی دارد دبستان، راهنمایی، دبیرستان و هر سال با هزار مکافات پول شهریه مدرسه آنها را تامین می کند. حتی چندین وام بانکی گرفته و مجبور شده است ماشینش را نیز بفروشد تا خرج تحصیل فرزندانش در مدارس غیرانتفاعی فراهم کند.
وقتی به بازار تهران برای خرید وسیله رفته بودم میانه راه خانواد ه ای را دیدم که در حال چک و چانه زدن با کارگر چرخی بودند که وسایل آنها را حمل می کرد پدر خانواده گوشه ای ایستاده بود خستگی و ناراحتی در چشمانش موج می زد. چرخ حاوی کلی وسیله بود جلو رفتم بحث را باز کردم مرد میانسال گفت: این وسیله ها برای جهیزیه دخترم خریدم بهش گفتم وسایلی که خریدی جنسیت خوبی ندارد می توانستی پولت را جمع و جور کنی بجای اینهمه حداقل دو، سه وسیله ضروری اما باکیفیت بخری! خنده تلخی زد و گفت: فامیل های داماد خیلی اهل تجمل هستند اگر دختر من این ها را در جهیزیه اش نداشته باشد مدام باید سرکوفت بشنود درست است جنس ندارد ولی دهان پر کن است .
چندی است جشن هایی در ایران مد شده که اولین جرقه آن سال گذشته زده شد و آن سیسمونی های مجلل برای کودک تازه متولد شده بود. بطوری که حتی سر شیشه و پستونک شیشه کودک را طلا فرا گرفته بود.
سیسمونی هایی که هزینه آن به 70،80 میلیون تومان می رسید و در فضای مجازی سروصدای زیادی به راه انداخته بود، بطوری که تا مدتی بعضی از طلا فروشی های شهر نیز داشت کم کم به آن سمت می رفت که فرهنگ استفاده از سر شیشه طلایی را در بین مردم جا بیندازند و همه را به خرید آن وا دارند، بعد از مدتی که این امواج فروکش کرد به فراموشی سپرده شد.
حال دوباره جشن هایی در بین مردم باب شده که در حال افزایش است جشن تعیین جنسیت کودک، جشن خداحافظی پوشک، جشن اولین قدم برداشتن کودک، جشن اولین دندونی (اولین دندان کودک)، جشن اولین ماه زندگی کودک و... عناوین مختلفی که به چشم می خورد و تاسف برانگیز است .
همه این تجملات بر می گردد به فقر فرهنگی، چرا اینگونه فقر فرهنگی در جامعه ما به وضوح دیده می شود و مانند زالو خون تک تک را می مکد؟
فقر فرهنگی، فقری جدا از سر نداری نیست فقر افکار است، ممکن است از نظر مالی در بهترین حالت ممکن به سر ببری ولی فقر فرهنگی در جای جای زندگی ات به چشم بخورد آن جایی واقعا درد ناک است که به جای درست کردن ماشین خرابت که خرج زندگیت از آن تامین می شود باید به فکر خریدن جدید ترین گوشی سال باشی و برای مدل جدیدش برنامه ریزی کنی یا بجای هزینه کردن فرزندانت در بهترین مدرسه شهر، دارو ندار زندگی ات را بفروشی آنوقت به فروش لواشک و الو در محل کارت روی بیاوری و دائم در حال ناله باشی که وضع مالی درستی نداری و همه عالم و آدم را مقصر بدبختی خود بدانی.
حتی شده بخاطر حرف مردم بنجل ترین وسایل بازار را برای جهاز دخترت بخری و یا جشن های بی مورد و پر هزینه را برای فرزندت داشته باشی همه این ها بخشی کوچک در دریا معضلات و بدبختی های جامعه امروز ماست. نه می شود درباره اش سکوت کرد و نه به راحتی از کنارش رد شد. باید درباره اش فکری کرد و چاره ای اندیشید .
در این رابطه با امان الله قرایی مقدم جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی گفتگو کردیم. وی گفت: تجمل گرایی بطور کلی تحت تاثیر چند عامل است که یکی از بارزترین عواملش ابزار و وسایل لوکس مانند خانه ،ماشین و... این عوامل از نظر جامعه شناسی مورد بررسی قرار گرفته است و تئوری مطرح در این زمینه تحت عنوان حاکم شدن ذهنیت، حسی و مادی در جامعه است.
وی ادامه داد: این تئوری را «پیتریم سوروکین» استاد دانشگاه هاروارد اولین بار مطرح کرده بود. تحرک اجتماعی مهمترین مبحث در نظریات و اندیشههای سوروکین است. مطالعات تحرک اجتماعی بیش از 50 سال است که در علوم اجتماعی صورت میگیرد.
قرایی افزود: یکی از نخستین مطالعات در این زمینه بررسی سوروکین در سال 1927 است. سوروکین جوامع متعددی را مورد مطالعه قرار داد. از منظر سوروکین محرک دگرگونی اجتماعی را باید در منطق درونی هر یک از این جوامع جستجو کرد. بدین معنا که جوامع بشری تحت فشار داخلی برای بسط شیوه تفکرشان به آخرین حد منطقیاش قرار دارند. بدینسان که یک جامعه حسی سرانجام آنقدر حسی میشود که زمینه برای سقوط اش فراهم میگردد. وقتی ذهنیت حسی به آخرین حد منطقیاش میرسد، مردم به نظامهای مفهومپردازانه پناه میآورند. اما این نظام تازه نیز دوباره به آخرین حدش سوق داده میشود و در نتیجه جامعه بیش از حد مذهبی میگردد. در این هنگام صحنه برای پدیداری یک فرهنگ آرمانگرایانه آماده میگردد و سرانجام همان چرخه پیشین دوباره تکرار میگردد.
قرایی ادامه داد: امروزه در کشور ما اصل مادیات است، که حرف اول را می زند و مردم دوست دارند با ابزار و اشیاء خود را به رخ دیگری بکشند یا به قول معروف پز دهند. به دلیل آنکه افراد دیگر مانند گذشته شناخته نمی شوند با توجه با اینکه جمعیت در گذشته محدود بود و همه از احوال هم باخبر بودند و دیگر نیازی به شناساندن اینکه دختر یا پسر چه کسی و یا از چه خانواده ای بود باب نبود. اما اکنون ما خودمان را با اشیا نشان می دهیم با مدل ماشین، مدل لباس پوشیدن و یا خانه ای که در آن زندگی می کنیم این اسباب و وسایل باعث شده تجمل گرایی بالا رود .
وی در ادامه باتوجه به بزرگی و کوچکی شهرها که نقش بسیار زیادی در این شناساندن ایفا می کند گفت: در کلان شهرها بخصوص تهران ما این پدیده را بیشتر و بزرگتر به چشم می بینیم که روز به روز نیز در حال افزایش است. یکی از دلایلی که باعث شناساندن و مطرح کردن خودمان، در بین مردم است و می توانیم سری در بین سرها پیدا کنیم تجملات است .
قرایی نیز این نکته را اذعان داشت: در مملکت ما شئ سروری حاکم شده است. ما نوکر دست به سینه اشیا شده ایم و این اشیا هستند که برای ما شخصیت می آورد و متاسفانه بدلیل خود کم بینی از خودمان شخصیت نداریم و این تجملات هستند که برای ما شخصیت آورده اند. نکته مهم و قابل بررسی این است که نوکیسگی در جامعه بسیار زیاد شده است هرکسی به هر چیزی می رسد اولین کاری که انجام می دهد خرید یا اجاره کردن خانه در بهترین مناطق تهران است و سپس به تغییر ماشین و پوشش و ... روی می آورد. برای مثال فلان دختر ملاک یا کارخانه دار و یا کسی که از قبل از وضعیت بالایی برخوردار بوده دیگر نیازی به نشان دادن شخصیت خود بوسیله اشیا نیست .
وی ادامه داد: از نظر جامعه شناسان جهان امروز جهان مادیات است. در مسئله ازدواج به عقیده عده ای اصلا شخصیت فرد و خانواده برایشان اهمیت ندارد و آنچه مهم است تجملات و مادیات است در حقیقت ما عمرمان را می فروشیم تا تجملات را بخریم، اکثر ماشین های ما لیزینگی و قسطی شده اند حتی لوازم خانگی مان نیز همینطور هرچیزی را بعد مدتی با قرض می خریم بعد پرداخت وام دوباره وام دیگری می گیریم و مدلی جدیدتر را وارد زندگی خود می کنیم .
وی افزود: باید سعی کنیم معنویت را بالا ببریم از بس غرق دنیای مادیات شده ایم که از معنویت دور شده ایم . متاسفانه وقتی کسی در فضاهای مجازی می گوید ژن خوب دارد دیگر حرفی برای گفتن باقی نمی ماند این تئوری شکست خورده قرن 18 میلادی است که دیگر مرسوم نیست و نظریه ای که معتقد است کسی که یک باره به وضعیت خوبی رسیده باید از همه بالاتر باشد .این اختلافات طبقاتی ناراحتی روحی و روانی به همراه بحران های اجتماعی و سیاسی به وجود می آورد.
وی در پایان گفت: با تمام این احوال باید مراقب حکومت مرکزی بود که دچاد تزلزل و شکست نشود، باید حکومت مرکزی را تقویت کنیم که با وجود این اتفاقات اگر مراقب نباشیم تجاوزات و ناهنجاری های اجتماعی زیاد می شود. حال ما باید با فرهنگ سازی مناسب از مدارس، خانواده ها، دانشگاهها و... شروع کرده و گسترش داده و نسبت به این پدیده شوم مقابله کنیم. همه بحث ما در این نکته خلاصه می شود که ما با بحث شیک پوشی و منظم بودن مخالف نیستیم، اما آنچه مهم است اینکه نباید بگذاریم افراط بر ما چیره شود و برای ما تصمیم بگیرد. تجمل گرایی یک نوع سبک زندگی ناجور است که باید از بین برود.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از مهرخانه : هدف از انجام این تحقیق بررسی زاویهای از جنگ تحمیلی هشت ساله بین دو کشور ایران و عراق است که کمتر به آن پرداخته شده و این پژوهش سعی کرده است از زاویه تجارب زنانی جنگ را ببیند که با جنگ مواجه شده، در اثر جنگ خانه و کاشانه خود را از دست دادهاند، به کارهایی نظیر پرستاری و امدادگری، خبرنگاری، کمکهای پشت جبهه و.. پرداخته یا حتی در مواردی سلاح به دست گرفته و با دشمن جنگیدهاند.
زنان و جنگ
از میان پدیدههای اجتماعی برخی دارای تأثیر بادوام و طولانیتری بر حیات اجتماعی یک جامعه و ذهنیت مردمان آن هستند و بعضی نیز به دلایل مختلف در زمانی کوتاهتر فراموش شده و جای خود را به تجاربی دیگر میدهند. شاید جنگها، به لحاظ گستره تأثیراتی که بر زندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی مردمان دارند و نیز حجم انبوهی از تغییرات اجتماعی که به دنبال میآورند، جزء پردوامترین پدیدهها باشند و خاطرات استواری را در ذهن کسانی باقی نهند که آنها را تجربه میکنند.
این تحقیق سراغ خاطرات زنانی رفته است که به نوعی در جنگ شرکت داشته یا از دور آن را لمس کردهاند. بخش مهمی از این روایتها مربوط به زنانی است که به نحوی با جنگ مواجه شده و آن را تجربه کردهاند.
نکته مهم این است که علیرغم تفاوتهایی که در تجارب زنان مختلف (از شهرهای مختلف ایران، قومیتهای گوناگون و طبقات و سطوح متفاوت تحصیلات) وجود دارد، عناصری در این تجربهها مشترک است که موجب میشود بتوان از پدیده های تحت عنوان "تجربه زنانه از جنگ" یاد کرد.
تجربه ازجاکندگی
اولین یافته تحقیق نشان میدهد زنان جنگزده اولین زنانی هستند که به لحاظ زمانی و مکانی با جنگ مواجه میشوند. اغلب خاطراتی که از جنگ نوشته شده یا تعریف شده مربوط به آنان است. خاطرات آنها معمولاً از روزها یا سالهای قبل از جنگ آغاز میشود. مواجهه آنان غافلگیرانه و از سر ناچاری است. توصیف دو شهر آبادان و خرمشهر، تفریحگاهها، خاطره شط و اخلاق و آداب و رسوم بندرنشینان پیش از جنگ، بخش زیادی از خاطرات این زنان را به خود اختصاص میدهد؛ گویی تنها با توصیف زندگی روزمره و نظم جاری در آن است که میتوانیم دریابیم جنگ تا چهاندازه میتواند مؤثر بوده و روال زندگی عادی را از هم بگسلد.
در روزهای اول جنگ و با اولین حملات هوایی و زمینی به سمت شهرهای آبادان و خرمشهر، تردید نسبت به ماندن یا ترک شهر و دیار ذهن همه جنگ زدگان را به خود مشغول میکند. اغلب آنها تنها میکوشند تا جایی از معرکه جنگ دور شوند که در نزدیکترین نقطه نسبت به خانه و کاشانه خود باشند و برای همین اولین جابهجایی در سطح شهر صورت میگیرد و مردم ساکن نقاط آسیبدیده به خانه خویشانی مراجعه میکنند که در مناطق دورتری از تهاجم و درعین حال دور از شهر قرار دارند.
طی چند روز اول جنگ برای ساکنان مناطق جنگی روشن میشود که دیگر هیچیک از مناطق مرزی در امان نیست. پس از مهاجرت از شهر وارد خوابگاههایی میشوند که از قبل آمادهاند؛ خوابگاههایی که فاقد امکانات اولیهاند با اتاقهایی کوچک، سرویسهای بهداشتی مشترک (به خصوص با وجود دختران و پسران نوجوان و جوان)، زندگی فقیر و غنی در کنار یکدیگر.
همچنین این تجربه، موجب نقض قوانین دیگری نیز میشود. اشاره به استفاده مشترک خانوادهها از سرویس بهداشتی مشترک، در واقع اشاره به مختل شدن نظم اجتماعی در روابط نوجوانان و جوانان جنگزدهایست که در اثر فشارهای اجتماعی ناشی از جنگ، اکنون ممکن است روندهای اخلاقی موجود در نظم پیشین را زیرپای نهند و از این رو به صورت تهدیدی برای چارچوب زندگی خانوادگی درآیند و زمینه بزه و آسیبهای اجتماعی را در اتاقهای دلگیر خوابگاه گسترش دهند.
تجربه مشترک دیگر زنان، دلتنگی است. آنان خانه و کاشانهشان را از دست داده و مجبور به سکونت در مناطقی شدهاند که هیچ دلبستگی بدان ندارند، قادر به برقراری ارتباط با مردم شهرهای دیگر هم نیستند. در مواردی شرایط سخت زندگی در دوران جنگ و کمبود امکگانات در شهرهای دیگر، بر دیگر مشکلات میافزاید. زنان جنگزده در نوعی نوستالژی شریک هستند؛ دورهم بودن اعضای خانواده (اغلب خانوادههای جنگزده تعدادی از عزیزان خود را در طی جنگ از دست میدهند)، داشتن منزل مستقل، وضع مالی ثابت، خاطرات از شرایط اقلیمی و... از ویژگیهای مشترک آن است.
اگرچه این زنان در خاطرات خود به چنین دلبستگیها و دلتنگیهایی اشاره میکنند، اما میتوان گفت در واقع دلتنگ نظم اجتماعی و روال عادی زندگی روزمره پیش از جنگ هستند که برایشان دربردارنده اطمینان و اعتماد بوده است.
با جداشدن مهاجران از بستر فرهنگی و اجتماعی خود، تجربه «دیگری» شدن نیز برای آنان ایجاد میشود. آنان که ممکن بود تا دیروز در شهر خود میزبان مسافران شهرها باشند، امروز به صورت غریبگانی جلوه میکنند که موجب کمبود امکانات و منابع شدهاند. با دور شدن از منطقه جنگی مردمان شهرهایی که هنوز جنگ را حس نکردهاند، زبان به طعنه و تحقیر جنگزدگانی میگشایند که ناچار از ترک مناطق مرزی شدهاند. تجربه تحقیر و دیگریشدگی، تجربه مشترک اغلب زنان جنگزده است.
انفجار در ساختار خانواده
دومین یافته تحقیق نشان میدهد تجربه دیگری که جنگ به زنان تحمیل میکند تجربه از هم پاشیدن خانواده است. این تجربه زمانی اهمیت مییابد که بدانیم برای اغلب زنان بخش عمده زندگی در کانون خانواده سپری میشود و در واقع زندگی خانوادگی بزرگترین تجربه مشترک زنان محسوب میشود. در اغلب خانوادهها همه اعضاء نمیتوانند و نیز نمیخواهند با هم از شهر خارج شوند. معمولاً در مراحل اولیه به دلیل هراس از تجاوز، زنان و کودکان از شهرها خارج شده و مردان و پسران نوجوان برای دفاع از شهر، باقی میمانند.
از دست دادن حمایت مردان خانواده و جدایی اجباری از همسر و پدر و برادر، درد دیگری است که بر دردهای زنان جنگزده میافزاید. زنان شهرهای دیگر نیز تجربه جداشدن از اعضای خانواده خود را با فاصله کوتاهی پیدا میکنند. مردان بسیاری از خانوادهها به تدریج برای حضور در صحنه نبرد از سایر اعضای خانواده جدا شده و به مناطق جنگی میروند. همچنین گروههایی از زنان نیز وجود دارند که به دلیل باقی ماندن در صحنه جنگ ناچار از ترک خانوادههای خود میشوند.
پس از مهاجرت دستههای مختلف جنگزدگان به شهرهای امنتر، عدهای از زنان برای کمک در صحنه نبرد در شهرها باقی میمانند یا از خانواده خود جدا شده و به شهر خود مراجعت میکنند.
این افراد بسته به تخصص و تواناییهای خود؛ در نقشهایی مانند پرستار و امدادگر، به پرستاری از مجروحان پرداخته یا به خبرنگاری از عرصه نبرد نیز میپردازند و هر بار ِبر زمین ماندهای را که مردان وقت و توانایی برداشتن آن را نداشته باشند، بر دوش میگیرند و برخی از آنان مانند شهناز حاجیشاه در همان اولین صحنههای نبرد به شهادت میرسند.
علت اصلی شکلگیری چنین نقشی در دوران جنگ افزایش تصاعدی تعداد مجروحان جنگی و کافی نبودن نیروهای رسمی مانند پزشک و پرستار در بیمارستانهای مناطق جنگی است. امدادگران عموماً دختران بومی شهرهای جنگزدهاند که برادر یا پدر و در مواردی همسری را در صحنه نبرد دارند. ماندن این دختران در صحنه جنگ چندان هم به سادگی صورت نمیگیرد. نزاع و درگیری درون خانواده و به هم خوردن تعریف جاافتاده از هرم قدرت، از پیامدهای دیگر جنگ است.
به عهده گرفتن نقشهای مختلف در صحنه جنگ برای دختران جوان از جهات چندی با مشکل روبروست؛ اولین مسئله آنان، رضایت خانواده است. خانوادهای که تا دیروز مشروعیتی عام داشت، اکنون به کانون چالش بدل میشود و دختران دیگر قادر به پذیرش اقتدار بزرگترها نیستند. به عنوان مثال سه خواهر رامهرمزی برای حضور در بیمارستان ناچار از قبول طرد توسط برادر میشوند و برادر بزرگ به شرطی با حضور آنها موافقت میکند که دیگر او را برادر خود ندانند.
دوری از خانواده نیز تجربه دیگر مشترک و دردناک این دختران است که به شدت آنان را آزار میدهد و در غالب خاطرات بدان اشاره شده است. برخی از دختران امدادگر تا ماهها صحنه نبرد را ترک نمیکنند و این درحالی است که کوچکترین خبری از محل استقرار خانواده خود ندارند. تنها با آرام شدن شرایط و گسیل نیروهای تازه امداد و پرستاری است که آنان به فکر پیدا کردن خانواده خود میافتند.
تجربه دوری از خانواده و تنهایی و زندگی در خوابگاه بیمارستان، رفته رفته به صورت تجربهای دیگر در میآید و دختران امدادگر که زمانی طولانی را با هم سپری کردهاند، تجربه رابطهای خانوادگی را میان خود و دوستانشان درک میکنند. آنان در موقع خطر مانند اعضای خانواده از هم حمایت میکنند، پناه عاطفی هم هستند و در شهر جنگزدهای که بیم حضور دشمن اجازه حضور آزادانه را به زنان نمیدهد، برای آوردن نیازهایی مانند رفتن به حمام یا شستن لباسها با هم رفت و آمد میکنند. تجربه با هم بودن کم کم بر احساس تنهایی چیره میشود و این «خانواده ثانویه»، جایگزین دوری از خانواده واقعی آنان میگردد.
در مواردی نیز دوری از خانواده پیامدهای ناگواری را برای زنان پرستار حرفهای که موظف به حضور در مناطق جنگی بودهاند به وجود میآورد. مثلاً شوهر پرستاری به نام منیر، به دلیل دوری طولانی از او ازدواج مجدد کرده و او و دخترش را به امان خدا رها میکند.
جنگ تنها تجربه متفاوتی را برای زنان بالغ و بزرگسال رقم نمیزند، بلکه موجب پایان یافتن دوره کودکی و نوجوانی بسیاری از کودکان و نوجوانان میشود. بعضی از آنها دیگر بازیهای کودکانه را رها میکنند و به ساخت کوکتل مولوتوف میپردازند. معصومه رامهرمزی امدادگر چهارده ساله جنگ، یکی از این افراد است.
تغییر در«خویشتن زنانه»
سومین یافته تحقیق بر بازاندیشی زنان در خویشتن خود تأکید دارد. در اثر چنین بازاندیشیهایی است که تغییراتی ایجاد میشود که در اغلب موارد موجب قویتر و مستقلتر شدن آنان میشود. در مواردی هم که از مواجهه با تغییرات اجتماعی ناشی از جنگ ناتوان مانده و تاب رویارویی با آن را ندارند، تغییرات خویشتن زنانه آنان در جهت تخریب ساختار شخصیتیشان پیش میرود.
از موارد معدود چنین تخریبهایی میتوان به خاطره زنان امدادگر از زنی اشاره کرد که مسئولیت تدفین پیکر شهداء در قبرستان آبادان را برعهده داشته است. جابجایی جنازه شهدا و دفن آنها، یکی از وظایف دشوار زنان در زمان جنگ بوده است؛ این کار علاوه بر صحنههای دلخراشی که ایجاد میکرده، مستلزم آن بوده که زنان به دو گروه تقسیم شوند: گروهی شهدا را دفن کنند و گروه دیگر با اسلحه از پیکر شهدا در مقابل حمله سگهای هار حفاظت کنند. تقریباً اکثر امدادگران از زنی در قبرستان آبادان یاد میکنند که در اثر کثرت دفن شهدا و مواجهه با پیکرهای قطعه قطعه آنان مشاعر خود را از دست داده بود و گاهی به تنهایی به دفن اجساد میپرداخت و گاهی نیز با اسلحه بر سر مزار آنان کشیک میداد.
کار امدادگری نیز از جمله کارهایی است که موجب تغییر«خویشتن زنانه» را فراهم کرده و تجارب ویژهای را برای زنان امدادگر فراهم میآورد. تقریباً همه این زنان در خاطراتشان از اولین مواجهه خود با پیکر شهدا یا مجروحان نوشتهاند. هولناکی برخورد اول تاحدی است که برای همه آنان که سالها پس از جنگ خاطرات خود را بازگو میکنند، به یاد مانده است. برخی از آنان پیش از جنگ از دیدن خون شوکه میشدهاند، اما شرایط خاص امکان توجه به ویژگیهای فردی را از بین برده و این زنان را به کسانی بدل میکند که از حضور در سردخانه شهدا یا جداکردن اجزای بدن آنان لابهلای لباسهایی که باید شسته شود تا دوباره مورد استفاده قرار گیرد، هراسی ندارند.
پرستاری در زمان جنگ نیز خود تجربهای است که با پرستاری زمان صلح تفاوتهای فاحشی دارد. رؤیا یکی از پرستارانی است که به دلیل ترس از مواجهه با اجساد خونی و تکهپارهشده، مجروحان سوخته و قطعه قطعه و مسائلی نظیر این، تاب و توانش را از دست داده و دچار حملههای عصبی و سردردهای شدید میشود. بعد از مدتی پرستارانی مانند رؤیا مشکلاتشان از بین میرود و به شرایط عادت میکنند.
نقش دیگری که گاهی زنان در صحنه جنگ با آن ظاهر شدهاند، نقش خبرنگار جنگی است. در میان خاطرههای مورد بررسی، تنها مریم کاظمزاده است که به عنوان خبرنگار جنگی وارد صحنه درگیری نیروهای ضدانقلاب با پاسداران در کردستان میشود و سپس این نقش را در طی جنگ دنبال میکند. او پس از مدتی حضور در کردستان درمییابد که هیچ یک از نیروهای حاضر در منطقه رغبتی برای حضور یک زن ندارند و معتقدند او در اوضاع بحرانی منطقه هیچ کاری نمیتواند انجام بدهد. علاوه بر این سایر مردان خبرنگار هم به او به چشم رقیبی مزاحم نگاه میکنند و در مواردی دست به اقداماتی برای از صحنه به در کردن او میزنند. نهایتاً او با قبول شخصی مسئولیت حضور در منطقه، به دنبال گروهی از مبارزان به نام دستمالسرخها روانه روستاهای مرزی شده و موفق به انجام وظیفه خبرنگاری و قبولاندن خود به عنوان یک زن به دیگران میشود.
علاوه بر زنان پرستار و امدادگر حاضر در صحنه نبرد، تعدادی از زنان نیز اسلحه به دست گرفته و به مقابله با دشمن پرداختهاند. مرضیه حدیدچی(دباغ) به دلیل تجربه نبرد مسلحانه و آموزش دیدن در خارج از کشور، مدتی فرماندهی سپاه منطقه غرب را برعهده داشته است. مریم امجدی نیز از زنانی است که در ماههای پیش از جنگ توسط بسیج آموزش دیده و پس از شروع جنگ اسلحه به دست گرفته و به مقابله مسلحانه خرمشهر در مسجد جامع و سپس به مقابله مسلحانه با دشمنان پرداخته است. وی مدتی نگهبان انبار اسلحه خرمشهر در مسجد جامع بوده و سپس به همراه گروه فدائیان اسلام در مبارزه خانه به خانه با سربازان عراقی میپردازد. وی تنها زنی است که حتی تا آخرین لحظه سقوط خرمشهر از آنجا خارج نمیشود.
زن مبارز دیگر، پروین داعیپور است که به همراه عدهای از همرزمان خود، مبادرت به تشکیل «ستاد مقاومت خواهران پاسداران انقلاب اسلامی» کرده و به دفاع از اهواز میپردازد.
توانایی زنان باعث میشود پس از مدتی موفق شوند تحسین مردان مخالف خود را برانگیزند. یکی از این صحنههای تأثیرگذار برخورد یکی از رزمندهها با اسحاق رامهرمزی برادر سه خواهر رزمنده است که به او میگوید :«خواهرهایت شیر هستند و از ده مرد هم مردترند، به آنها افتخار کن.» برخورد این رزمنده باعث میشود که برادر نه تنها دست از طرد خواهرانش بردارد، بلکه با افتخار برای آشتی و دیدن آنها پیشقدم شود.
منزلت ناشی از حضور در جبهه برای این زنان درحدی است که در اغلب موارد خانوادهها هویت مستقل آنان را به رسمیت میشناسند و پس از مدتی این زنان هستند که راهنمای خانواده محسوب میشوند. این منزلت والا موجب میشود تا آنان در مواردی بدون اجازه گرفتن از خانواده برای رفت و آمد در جبههها و بیمارستان مختلف اقدام کرده و حتی با صلاحدید شخصی خود با برخی از رزمندگان ازدواج کنند.
بدن زنانه و جنگ
چهارمین نتیجه تحقیق به روایت زنان از تجاوز اشاره میکند. تجربه ترس از مورد تجاوز قرارگرفتن بدن زنانه، تجربه مشترک اغلب زنان در فرهنگها و موقعیتهای مختلف است. از آنجا که اساس چنین تجربهای خفیف و خوار کردن زنان مورد تعرض و اعضای خانواده آنان است، این تجربه در جنگ وجوهی دیگر پیدا میکند که آن را بسیار جدیتر و خشنتر نشان میدهند. در ادبیات جنگ اکثر ملتها، با صحنههای مختلفی مواجه میشویم که متجاوزان برای درهم شکستن روحیه مردم، دست تجاوز به همسران، خواهران و مادران آنان دراز کردهاند. این تجربهای است که در جنگ ایران و عراق نیز بر سر زنان سایه افکنده و شاید بیش از هر چیزی آنان را به هراس میافکند.
علیرغم پررنگ بودن تجربه هراس، این تنها خطری نیست که زنان حاضر در صحنه جنگ با مواجه میشوند. شهر جنگزده حال و هوایی دارد که با شرایط غیرجنگی قابل مقایسه نیسست. ترسی که در اغلب خاطرات از آن یاد میشود، ترس زنان از سگهای ولگردی است که در سطح شهر رها شدهاند.
شهرهای آبادان و خرمشهر که به دلیل کثرت پیکرهای شهدا بوی خون گرفته، باعث تجمع سگهایی میشود که در نوبتهای مختلف به پیکر شهدا حمله کرده و آنها را دریدهاند. پس از مدتی حمله سگها به افراد زنده نیز به مشکلات افزوده میشود. ماندن در حلقه محاصره سگها (و در مواردی مارهایی که شهر متروک را خانه خود کردهاند)، از تجربههایی است که این زنان با آن مواجه میشوند.
تجربه تعلیق
پنجمین یافته این پژوهش تأکید میکند، انتظار از مهمترین لحظات زندگی زنانی است که عزیزانشان در جبهه هستند.
«تجربه انتظار ممتد» از زمان اعزام مردان خانواده به جبهههای نبرد، از لحظات خاص زندگی این زنان است. انتظار برای شنیدن صدای آنان از پشت تلفن، انتظار دریافت خبر از رادیو و تلویزیون از جبهههای جنگ، انتظار برای بازگشت مردان از جبهه، انتظار دریافت خبر از سایر همرزمان و موارد دردناکتری که برای زنان خانوادههای اسرا و مفقودین رخ میدهد: انتظار برای پیدا شدن پیکر شهید و انتظار برای بازگشت اسیر یا شنیدن خبری از وضعیت او. این انتظار آنچنان طولانی، بیپایان و فلجکننده به نظر میرسد که تمام بخشهای زندگی روزمره را به حالت تعلیق درمیآورد و کل زندگی را به صورت انتظار تمام نشدنی.
مدت زمان این تجربه تعلیق برای زنان و خانوادههای مختلف، متفاوت است. میزان تجربه اجتماعی این زنان، میزان ارتباط با محیط بیرون از خانه، وابستگی صرف به همسر و فرزند و برادر یا داشتن تعلقاتی دیگر؛ همه از عواملی هستند که بر طول دوره تعلیق اثر میگذارند. زنی مانند مریم کاظمزاده در عرض چند دقیقه از تعلیق خارج میشود، پیکر شوهر را تحویل میگیرد و به خاک میسپارد و پس از شهادت او باز به جبهه برمیگردد.
برای زنانی که خود در جبهه در قالب رزمنده، امدادگر یا پرستار حاضرند، این انتظار شکل دیگری دارد؛ آمدن هر آمبولانس، شنیدن خبر هر حمله یا هر خبر دیگری از میدان نبرد، این اضطراب را تشدید میکند و به صورت بخشی از تجارب روزمره درمیآید، اما دقیقاً به دلیل حضور در میدان واقعیت اجتماعی جنگ، زندگی این زنان معلق نمیشود؛ آنان ناچارند به فعالیت امدادگری و ... بپردازند و این همان چیزی است که تجربه انتظار آنان را از تجربه زنان غایب از میدان جنگ متمایز کرده و بدان حالتی فعال میبخشد.
تجربه بازجایگیری در زندگی روزمره جنگی
آخرین یافته تحقیق نشان میدهد زنان پس از گذشت مدتی از جنگ، به نحوی مجدداً جریان زندگی روزمره را بازمییابند. بدیهی است که این زندگی دوباره، به دلیل وجود واقعیتی اجتماعی به نام جنگ، دارای تفاوتهای اساسی با زندگی روزمره این زنان در دوران پیش از جنگ است، اما با این حال زنان این قدرت را پیدا میکنند که فرآیندهای روزمره خود را از سر گرفته و به نحوی بر شرایط زندگی خود مدیریت کنند.
از جمله اتفاقهایی که در اثر بازجایگیری مجدد در متن زندگی روزمره روی میدهد، ازدواج کردن تعدادی از دختران حاضر در صحنه جنگ است. تجربه زندگی در محیط جنگی، این زنان را بیش از هرکسی به رزمندگان علاقمند و با آنان همدرد میکند. نتیجه این حس مشترک، ازدواج اغلب آنان با رزمندگان است. آنان اغلب پس از ازدواج نیز در صحنه جنگ باقی مانده و به وظایف خود ادامه میدهند. در اغلب موارد تنها تجربه مادر شدن و بارداری است که اغلب آنان را روانه شهرهای امنتر کرده و از حضور در صحنه نبرد باز میدارد.
برای تعدادی از زنان نیز حاصل این فرآیند، بازجایگیری در میان نیروهای تدارکاتی و به اصطلاح خدمت در پشت جبهه است. تعداد زنانی که با نقش نیروی پشتیبانی یا ارائهدهنده کمکهای پشت جبهه به یاری رزمندگان شتافته و گاهی در مناطق جنگی حضور مییافتند، به مراتب بیش از زنانی است که در قالب نقشهای دیگر در نبرد حاضر شدهاند. تعداد زیاد این زنان موجب میشود که در مناطق مختلف کشور، و از هر قشر و طبقهای نیروی زن در میان آنان وجود داشته باشد.
بازگشت زنان دجار تعلیق شده به زندگی روزمره نیز یکی از انواع این باز جایگیری است. گاهی زنان فرزند یا شوهر از دست داده، مادران شهدا یا مفقودین جنگی برای دلداری دادن به هم و نیز روحیه گرفتن از یکدیگر، مبادرت به تشکیل گروههای همیاری زنانه میکنند. آنان در قالب گروهی، مثلاً مادران یا همسران شهدای محل، به دلجویی و تسلی دادن به سایر زنانی میپردازند که ناگزیر از مواجه شدن با خبرهایی مانند شهادت، اسارت و مفقود یا مجروح شدن رزمندگان خود هستند.
همین گروهها باعث میشوند که التیام و بازگشت به زندگی طبیعی سادهتر شود. از خاطرات برخی از مادرانی که فرزندی در جبهه یا شهیدی داشتهاند، چنین برمیآید که اغلب بخشهای زندگی روزمره آنان در مراسم ختم سایر شهدا، دلداری دادن به مادران آنان و سرزدن به خانوادههایی که تازه فرزندی را از دست دادهاند، طی میشده است.
ادبیات و جنگ
تأثیر جنگ را میتوان در ادبیات اکثر کشورهایی که با آن روبرو بودهاند، دید. این ادبیات در قالبهای مختلف رمان، خاطره، شعر، نمایشنامه و سایر اشکال نمود پیدا میکند و همه این اشکال، گواهی بر میزان تأثیر زیادی است که جوامع مختلف از جنگ میپذیرند. حتی اگر جنگ به داخل مرزهای یک کشور هم کشیده نشود و فقط در جبهههای دور از محل سکونت مردمان حادث شود، باز تأثیر آن کم نخواهد بود. چه رسد به جنگ ایران و عراق که گاهی حالت خانه به خانه و تن به تن پیدا کرد و عملاً بسیاری از مردم را از شهر و دیار و خانه و کاشانهشان آواره پناهگاهها و اردوهای جنگزدگان کرد.
این تأثیر بر گروههای اجتماعی مختلف متفاوت است. بدیهی است که هرچه فرد یا گروهی بیشتر در معرض حادثه باشد، تأثیر شدیدتر و مخربتری را دریافت خواهد کرد، اما نفوذ و دامنه این پدیده تاحدی است که به هرحال هیچ قشری را آسوده و مانند دوران صلح باقی نمیگذارد.
این تحقیق با عنوان کامل «تجربه زنانه از جنگ» توسط دکتر غلامرضا جمشیدیها و نفیسه حمیدی، انجام شده و در پاییز 1386 در فصلنامه پژوهش زنان منتشر شده است.
انتهای پیام/ص
جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی
به گزارش شبنم همدان به نقل از صبح الوند : "جشن طلاق" واژه ای نا آشنا که این روزها در فرهنگ ما جا خوش کرده و خیال رفتن ندارد، این روزها شاهد برگزاری جشنی مفصل با استعاره از فرهنگ غرب به نام "جشن طلاق" هستیم . جشنی که در آن منفورترین حلال خدا را به رقص و پایکوبی می نشینند تا از استرس و فشار روحی ناشی از طلاق بکاهند . در این جشن فرد دوستان و آشنایان خود را دعوت کرده و طی مراسمی با شادیهای معمول طلاق خود را اعلام می کند. تشریفات و مراسمی خاص برای این جشن برگزار شده و نمادهایی مبنی بر آزادی زوجین و رسیدن به آرامش از نظر خودشان تعبیه میشود که جای تامل دارد. حال سوال اینجاست که برگزاری این چنین مراسمی که با فرهنگ و رسوم جامعه اسلامی ما مغایرت دارد چگونه و به چه دلیلی وارد فرهنگ غنی اسلامی - ایرانی ما شده است؟
*برگزاری جشن طلاق استعاره ای از فرهنگ غرب
خانم زهرا بشیری اولین فردی بود که با او گفتگو کردم ،وی با بیان اینکه این مراسم بیشتر در کشورهای اروپایی و کشورهایی که رسم و رسوم زیادی دارند، برگزار میشود، تصریح کرد: متاسفانه در چندسال اخیر این مراسم در ایران نیز باب شده و باید گفت استعاره ای از فرهنگ غرب می باشد.
وی با اظهار اینکه شاید علت برگزاری این مراسم کاهش رنج ناشی از طلاق باشد، اذعان کرد: اما باید گفت این چنین رسوماتی در فرهنگ ما جایگاهی ندارد.
خانم بشیری ادامه داد: برخی افراد فکر میکنند با برگزاری این جشن نیازی نیست به آشنایان و اطرافیانشان خود در مورد علت جدایی توضیح بدهند و در واقع برگزاری این مراسم را برای نشان دادن رضایت از طلاق برگزار می کنند.
این فرد با اظهار اینکه با این کار نمایشی، بیشتر مضحکه و سوژه حرفهای دیگران خواهند شد، افزود: امیدواریم افراد قبل از تقلید کورکورانه از فرهنگ بیگانه نیم نگاهی به فرهنگ ریشه دار خود داشته باشند.
خانم بشیری ادامه داد: دلیل عمده رواج مراسم های این چنینی در خانواده های ایرانی تقلید کورکورانه از جریان و مدی است که در جامعه در حال شکل گیری بوده و در واقع با تقلید کورکورانه به اصل و فلسفه قضیه فکر نمی کنند.
خانمی در حال براندازی ویترین لباس فروشی در یکی از خیابان های شهر بود که جلو رفتم و نظر وی را در خصوص برگزاری جشن طلاق در فرهنگ ایرانی جویا شدم/
*ضعف فرهنگی مهم ترین عامل برگزاری جشن طلاق
خانم محمدی ضعف فرهنگی را مهم ترین عامل برگزاری جشن طلاق در فرهنگ ایرانی دانست و ابراز کرد: متاسفانه برخی افراد سبک و سیاق درستی برای زندگی خود تعریف نکرده و لذا فرآیندی همانند طلاق را که در فرهنگ و دین اسلام مکروه و ناپسنداست تبدیل به جشن با تشریفات خاص می کنند.
این فرد با عنوان اینکه ازدواج ناموفق در اثر نداشتن هدفی منطبق با فرهنگ ، منجر به جدایی می شود، ادامه داد: فرد برای پوشش ظاهری این خلأ اقدام به برگزاری جشن طلاق کرده تا نشان دهند اتفاق ناخوشایندی در زندگی آنها رخ نداده است.
وی افزود: فرد به دلیل ضعف در شخصیت، باورها و تفکر نتوانسته زندگی رو مدیریت کند و به نوعی تلاش میکند با جشن طلاق این ضعف ها رو نادیده بگیرد.
*برگزاری جشن طلاق به مکانیزم دفاعی فرد بازمی گردد
محمد ترکمان با اظهار اینکه برگزاری جشن طلاق به مکانیزم دفاعی فرد باز می گردد، تصریح کرد: استرس و فشار روانی سبب شده تا فردبرای رهایی از این حالات ناخوشایند و سازگاری با موقعیت جدید از یکسری مکانیزم ها ی دفاعی بهره گیرد.
دکترای تخصصی روانشناسی با بیان اینکه یکی از این مکانیزم ها واکنش وارونه است، افزود: افراد واکنشی را مغایر با احساس درون خود بروز می دهد.
ترکمان ادامه داد: جشن طلاق واکنش وارونه ای از سوی فرد بوده تا از وضعیت بحرانی، خود را نجات دهد.
دکترای تخصصی روانشناسی با اظهار اینکه افرادحامل پیامی در برگزاری این قبیل مراسمات نامتعارف هستند ، ادامه داد: اظهار خوشحالی و خرسندی از فرایند طلاق مهمترین پیامدی است که این جشن ها به آن تاکید دارند.
*فرایند طلاق بارمنفی مضاعفی دارد
ترکمان با اظهار اینکه حتی اگر تصمیم به طلاق تصمیمی درست باشد، اما بار منفی مضاعفی برای فرد به همراه دارد، تصریح کرد: فرد نمی تواند در این قضیه خیلی واکنش مثبت و منفعلانه ای داشته باشد.
دکترای تخصصی روانشناسی مشاوره ادامه داد: فرایند طلاق بارمنفی زیادی بردوش فرد داشته و فرد با مکانیسم وارونه اظهار میکند که هیچ اتفاق خاصی رخ نداده درحالیکه رنج و بحران تا مدتهای مدید همراه فرد خواهد بود.
وی ادامه داد: فرد پس از اتمام جشن با پرخاشگری، بی تفاوتی و افسردگی دست و پنجه نرم می کند.
*هدف جشن طلاق، تحقیرو تمسخر عشق است
ترکمان یکی دیگر از موارد بر گزاری جشن طلاق را تمسخر و تحقیر عشق عنوان کرد و افزود: بی ارزش کردن فرد مقابل از مهمترین دلایل تحقیر عشق در این مراسم می باشد.
وی انتقام جویی را از دیگر اهداف برگزاری جشن طلاق دانست و اذعان کرد: فرد روح خود را با نیت انقامجویی التیام داده وآمادگی برای فشارروانی بعد از طلاق اماده می کند.
*برخی افراد توانایی حل مسئله ندارند
مشاوره خانواده با اظهار اینکه برخی افراد توانایی حل مسئله نداشته و برای تحت تاثیر قراردادن افراد این مراسم را برگزار می کنند، ادامه داد: افرادی که شخصیت نمایشی دارند این کار رابیشتر انجام می دهند .
وی افزود: این بدین معنانیست که فرد چون از فشار و استرس رها شدهدست به یکسری مکانیزم های تدافعی همانند(( برگزاری جشن طلاق )) دست بزند.
*شکست تابوی طلاق از اهداف برگزاری جشن طلاق
وی با عنوان اینکه برخی افراد برای شکست تابوی طلاق اقدام به برگزاری جشن می کنند، ابراز کرد: طلاق یک راه برون رفت از فشار است اما حتی این قضیه هم دلیل منطقی برای برگزاری جشن جدایی به شمار نمی آید.
*جشن طلاق در عرف جامعه ما جایگاهی ندارد
این مشاور با اشاره به اینکه جشن طلاق در عرف جامعه ما جایگاهی ندارد، تصریح کرد: این مراسم در فرهنگ غرب معنا دارد که متاسفانه برخی با تقلید کورکورانه سعی در تثبیت این جشن در جامعه ایرانی دارند.
وی ادامه داد: باید دید با توجه به فرهنگ جامعه ما برگزاری این چنین جشن هایی آیا در فرهنگ ما جایگاهی دارد یا خیر؟
*سخن پایانی...
با این تفاسیرافراد در وضعیت بحرانی توانایی لازم را نداشته و واکنش غیر طبیعی از خود بروز می دهند و برگزاری جشن طلاق برای تسکین بارمنفی و فشارهای روانی ناشی از آن برگزارشده که عملا بی اساس بوده و نوعی آسیب جدی محسوب می شود.
باید گفت افردای که مهارت مدیریت هیجان را ندارند و خشم و استرس خود را به صورت غیرمنطقی بروز می دهند ازمکانیزم ((جشن طلاق ))بهره می گیرند.
علاوه بر این مطالب باید اضافه کرد: برگزاری این جشن در فرهنگ و سنن ایرانی -اسلامی ما جایگاهی ندارد و صرفا یک تقلید کورکورانه از فرهنگ غرب می باشد . جامعه ایرانی دارای فرهنگ و اصالتی ریشه دار بوده که افراد باید به این فرهنگ ببالند و برداشت قسمتی از زندگی و فرهنگ غرب و وارد کردن آن در فرهنگی غنی ایرانی جایگاهی ندارد.
انتهای پیام/ص
جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق جشن طلاق ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی ضعف فرهنگی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی فرهنگ غربی
بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی
به گزارش شبنم همدان به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان : هر ساله با آغاز مهر ماه با حضور دانشآموزان در مدارس و کلاسهای درس همراه است اما در این میان کودکان و نوجوانانی هستند که شوق آموختن و حضور در کلاسهای درس و همراهی با همسالانشان را تجربه نمیکنند و شرایط اجتماعی به گونهای برای این گروه رقم خورده که از کودکی باید در اجتماع حاضر شده و منبع درآمدی برای خانوادههای خود داشته باشند گاهی نیز شرایط به گونهای رقم خورده که شرایط فرهنگی و آداب و رسوم اجازه حضور کودکان و نوجوانان را در فضاهای آموزشی نمیدهد هر چند در این عصر وجود چنین شرایطی چندان قابل باور نیست اما در سطح شهر به وضوح این مسائله قابل مشاهده است.
آموزش و پرورش همواره به افزایش پوشش تحصیلی دانشآموزان اشاره دارد مسئلهای که صرفا این نهاد آموزشی در آن دخیل نیست اما نقش بسزایی را در جذب دانشآموزان دارد ولی تا کنون نتوانسته وعده خود برای پوشش صد درصدی را به طور کامل اجرایی کند و فقط گامهای ناتمام را در کارنامه کاری خود دارد.
بازماندگان از تحصیل که اغلب دختران را شامل میشود همواره در ابتدای سال تحصیلی نگاههای بسیاری را به سمت خود جذب میکنند اما معمولا به تدریج این توجه کاسته شده و چارهای برای مشکل آنها به طور قطعی اندیشیده نمیشود و همین مسئله موجب شده تا هر ساله شاهد کودکان و نوجوانانی باشیم که در آرزوی مدرسه هستند اما باید صرفا شور و حال دانشاموزان را شاهد باشند و خود سهمی در این اتفاق نداشته باشند در حالی که در قانون اساسی کشور حق آموزش برای همه اقشار جامعه است.
بازماندگان از تحصیل در تعریفی کلی گروه سنى از جمعيت است که در سنين مدرسه يعنى بين 6 تا ۱۸سال قرار دارند که همواره در برهه ای از زمان و در ابتدای سال تحصیلی مورد توجه قرار می گیرند اما بعد از مدتی فراموش می شوند و صرفا اعلام چند عدد از پوشش تحصیلی دانش آموزان پایان تمام کشمکش ها برای ساماندهی این کودکان و نوجوانان محسوب می شود.
آماری دقیق از تعداد بازماندگان از تحصیل وجود ندارد و در سرشماری سال 90 ایران 9 میلیون و 719 هزار بیسواد مطلق دارد که سه میلیون و 456 هزار نفر از آنها بین شش تا 49 سال دارند در حالی که 5 درصد از افراد شش تا 19 سال و 2 درصد از کودکان شش تا 9 سال هرگز به مدرسه نرفتهاند هرچند اعداد متعددی از مسئولان دخیل در این حوزه اعلام می شود جدیدترین آن مربوط به احمد میدری معاون رفاهی وزارت رفاه است که خبر از ۱۱۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی در کشور می دهد و اظهار کرد: سرپرست ۷ هزار و ۲۱۷ کودک اعلام کردند کودکانشان به دلیل معلولیت و ۸ هزار و ۱۵ کودک به دلیل فقر به مدرسه نمیروند.
کارن خانلری عضو کمیسین آموزش و تحقیقات مجلس در مورد آمار بازماندگان از تحصیل در گفت و گو با خبرنگار حوزه آموزش و پرورش گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان؛ عنوان کرد: آمار دقیقی از تعداد بازماندگان از تحصیل وجود نداریم اما یکی از اولویت های ما رسیدگی به شرایط این کودکان و نوجوانان بوده که حتما در مجلس دنبال می کنیم.
جبار کوچکینژاد عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفت و گو با خبرنگار حوزه آموزش و پرورش گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در مورد تمهیدات لازم برای دانشآموزان بازمانده از تحصیل عنوان کرد: تعداد این افراد شناور بوده و به راحتی قابل شناسایی نیست، چراکه در زمانهای مختلف آمار تغییر میکند.
اهمیت نقش آموزش وپرورش در بخش پیشگیری از آسیبهای اجتماعی همواره مورد توجه قرار می گیرد که البته نقدهای بسیاری بر نحوه کارکرد نظام اموزشی در این مورد مطرح است با وجود این اهمیت اما بازماندگان از تحصیل را می توان متضرر اصلی در این حوزه نامید جرا که حتی ابتدایی ترین آموزش ها را هم در مدارس نبینند و اصلا فرصتی برای آموزش نداشته تا بخواهند به این مسائل فکر کنند.
جای خالی آموزش برای کودکان و نوجوانان بازمانده از تحصیل زنگ خطری بحران های اجتماعی در آینده جامعه را به صدا درآورده؛ بحران هایی که امروز فرصت جلوگیری از آن وجود دارد اما به دلیل پاسکاری ساماندهی بازماندگان از تحصیل به نهادهای مختلف و امتناع بازگویی آماری از آنها سعی بر مسکوت ماندن ان دارند.
علیرضا نخعی مدیر کل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان در گفت و گو با خبرنگار حوزه آموزش و پرورش گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در مورد روند ساماندهی دانشآموزان در این استان، اظهار کرد: بر اساس بررسیها 70 هزار کودکان بازمانده از تحصیل هستند که البته این روند نسبت به چهار سال گذشته که 190 هزار بازمانده داشتیم کاهش پیدا کرده است.
وی افزود: از این تعداد 60 درصد را دختران و 40 درصد را پسران تشکیل میدهند؛ بیشترین ترک تحصیل و بازمانده از تحصیل در مقطع متوسطه اول و دوم بوده است و حدوداً 70 تا 80 درصد آمار مربوط به این مقاطع است.
مدیرکل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان، تصریح کرد: بر اساس برنامهریزیهایی که داشتیم امسال 60 هزار نفر از بازماندگان تحصیل کاهش یافته و باید این روند را تداوم ببخشیم تا آمار به صفر کاهش یابد البته این مسئله نیازمند مشارکت همه بخشها است و تنها آموزش و پرورش در این زمینه دخیل نیست.
مساله ای که همواره در آموزش و پرورش مطرح بوده برقراری عدالت آموزشی است که علی زرافشان معاون آموزش متوسطه در این مورد با بیان اینکه قدم اول در طرح عدالت آموزشی وضعیت پوشش تحصیلی بوده که سعی داریم این مسئله را افزایش دهیم در متوسطه اول پوشش واقعی ۹۴ درصد بوده یعنی دانشآموزان ۱۲ تا ۱۴ ساله در دوره اول متوسطه تا این تعداد مشغول به تحصیل هستند، علاوه بر این مسئله پوشش گروه سنی در مدارس را نیز مورد توجه قرار دادیم که رقم آن ۹۷ درصد است یعنی دانشآموزان در گروه سنی مذکور به دلایل مختلف در دوره اول نبوده، اما تحصیل در مدرسه را تجربه میکنند.
وی افزود: در متوسطه دوم پوشش تحصیلی ۸۲ درصد بوده و پوشش گروه سنی ۱۵ تا ۱۷ سال ۸۷ درصد برآورد شده است که باید برای افراد بازمانده از تحصیل برنامهریزی کنیم.
میدری در مورد ساماندهی بازماندگان از تحصیل گفت: شورایی با عنوان انسداد مبادی بیسوادی در دولت تدبیر و امید آغاز به کار کرد تا تصویر روشنی از علت مدرسه نرفتن کودکان ارائه شود و در تابستان سال 95 به این نتیجه رسیدیم که چگونه کودکان را شناسایی کنیم که سرانجام مشخص شد که 136 هزار کودک بیرون از مدرسه هستند و از طریق سامانه یارانه ها شماره تماس آنها را به دست آوردیم.
وی با اشاره به طراحی سایت مشق ما جهت پاسخ به این سوال که چرا کودکان بازمانده از تحصیل هستند، بیان کرد: 30 درصد این کودکان به دلیل فقر، 27 درصد به دلیل معلولیت، 14 درصد به خاطر زندگی در خارج از کشور و 6 درصد به علت دوری از مدرسه از تحصیل در مدارس باز ماندهاند.
مهر باز هم می آید و دانش آموزان یا شاد از شروع مدارس یا مضطرب از یک ورود به سال تحصیلی دیگر در کلاس های درس حاضر میشوند و با وجود کم و کاستیهای موجود و تلاش نظام آموزشی برای رفع آن در نهایت آموزش هایی را در مقاطع تحصیلی مختلف می بینند اما در این میان متضرر اصلی کودکان و نوجوانانی هستند که نه تنها فرصت کودکی کردن ندارند بلکه حتی اجازه حاضر شدن در کلاس های درس را پیدا نکردند و فقط هرازگاهی نقل و نقل محافلی آموزشی شده و هزاران برنامه برای ساماندهی آنها اعلام شده که در نهایت خروجی ثمربخشی را عاید این گروه نکرده است.
انتهای پیام/ص
بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل بازماندگان از تحصیل عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی عدالت آموزشی دانش آموزان دانش آموزان دانش آموزان دانش آموزان دانش آموزان دانش آموزان دانش آموزان دانش آموزان
طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون
به گزارش شبنم همدان به نقل از ایسنا : دکتر مجید مسلمی درباره طرح "نذر خون" که هر سال در ایام محرم در سازمان انتقال خون برای داشتن اهدای خون کافی در کشور، برگزار میشود، گفت: در سالهای اخیر شاهد بودیم که مردم در ماه محرم نذوراتی دارند. به عنوان مثال نذر کردند تا در ماه محرم و تاسوعا و عاشورا خون اهدا کنند. بر این اساس بود که طرح نذر اهدای خون در سازمان انتقال خون راهاندازی شد.
وی با اشاره به احتمال ایجاد ازدحام جمعیت در مراکز اهدای خون در روزهای تاسوعا و عاشورا، افزود: بنابراین برای اینکه با ازدحام جمعیت در این روزها مواجه نشویم و بتوانیم به صورت مرتب و یکنواخت در تمام طول سال اهدای خون داشته باشیم، این طرح را به صورت انجام نوبتدهی پیش میبریم. بر این اساس برای پیشگیری از اهدای خون بیش از ظرفیت مراکزمان در یک روز و نداشتن اهدای خون در روزهای دیگر، یک سیستم نوبتدهی برای نذر خون در ماه محرم راهاندازی شد تا در برخی زمانها که نیازمند اهدای خون هستیم، افراد به میزان کافی به مراکزمان مراجعه کنند.
وی با بیان اینکه امسال نیز طبق روال سالهای گذشته این کار انجام میشود، اظهار کرد: روند کار در این طرح به این صورت است که از افرادی که نذر خون دارند، ثبت نام میشود و به این افراد برای روزهای آتی و حتی برای بعد از ماه محرم، نوبت داده میشود.
مسلمی با بیان اینکه این اقدام از دهه اول محرم آغاز میشود، گفت: بر این اساس زمانیکه مردم به مراکز اهدای خون مراجعه کنند، اگر نیاز به اهدای خون داشته باشیم، خون میگیریم و در غیر اینصورت به افراد نوبت میدهیم تا در روزهای آتی برای اهدای خون مراجعه کنند.
وی همچنین اظهار کرد: بویژه در روزهای عاشورا و تاسوعا که میزان مراجعه سنگین است، این کار را انجام میدهیم و به مردمی که به مراکزمان مراجعه میکنند، نوبت میدهیم.
معاون اهداکنندگان انتقال خون استان تهران در ادامه به موضوع قمهزنی در برخی نقاط کشور در ایام محرم اشاره کرد و گفت: باید توجه کرد که اولا این کار از جانب بزرگان دینی ما کاری مذموم شناخته شده و اعلام کردند که مردم این کار را انجام ندهند.
مسلمی افزود: از طرفی ما هم به عنوان بخشی از متولیان بهداشت کشور به مردم توصیه میکنیم قمه نزنند؛ چرا که این کار باعث انتقال بیماریهای شدید ویروسی در فرد میشود و کاری غیر بهداشتی است.
وی ادامه داد: بنابراین ما به مردم توصیه میکنیم به جای قمهزنی، خون اهدا کنند. البته باید توجه کرد که برای اهدای خون حتما باید از قمه زدن افراد یکسال گذشته باشد. چراکه اگر دوره پنجره بیماریهای ویروسی را در نظر بگیریم، برای پیشگیری از انتقال این بیماریها باید یکسال از این کار گذشته باشد تا افرادی که در گذشته این اقدام را انجام دادهاند، بتوانند خون اهدا کنند.
انتهای پیام/ص
طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون طرح نذر خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون سارمان انتقال خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون اهدای خون
به گزارش شبنم همدان به نقل از جام جم : زمانی که یک فرد از اعتقادات مذهبی دور میشود باعث میشود تصمیمهایی بگیرد که از تنش و خشونت نشأت میگیرد، اما زمانی که فرد اعتقادات مذهبی مناسب داشته باشد، کمتر به سمت خطا و بزهکاری و خشونت گام برمیدارد.
شرایط فرهنگی و اقتصادی نیز بر بروز خشونت تاثیر دارد. گاهی دیده میشود که برخی از این مشکلات و خشونتهای خانوادگی ناشی از مصرف مواد مخدر توسط عضوی از خانواده، سوءظن، خیانت و... است که باعث وقوع جنایتهای تلخ میشود.
گاهی نیز عوامل بیرونی مثل صنعتی شدن، تغییر زندگی از روستایی به شهری و تغییر فرهنگ فرد به خاطر مهاجرت، اشتغال تماموقت بانوان و کمتر وقت گذاشتن مردها برای خانواده میتواند بسترساز جرایم خشن ازجمله جنایت شود.
افراد باید آگاه باشند که حفظ جان مسلمان بر هر فردی واجب است و فرد نمیتواند به خود این اجازه را بدهد که جان دیگران را به این راحتی بگیرد و به زندگی آنها پایان دهد.
اگر افراد مبانی دینی و اعتقادات مذهبی خود را قوی کرده و سعی کنند فرهنگ خود را طوری تقویت کنند که با آرمانهای جامعه همسو باشد، میتوانند در کاهش خشونت نقش داشته باشد. صله رحم جزو مصادیقی است که میتواند باعث شود افراد با دیدن همدیگر و رفت و آمدهای خانوادگی سعی کند مشکلات خود را حلوفصل کرده و همین باعث میشود افراد از خشم و ناراحتی دور شوند و در زندگی با کمک گرفتن از دیگران و بزرگان فامیل و خانوادههایشان برای حل مشکلات خود گامهایی مثبت بردارند.
همیشه شاهد آن هستیم در ماههای محرم و صفر که افراد در مراسم مذهبی که در این ماهها برگزار میشود، شرکت میکنند، اعتقادات مذهبیشان پررنگتر میشود و همین باعث میشود کمتر به سمت جرم و بزهکاری رو آوردند.
همین باعث کاهش جرایم مختلف در این ماهها شده است. مبلغان دینی میتوانند برای حل مشکلات خانواده در زمانی که آنها دچار بحران در زندگیشان میشوند، به آنها مشاوره و کمک بدهند تا باعث کاهش اختلاف و حتی مانع از جدایی زوجین و فروپاشیدگی خانوادهها شود.
افرادی که دست به جنایت و خشونت میزنند، اغلب عجولانه و تصمیمهای آنی میگیرند که این جنایتهای تلخ در جامعه رقم میخورد. آنها دیگر به عواقب کار و خطایشان فکر نمیکنند. نمیدانند چه عواقب سختی برای خودشان رقم خواهند زد.
از سوی دیگر در سالهای اخیر گسترش شبکههای ماهوارهای و اجتماعی در جامعه، در رویه زندگی افراد تاثیر مخرب گذاشته که همین میتواند شالوده زندگی افراد را از بین ببرد و باعث گسترش خشونت در خانواده و جامعه شود که این زنگ خطری برای خانوادههاست که باید آن را جدی بگیرند.
انتهای پیام/ص
به گزارش شبنم همدان به نقل از «بسیج زنان کشور» : دوره تخصصی هادیان سیاسی سراسر کشور به همت واحد خواهران بسیج طلاب ، با حضور طلبه های سطح 3 سراسر کشور و با هدف تربیت هادیان سیاسی در قم در حال برگزاری است.
مینو اصلانی، مسئول سازمان بسیج جامعه زنان کشور روز گذشته در جمع 400 طلبه شرکت کننده در این دوره به سخنرانی با موضوع «نقش آفرینی مبلغان و هادیان سیاسی در جامعه» پرداخت.
وی با اشاره به رسالت خواهران طلبه بسیجی گفت: شما باید به مسائل زن در غرب و جریان شناسی آن به صورت علمی و تخصصی به خوبی آشنا باشید.
مسئول بسیج جامعه زنان کشور گفت: ج جریان فمنیسم تهدید جدی ای برای جامعه بانوان به ویژه دختران جوان است و نقش خواهران طلبه در مقابله با این پدیده نامبارک، بسیار مهم و تأثیرگذار است.
وی ادامه داد: بنابراین لازم است تا شما از آموزه های اسلامی، مبانی حقوقی زن در نظام اسلامی در برابر اشاعه افکار پوسیده غربی دفاع کنید و در مقابل اقدامات نهادهای وابسته به تفکرات فمنیستی مقابله کنید تا این بحث ها به راحتی در جامعه بیان نشود و افراد کم اطلاع تحت تاثیر آنان قرار نگیرند.
انتهای پیام/ص