میخندد، از ته دل میخندد، بارها و بارها، او را میشود باورکرد . خندههای محبوبه جابری حقیقی است، کلک ندارد حتی وقتی از تومور مغزی میگوید، این که مچش را خواباند و مغلوبش کرد، این که مرگ را پس زد و میزند، این که زندگی را دوست دارد، این که از واژه ازکارافتادگی بیزار است، این که نخواسته و نگذاشته که از کار بیفتد. او بانوی از کارافتاده نمونه کشوری است، زنی 40 ساله از شهر گلپایگان که اگر تومور سراغش نمیآمد به این عنوان نمیرسید، ولی حالا که رسیده، حالا که چرخ روزگار چنین چرخیده، مرور گوشههایی از زندگی او میتواند الگویی باشد برای همه آدمهای کم تلاش، ناراضی، ناامید و غمگین .